ساعت 12شد که مامانمم وسایلم آورد و نذاشتن بمونه رف غذا برام آوردن خوردم معاینه شدم دو سانت بودم تقریبا هر نیم ساعت یکبار هم میومدن ان اس تی میگرفتن ک خودش نیم ساعت طول می‌کشه غذا ک خوردم دیگ دردام شروع شد بازم قابل تحمل بود حین دردا مینشستم رو تخت یا با توپ ورزش میکردم ک دردم آروم بشه اما موقع ک ان اس تی میگرفتن دراز می‌کشیدم خیلی بیشتر دردم میگرف خلاصه آخرین بار رو توپ داشتم ضربه میزدم بلند شدم یه قدم برداشتم ک کیسه آبم پاره شد شک داشتم ک ادرار یا کیسه آب صدا زدم اومدن معاینه گفتن خودشه. دیگ هر بیس دقیقه یکبار میومدن نوار قلب اینا میگرفتن دردا منم داشت فاصلش کمتر میشد وو طولانی تر تو این حین هم فشار دسشویی بهم میومد میرفتم با آب گرم آروم میشد دردام دوباره معاینه میشدم دیگ دردام جوری بود ک حس مدفوع کردن بهم دست میداد فشار به واژن چ معقده ام میومد میگفتن الان زور نزن خوب پیشرفت کرد دهانه رحمت ولی هر چی می‌پرسیدم نمیگفتن چند سانتم فقد میگفتن خیلی خوبه دردام داشت دیوونم میکرد همش حس دسشویی شدید داشتم رفتم بالا آوردم اومدم بیشتر فشارم افتاد خابممم میومد کلا یه وضعی نمی‌دونم کدوم تحمل کنم

۳ پاسخ

منع بدبخت از ۴ صبح تا ۴ عصر یه بند درد کشیدم یه سره منم‌نوشتم تجربمو😭

خدا کمکت کنه ان شالله

تا قبل ۴_۵سانت نباید رو توپ بشینی🥺

سوال های مرتبط

مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 ۴ ماهگی
تجربه زایمان:
مامانا من چند روز بود ک تو خونه پیاده روی رو شروع کرده بودم و بیشتر پله بالا پایین میکردم بچم از ی هفته قبلش یکسره خودشو سفت میکرد ک بدون درد بود و منم توجهی بهش نمیکردم
تا اینکه امروز صبح یدفعه از خواب بیدار شدم و یچیز گرم ازم ریخت یلحظ فک کردم ادراره ک دیدم ن یکسره داره میریزه شلوارم کلا خیس شد منم ک روز قبلش رفته بود حموم و‌کاملا تمیز بودم همونجا سری زنگ زدم ب مادرشوهرم و باهم رفتیم بیمارستان خیلی استرس داشتم
ماما اومد معاینه کرد گف خوبه بستری کردساعت ۴ و نیم و حدودا ساعت ۵ و نیم یا ۶ دردام شروع شد با امپول فشار هر ۳ دقیقه یکبار میگرفت اولش تا ۳ ۴ سانت اوکی بودم زیاد شدید نبود دردام هر ساعت یا نیم میومدن معاینه میکردن و اینم بگم ک معاینه اونقدی ک میگفتن درد نداشت بشرطی ک خودتونو شل کنید و قابل تحمله
دیگ بعد ۵ ۶ سانت دردام غیر قابل تحمل شد و یکسره میگرفت دوتا ماما اومدن توپ گذاشتن روش پارچه کشیدن و گفتن بیا پایین ورزش و یکسره روی توپ بودم موقع دردام بالا پایین میشدم روی توپ تا رحمم بیشتر باز بشه یکسره هم کمرمو با روغن بچه ماساژ میدادن دستشون درد نکنه خیلی کمک کرد دکتر هم همش بالا سرم بود هی انرژی میداد بهم دستمو نقاط فشاریشو میمالوند برام تا دردام کمتر شه یا میگف دستمو بگیر تا اروم شی
خلاصه بعد ک شدم ۷ سانت و دردام یهو کم شد
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت سه


دیگه من ساعت ده شب بود بستری شدم کلا هر یک ساعت ان اس تی میگرفتن و معاینه میکردن اما خبری نبوددد تا فرداش ساعت 11 صبح یه پرستار اومد بهم یه قرص داد که دردام شروع بشه و شاید دهانه رحمم باز بشه خلاصه گذشت تا ساعت دو بازم هیچ دیگه بهم امپول فشار زدن ساعت سه معاینه کرد و بازم هیچ اما درد داشتم دیگه خانمه نزدیک 20 دقیقه مدام معاینه کرد دهانه رحم 1 سانت شد و کیسه ابمو پاره کرد و اونموقع دردام وحشتناک شدددد و همین جوری هی معاینه و دهانه رحم همون یه سانت موند ساعت 10 شب شد گفتن ماما همراه بگیر سریع یه ماما گرفتیم و اومد معاینه کرد دید بچه خیلی پایینه و دهانه رحم بسته هست بهم مسکن زد و معاینه کرد شاید همه انگشتاش رو کرد داخل و زور زد که دهانه رحم شد 5 سانت من دیگه حالم بد شد بهم دوتا کپسول اکسیژن وصل کردن و ان اس تی که دردام همش رو 99 بود و من دیگه داشتم از بین میرفتم و باز معاینه کرد دهانه رحمم کرد 8 سانت و من دردام بیشتر بیشتر شد و بازم معاینه کرد شدم 10 سانتت دیگه فشارم اومد پایین داشتم از هوش میرفتم ساعت 12:20شب شده بود و دیگه ماما صدا پرستارا زد که بیاین این خانم داره از هوش میره و دهانه رحمشوباز کردم بهم گفتن بچه داره دنیا میاد و بهم چندتا دستگاه وصل کردن وگفتن زور بزن تا میتونی منم اینقدر زور زدممممم تا بچم ساعت 1:15شب دنیا اومد و همون لحظه دردام تماممم شددد و عشقمو بغل گرفتم 😭خیلی درد کشیدم اما ارزششو داشت
مامان آیسل❤🤰🧿 مامان آیسل❤🤰🧿 ۲ ماهگی
پارت دو
یه چند ساعتیم با اون آمپول درد کشیدم انقد جیغ کشیده بودم گلوم گرفته بود پرستارمم یه سر نمیزد بهم ببینه مردم یا نه دیدم کسی نمیاد اون دستگاهه چرخ داشت با اون رفتم حمومی ک تو اتاق بود آب داغ رو باز کردم گرفتم رو شکمم دردم کمتر شده بود منو خواب گرفته بود یعنی وقتایی ک درد میرفت با کمک آب داغ حس بیهوش شدن داشتم خوابم میومد شدید دوشبم بی‌خوابی کشیده بود بخاطر دردام تو مرز افتادن بودم ک کیسه آبم ترکید زیر دوش آخ همین ک کیسه آبم ترکید دردام درحد مرگ شده بوداصلا خوده مرگ بود حس میکردم دونه ب دونه استخونام داره میشکنه یجوری آروم آروم رفتم بیرون پرستارو صدا کردم اومد دید کیسه آبم ترکیده معاینه ام کرد گفت تازه چهار سانتی داشتم میمردم بازم همونجوری با اون همه درد سرپا وایسادم انگاری شیر وصل کرده بودن بهم همونجوری ازم آب میرفت هی از ساعت میومدن معاینه میکردن میدیدن هنوز فول نشدم دیگ ساعت شد ۱۱ نیم اینا اگه اشتباه نکنم ک اومدن گفتن شدم ۹ سانت کم کم آماده شدن باز یه آمپول دیگ زدن ک هی زورم میومد یجوری ک چشام از کاسه داشت درمیومد دستگاه رو باز کردن خوابیدم رو تخت هی گفتن زر بزن وقتی دردت اومد انقد زور زدم انقد درد کشیدم تا ساعت شد یک ک شیفت پرستارم تموم شد منم نفسای آخرم بود هی اکسیژن و فشار اینجور چیزا ازم میگرفتن
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
مامان السا💖 مامان السا💖 ۱ ماهگی
تجربه پارت۲

دو ظهر بستری شدم سه بهم امپول فشار زدن تا ساعت هف درد خاصی نداشتمو ورزش اینا کردم تا هفت دیگ اومدمعاینه کرد گف ۱و نیم سانتی خیلی روحیمو باختم خسته شده بودماز معاینه هم خیلی بدم میومد اذیت میشدم دیگ اومد کیسه ابمو پاره کرد دردام شرو شد منم تحمل میکردم و ورزش میکردم تا ساعت ده دیگ حیلی شدید شداومد معاینه کرد ۵ سانت بودم دردام خیلی پشت سرهم بودو قط نمیشد اومد سرمو جدا کرد و دید خیلی اذیتم زیر نوار قلب کلن تیک تیک گرفته بود گاز بی حسی اوردواقن اب رو اتیش بود خیلی چیز باحالیه ادم انگار خوابه ادم دردام ک میگرف حالیم میشد ولی شدتش خیل کم شده بودو قابل تحمل دیگ ماما رف بعد دوازده اومد معاینه کرد گف هشت سانتی من همچنان از اون گاز استفاده میکروم ولی دردام شدید شده بودو باز حس میکردم یاعت یک اومد فول شده بودمو حس زور داشتم خیلی بد بود چن تا زور زدم اما نمیومد دیگ رفتیم زایشگا اونجام چنتا زور زدم بهم بی حسی زد و برش داد بچه بدنیا اومد بعدم بهم بخیه زد دردش خیلی نبود ولی متوجه میشدم یکم شکمم اومد فشار داد اکنم خیلی درد داشت همین کلن چون طولانی شد خیلی برام سخت بود ولی اگه گاز بی حسی نبود واقن کم میاوردم
مامان علی‌رضا مامان علی‌رضا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه_زایمان

چون هفته ی آخر بودم و حرکات بچه کم شده بود، و یذررره هم دردام شروع شده بود دکتر گفت همین امروز برو بیمارستان (یعنی دیروز).
ساعت ۱و نیم پذیرش شدم و رفتم ان اس تی و معاینه
ماما گفت دهانه رحمت اصلا خوب و آماده نیست و خلفیه.. (کاش وقتی اینو میفهمن اصرار بیخود نداشته باشن ک طرف هچنان باید طبیعی بیاره!!!).
خلاصه، بهم توپ دادن و کم کم یه سرم وصل کردن که آمپول فشار توش زدن. دستگاه نشون میداد که دردام تا ۱۰۰ میره اما من هیچ دردی حس نمیکردم.
یه معاینه تحریکی دیگه و آخرش ساعت ۵ کیسه آبمو پاره کردن.
منم سعی میکردم همکاری کنم خداییش با اینکه داشتم میمردم از این دردای معاینه های تحریکی و زدن کیسه آب🥲
بعدش رفتم اتاق زایمان. ماماهمراهم اومد یکم ورزش داد ، بازم ۳،۴ بار معاینه کردن، معاینه ها واقعا اذیت کننده بود
ساعت ۶ بود ک دردایی میومد سراغم و رفته رفته شدیدتر میشد
واقعا دردای بدی بود، هرچی بیشتر پیش میرفت دردا واقعا برام غیرقابل تحمل میشد و فقط یکم وان آب گرم بهم کمک میکرد. تنفس و ورزش و اینا هییییییچ تاثیری رو کنترل درد نداشت برا من...
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲😋
بعد رفتن من بلند شدم رفتم سرویس کارامو کردم اومدم بیرون صبحونه آوردن خوردم دیدم مامام اومد آمپول فشار زد ان اس تی گرفت رفت من ورزش کردم پیاده روی به مثانم خیلی فشار میومد زود زود جیشم میگرفت اون سرم رو هم ک با خودم همه جا میبردم یه پا برام شده بود دردسر بعدش مامای همراه گرفته بودم گفته بود ۳ ثانت شدی میام منم چون ۳ ثانت بودم زنگ زدم اومد با اون ورزش کردم هعی وسطا میومدن ان اس تی میگرفتن منم انقباض هام شروع شده بود هروقت انقباض داشتم نفس عمیق میکشیدم ورزش میکردم بهتر میشد اومدن پنیسلین زدن من خوابم میگرفت انقباض هام شروع شدنی ورزش نفس عمیق رفع شدنی میخوابیدم بعد ساعت ۱۲ نیم ۱ بود داشت بیشتر تر میشد من همچنان خوابم میگرفت اومدن معاینه کردن گفتن پنج سانت نیم ۶ ثانتی بعد منم دیگ ورزش اینا کردم رفتم زیر دوش آب گرم دیدم هم به مقعدم هم به سوراخ واژن هم جای جیش خیلی فشار میاد بعد رفتم تو توالت فرنگی زور دادم فکر کردم مدفوع یا ادراره ولی چیزی نبود بعد اومدم بیرون به مامای همراهم گفتم مامامو صدا زد اومد معاینه کرد گفت ۱۰ ثانتی فولی دیگ گفتن جوری ک تو دستشویی فرنگی میشینی بشین زور بده منم ۸ ۷ بار زور زدم گفتن بیا رو تخت رفتم رو تخت اونجا هم ۹ ۱۰ تا زور زدم دیگ نی نیم بدنیا اومد ۹ تا از داخل بخیه خوردم ۶ تا از بیرون و اینکه دخترمو قشنگمو گذاشتن رو سینم کل دردام یادم رفت😍