۲ پاسخ

امروزم مادرشوهرم اشکنه بلغور شیر برامون درست کرد من تا حالا نخورده بودم
خوشمزه بود

ما حبوبات مثل نخود و لوبیا و عدس و ماش رو از قبل خیس میکنیم بعد میپزیم،بلغور رو هم خیس میکنیم ،توی یه قابلمه اول بلغور رو میزاریم بپزه با آب ،حبوبات هم جدا میپزیم وقتی حبوبات پخت می ریزیم روی بلغور،توی ماهیتابه پیاز و سیر و رب سرخ میکنیم با ادویه و نمک اضافه میکنیم و میزاریم جا بیفته ،مزه بهشت میده

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
پارت ۲۷ چند دخترم تا سه سالگی پیش مادر شوهرم بود طعم بچه داری نکشیدم تا می خواستم بیدار می شد مادر شوهرم می آمد طبقه بالا سریع باهاش بازی می کرد انقد وابسته مادر شوهرم بود سر سوزن به من اهمیت نمی داد اونم برای اینکه لج من در بیاره هی بچه ام می برد پیش خودش خسته کلافه بودم لباس شیان اش حمام اش شیر دادن اش درد مریضی اش مال من بود خوشی هاش مال اون وقتی واکسن اش می زدم اصلا انگاری ما وجود خارجی نداشتیم می رفتم خونه مادرم تا خوب می شد می آمدم پس مادر شوهرم بچه ام می گرفت تپ بغل خودش انقد حرص می خوردم شب روز خواب نداشتم مادر شوهرم خیلی خیلی کینه ای بیشتر وقت ها باهام قهر بود می رفتم بیرون می آمدم پس بچه ام می دیدش می گفت ببرم ام پیش اون نمی بردم شروع می کرد گریه کردند نه غذای کمکی بهش دادم نه می دانست غذا چیه طفلک بچه ام می گفتم مادر شوهرم تو که چند تا بچه بزرگ کردی چه بدم بهش بخوره غذایی کمکی چطوری درست کنم می گفت چایی شیرین بده بهش یا می گفت کیک بده بهش اینم راهنمایی اش بود خودم خیلی ضعیف شده بودم