عجیبه وقتی میام خونه مامانم عصبی وپرخاشگرمیشم هیچ تحمل ندارم حتی دوران مجردی وقبل بچه داری
الان با بچه وقتی میام خونشون بدتر میشم
مثلا رعایت نمیکنن سروصدارو یا هی بیدارش میکنن میگن ندیدمش بزار بغلش کنیم
یا میگم بابا صورتش وبدنش پرجوش شده نبوسید میگن برو بابا ب تو چه
یامیگم میخوام رعایت کن ازامشب زودتر بخوابونمش تاصدای پسرمو میشنون بیداره میرن میارنش ومیان🤦🏻‍♀️ وخیلی چیزای دیگه
من اکثراوقات همسرم نیستش مجبورم بیام اینجا تنها توخونه حوصلم سررمیره😬

منم شوهرم صبح آفتاب ندیده میره.شب موقع خواب میاد.ولی هفته ایی یکبار میرم خونه مادرم.چون دخترم تو شلوغی خوابشو روحیاتش بهم میریزه

خداروشکر کن ک هستن من خانوادم تهرانن خودم اینجا آرزو دارم یه روز بتونم وسایل جمع کنم صبح تا عصر برم خونه پدرم اینقدرررر سخته ک نگو

من که بهم خیلی خوش‌میگذره شباهم میمونم گاهی اوقات😅😅
فقط بابام تا بچه گریه میکنه میگه اب قند بده هی با آدم بحث‌میکنه یکم عصبی میشم ولی در کل خداروشکر که هستن

خداروشکرکه‌خانوادت‌هست‌کنارشون‌هستی‌خداروشکرکن‌‌من هلاکت هلاک بچه‌بودم پدرومادرموازدست دادم ولی بچه کوچیکه بدنش آبه نباید زیاددست به دست بشه فقط قنداق کن وتوگهواره‌بزارش تابدنش جون بگیره زودتربزرگ شه اینجوری که همه بغلش کنن بچه آب میشه خسته میشه کسل میشه همیشه گریه میکنه خودبچه توعذابه

کاش خانواده منم پیشم بودن ک دوساعتی درستو حسابی می‌خوابیدم🥺🥺 تنهایی خیلی بده آدم عصبی همش حوصلش سر رفته

چقدر هم دردیم حالا علاوه بر اینا مامانی و خاله ام هم اضافه شدم تا میفهمن من میام خونه مامانم سریع میان اینجا کلافه میشم.
دخترم دست به دست میچرخه خیلی عصبی میشم حالا یکم رعایت میکنن صورت نمیبوسن ولی دست رو چرا منم چون شبها بیدارم روزها هلاک خوابم میخوابم اینا هم خودسر قشنگ هر کاری بخوان با دخترم میکنن
بدتر از اینا شوهر خواهرم کلی عطر میزنه به لباسش میاد اینجا دوست داره بغل کنه وقتی میره لباسای دخترم بوی عطر تند میگیره😐😐

باید بسازی و بسوزی خواهر اگه حوصلت سر میده
یا بمونی خونه خودتون تا ارامش داشته باشی
هما خانواده ها همین شکلین