سوال های مرتبط

مامان زهرا خانم مامان زهرا خانم ۲ سالگی
مامان hosean مامان hosean ۲ سالگی
خواب بچه❌❌❌❌❌❌
مامانا بیاین ی تجربم راجب از شیر گرفتن پیگسرم بگم خیلی از دوستام میپرسن
خودم کابوووس از شیر گرفتنشو داشتم من پسرم یه سال و هفت ماهش بود چون فقط تو خواب شیر خودم میدادم بیداری شیر خشک اومدم شیر خودم قط کنم شبا هی وعده هاش کم کردم بعد چند روز دیدم دیگه ده بخوابه یا دوازده ۵بیدار میشه برا شیر اونم اومدم هی ندادم شد شبی ی وعده ۶صب یا ۷صب چون تو خواب بیدار میشد میزاشتم رو پام تکون میدادم خودم بد خواب میشدم برا همین صب ی وعده رو میدادم میخورد تا ۹پامیشد صبحونه میدادم...روز هم ظهرا بیشتر وقتا قبل خواب شیر میخورد بد قلقی میکرد غذا نمیخورد بیشتر وقتا اومدم شیر قبل خواب روزشم قط کردم شد شیر قبل خواب شبش ک ی هفته پیش دوستم گف بیا عادتشو بگیر ک با شیر نخوابه من غذا میدادم بهونه میگرفت سرگرمش کردم باز غذامیدادم خستش میکردم میخوابید دوسه روز اول صب پامیشد صبحونه میدادم میخورد باز میخوابید یا همش دنبال شیر تو اشپزخونه میگف مه مه خداروشکر الان هی بهتر میشه خوابشم بیشتر شده 😊
امیدورام بدردتون بخوره 😚😙🙂🙂🙂
مامان روشا مامان روشا ۲ سالگی
تجربه
سلام مامانا شبتون بخیر گفتم تجربه از شیر گرفتن دخترمو بگم شاید بدردتون خورد
دختر من شیر خودمو میخورد گهگاهی هم شیرخشک ولی خیلی کم تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش اول شیر در طول شبشو قطع کردم چجوری؟ شبا قبل خواب شام بهش میدادم بعد میخوابوندمش اینجوری سیر میموند تا صبح اگه هم شب بیدار میشد آب بهش میدادم اگه خیلی بی قراری میکرد درحد کم شیر میدادم ولی خیلی مقاومت میکردم پیش پیش میکردم تا بخوابه بعدم رفتم سراغ شیر روز درطول روز هر وقت میومد سراغم حواسشو پرت میکردم با خوراکی هایی که دوس داشت یا میوه [دخترم میوه زیاد میخوره] دیگه فقط موند شیر موقع خوابیدن که وقتی شام بهش میدادم میخوابوندمش دیگه سیر بود درخواست نمیکرد شبای اول که میگفت شیر بهش میگفتم فرشته مهربون گفته اگه روشا شیر نخوره بخوابه صبح براش جایزه میزارم و صبح قبل اینکه بیدار بشه ی خوراکی میزاشتم زیر بالشتش این شد که بدون شیر یاد گرفت بخوابه 😃 البته ی مدت هم مدام تی شرت میپوشیدم که نبینه هوس کنه
مامان حلماسادات🌱 مامان حلماسادات🌱 ۲ سالگی
اینم تجربه خودم ، واسه مامانایی که میخوان کوچولوشونو از شیر بگیرن 👇😉

الان که اینو مینویسم یک ماه و خورده ای میگذره از وقتی که دختری رو از شیر گرفتم 🙂
دختر من از همون اول خیلی وابسته به شیر خودم بود و همش بهم چسبیده بود😶با اینکه یه سالش شده بود مثل یه بچه دوماهه شیر میخورد😮‍💨
خوابیدنش هم فقط با شیر بود بماند که در طول شب هم واسه شیر چند بار بیدار میشد
خلاصه یه دنیای وحشتناک داشتیم🤦‍♀️
از یه تایمی دیدم نمیشه اینطوری ادامه داد🤨
✅️شروع کردم در طول روز خوردنی هایی که دوس داشت رو به جای شیر بهش دادم مثلا اگه در طول روز ۶ بار شیر میخورد ۳بار رو با خوراکی و بازی راضی اش میکردم ۳ بار هم بهش شیر میدادم 😉
کم کم عادت کرد طوری که وعده های شیرش شده بود ۳ بار در روز
✅️بعد از اون شب ها تایم بیشتری بازی میکردیم و حسابی خسته میشد بعد سعی میکردم با لالایی و قصه و تاب دادن روی پام خوابش کنم
یه شبایی موفق میشدم یه شبایی هم ناچار میشدم بهش شیر بدم ، پروسه سختی بود اما بعد دوهفته یاد گرفت بدون شیر بخوابه
❗️اگرم در طول شب بیدار میشد شیر نمیدادم یا تابش میدادم بخوابه یا یکم آب بهش میدادم
✅️اینا تقریبا یک ماه و خورده ای زمان برد اما ارزشش رو داشت چون دخترم خوابش با کیفیت و یکسره شد و یادگرفت بدون شیر بخوابه و در طول روز هم فقط شاید یه بار شیر میخورد
بعد از اون هم بهش گفتم "می می زخم شده و شماهم دیگه بزرگ شدی فقط باید به به بخوری دیگه می می نداریم😁" و کلا شیر دهی رو قطع کردم و تماام🖐
تو این پروسه دخترم اذیت نشد ضربه روحی نخورد بیقراری عجیبی نکرد و خیلی ازش راضی بودم👌
مامان سینا❤ مامان سینا❤ ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن🌻
سلام مامانا خوبین؟ انشالله ایام به کام باشه

سینا خیلی وابستگی زیادی داشت هم به خودم هم به شیر خوردن یعنی ولش میکردی ۲۴ ساعت آویزون بود ازم. خلاصه که خیلی ترسیدم یهو ازش شیر رو بگیرم چون دو تا تجربه قطع شیر یهویی دیده بودم که بعدش بچه خیلی بد قلق شده بود. خلاصه به روش تدریجی گرفتم و واقعا میتونم بگم تجربه خوبی شد برای من و راضیم به شدت🥰
اول اومدم نظم دادم به شیر خوردنش یعنی اینجوری که مثلا ۸ صبح موقع بیدار شدن شیر میخورد بعد صبحانه باز ده مثلا شیر میخورد یک ناهار بعد موقع خواب ساعت ۲ شیر نیخورد باز تو خواب میخورد بیدار میشد شیر میخورد باز ساعتای ۷ و ۸ شب باز موقع خواب تو خواب هم میخورد.
وقتی یکی دو روز با نظم بهش دادم شروع کردم به حذف وعده های ساعت ده صبح و ۷،۸ غروب اول تایم غروب رو حذف کردم چون میرفتیم بیرون و سرش گرم میشد ۳،۴ روز که گذشت بعد وعده ده صبح باز ۳، ۴ روز زمان دادم بهش بعد وعده هایی که از خواب بیدار میشد رو حذف کردم اول بعد خواب عصر بعد وعده سر صبح . حدود ۱۵،۱۶ روز زمان برد که فقط موقع خوابیدن شیر میخورد و توی خواب بعد وعده قبل خواب ظهر رو قطع کردم و بعد ۳،۴ روز وعده قبل خواب.۱ شب هم توی خواب شیر دادم و تمام. حدود ۳،۴ هفته زمان برد اما واقعا بجز ۲،۳ شبی که شیر توی خواب رو قطع کردم اذیت نکرد و خیلی راحت کنار اومد
مامان پسرم وتودلی🥰 مامان پسرم وتودلی🥰 هفته هجدهم بارداری
سلام دوستان من خیلی میبینم خیلیا سوال دارن درمورد از شیر گرفتن خواستم تجربه خودم از شیر گرفتن بذارم بلکه به درد کسی خورد من پسرم خیلی وابسته بود به سینه بدون سینه اصلا نمیخوابید روزا همش ممه میخواست وغذا نمی‌خورد یکسال وشش ماهش بود من با بازی وخوراکی سرگرمش کردم شیر نمی‌دادم دیگه غذا می‌خورد تا وقتی که یکسال وهفت ماهش شد تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش چون شبها تا صبح شیر میخواست سینه هام درد میکردن خیلی اذیت بودم پسرم تو روز ظهر قبل خواب شیر می‌خورد من هرروز یادداشت کردم چند دقیقه شیر میخوره هرروز یه دقیقه کمتر شیر میدادم تا وقتی کلا حذف شد شیر قبل خواب شب هم همینطوری قطع کردم رسیدم به نصف شب پسرم سه بار بلند میشد اول دوبار میدادم بعد پنج شش روز یک وعده میدادم وپنج شش روز آخر دیگه ندادم فقط چهارشب اذیت کرد سینه هام اصلا درد نگرفتن چون تدریجی گرفتم پسرم زود کنار اومد شبها قبل خواب خوب غذا بدین سیر بشن بیدار نشن نصف شب نصف شب هم فقط آب بدین خوراکی ندین من تلخک وچسب هیچ چیزی نزدم چون میگن تو روحیه بچه تاثیر منفی میذاره گریه های روزای اول هم عادیه چون یع نقطه امن میگیرین عادیه توقع نداشته باشین روز اول کنار بیاد آروم شه این روش پایین هم برای ازشیر گرفتن خوبه تدریجی گرفتن فشار اصلی روی مادره ولی یهویی گرفتن فشار اصلی روی بچه ست بچه خیلی اذیت میشه شما یه معتاد تصور کنین یهو از مواد بگیرین میمیره از بدن درد ولی تدریجی بگیرن تزک میتونه بکنه امیدوارم مفید باشه وبدردکسی بخوره
مامان مهرسام مامان مهرسام ۱ سالگی
مامان امروز واسم به اتفاق افتاد که فهمیدم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته من امروز بلند شدم صبح دیدم عروس هلندی من هی میگه نه هی اشوب داره گفتم این چشه واسه اولین بار بهس گفتم مرگ چت شدع خودم الان عذاب وجدان گرفتم صبح واسه پسرم شیر گرم کردم بدم بخوره هرکار کردم نخور یه بیست دقیقه نخورد گفتم شاید لیوانش کوچیک نمیخوره براز تویی لیوان بزرگ‌بریزم هی دیدم عروس هلندی من میگه نه گفتم چت شده سرش تکون‌میداد میگفت بیا اخر بلند شدم ظرف بشورم گفتم بخور نخوری بابا پارک نمیبره تورو پسرم هرکار کردم نخور در حین ظرف شستن متوجه شدم لیوان کوچیکه شکسته بعد گفم لابد از اعصبانبت پرتش کردم که دیدم پسرم‌لیوان داد گفت نمیخورم منم گفت پس شیر بزریزم لیوان لشورم وقتی لیوان شیر شو‌ریختم دیدم ته لیوان خورده شیشه هستع واقعا نمیدونم این بگم معجزه یا چی خداروصد مرتبه شر میکنم پسرم‌نخورد چون ممکن بود با خوردن شیر شیشه ریه بخورش بشه بعد ریختن شیر عروس هلندی من تویی خونه ساکت شد هی اواز میخوند خداروشکر‌میکنم‌ امروز واقعا خدا قشنگ نشون داد که بنده من من همیشه حواسم بع تو هسته اینم بگم وقتی این عروس هلندی هدیه گرفتم همیشه میگفتم نمیخوام ولی دیگه امروز میگم این عروس هلندی یه تیکه از وجود من شده واقعا مامان اگه بچه‌چیزی نمیخوره به زور ندین شاید حکمتی چیزی تویی اون کار هسته