۸ پاسخ

تنها راهش اینه زود به زود بری براش عادی بشه بچه منم همین بود اول میبردمش خیابون پیاده روی ماشینارو میدید موتورها رو میدید بعد پارک کنار بچه ها بعدم خونه اقوام
همه اون جاهایی که گفتم اولش با غر و گریه و ناراحتی و ترس بود منتها منو باباش حواسشو پرت میکردیم با جغجغه و کلی اسباب بازی و شعر و دلقک بازی
درحدیه هر جا میرفتیم یا حتی گاهی الان میریم مسخرمون میکنن و میخندن هنوز بهمون ولی خب چه کنیم بچه پر از چالشه

عزیزم نمیشناسه باید زود زود بری ک براش عادی بشه من خونه خواهرم میرم دخترم نیم ساعت اول غریبی میکنی بعدش دیگه کلا بغل بقیه اس با من کار نداره در کل باید زیاد ببینه ک چهرشون براش آشنا یاد

بچه یه نفر طولانی مدت ببینه نمیشناسه خب طبیعی گلم اونروز رایان به شوهر خواهرم دید گریه کرد نمیشناخت

خب گلم طبیعیه نمیشناسه رایان هم همینجوری غریبه میبینه گریه میکنه حتی بغلشم میره ن جیغ نمیزنه یک لحظه گریه میکنه

خب گلم بیشتر و تند تند برو

بچه منم همینجوره ولی نه ک ی ریز گریه کنه فقط از بعضی ادما میترسه حتی نگاهش کنه هم گریه میکنه و اصلا سمت اون ادم نمیره

من یکم دیر ب دیر میرم خونه مامانم بعد اونا رو نمیشناخت اولش گریه میکرد
شاید یه چند باری ادمارو ببینه خوب بشه

یعنی از دیدن آدمای دیگه گریه میکنه؟
دختر من اونایی که تند تند میبینه رو میشناسه اونایی ک نمیشناسه اگه بغلش کنه گریه میکنه

سوال های مرتبط

مامان فندوق من مامان فندوق من ۱۰ ماهگی
سلام مامانا دلم خیلی گرفته یکی بیاد حرف بزنیم از دست مامانم خیلی دلم گرفت نشستم گریه میکنم چند ماه بچه کوچیک دارم بچم شیر نمی خورد یکسره گریه میکرد غذا نمی خورد با یک بچه ی مدرسه ایی و شوهر وسواس یعنی سرویس شدم تو این چند ماه کم واردم بیشتر شبا تا صبح بالاسر دخترم گریه میکنم ک شیر نمی خوره بعد مادر تو این چند وقت یک بارم نیومد کمک وقتی هم میرم خونش انگار طلب کاره ازم یک جوری حرف میزنه چند روز پیش رفتم خونش تا وارد خونه شدم میگه باز اومدی با بچه هات تازه خونه رو تمیز کرده بودم باز اومدی ک بچه ها بهم بریزن برام کار درست کنی من هیچی نگفتم ولی دلم شکست امروز دوباره رفتم برداشته میگه همه میگن چرا دخترت تو خونه بیکاره نمیاد کمکت کنه کارا خونه تو بکنه میگم من بچه کوچیک دارم دست تنها بچه ایی ک با سرنگ شیرش میدم بزرگش کردم تو یک بارم کمکم نیومدی الان چه توقعی داری من حتی وقت نمی کنم هفته ایی یک بار برم حموم کسی نیست بچمو نگه داره تو هنوز از من توقع کار داری میگه برو تا مادرشوهرت نگه داره چون میدونه اون برای من هیچ کاری نمیکنه هی بهم تیکه میندازه واقعا دلم شکسته حالم بده