۹ پاسخ

بهشت هم کمه برای زیر پای مادر

چ قشنگ🥲

خیلی سخته خدایی
من اولین بار مریض شدم سرماخوردم با دخترم دوتایی من داشتم جون‌میدادم خیلی بدن درد داشتم اما باید مواظبه دخترم میبودم
منکه فکر میکنم یه مادر حقه مردنم نداره باید بخاطره بچت قوی و سالم باشی
من الان بخاطره دخترم همه مکملامو میخورم که سالم بمونم بخاطره دخترم
چون مادر قلبه خونس

دقیقا دیشب آرسین خوب نخوابیده بود و هر نیم ساعت بیدار شد از صبح هم بهانه میگرفتم منم با تموم اینکه شبو بیدار بودم حوصله هیچی رو نداشتم عصبی بودم فقط گریه کردم پسرم رو بغل کردم تو خونه چرخوندم خیلی حالم بد بود ایشالا امشب یه کم بخوابه من نفسی تازه کنم خیلی خستم

ساغول. چوخ گوزل دیدون.👏👏👏👏👏

تلخ ترین شیرینی زندگی

اینی ک شما تعریف کردی خیلی سخت بود😅

دقیقا

بعد انشالله بزرگ و بزرگ و بزرگتر بشن و ی روز ب روت وایسن و بگن میخواستی منو ب دنیا نیاری چ حسی بهتون دست میده 😐

سوال های مرتبط

مامان محمدرافع💙 مامان محمدرافع💙 ۵ ماهگی
هیچکس به من نگفته بود
🧚‍♀️🤱🤰☘️
وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی…
گاهی شبا تا صبح بیداری و روزها خسته ای…
اما انگاریک قدرت مضاعف داری بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین مجبوری به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاط باشی
دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست… نگران اینی که مبادا پای بچت‌ بسوزه… نگرانی که چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟
وقتی مادر میشی دیگه نمیتونی به اراده خودت آب بخوری، چرت بعد از ظهر بزنی، مسافرت بری، عشقبازی کنی و حتی مریضی هم دیگه معنی چندانی نداره… و برای همه اینها شاید کسی ازت قدردانی نکنه...
خودت هم از هیچ کس توقع نداری بهت بگه خسته نباشی، خدا قوت، دست مریزاد، ایول، دستت درد نکنه….
وقتی مادر میشی شاید گاهی دچار خشم و #افسردگی و #اضطراب بشی و با خودت فکر کنی چرا هیچکسی اینها رو بهت نگفته بود؟ چرا حتی مادرت این همه چالش و ازت مخفی کرده بود و فقط در مورد قسمت خوب داستان باهات حرف زده بود!
وقتی مادر میشی! بزرگ میشی، یاد میگیری به خاطر فرزندت غرورت رو زیر پا بذاری و تو بحث های با همسرت کوتاه بیای… یاد میگیری سکوت کنی، صبور باشی..
گاهی به دروغ بخندی و بگی همه چیز رو به راهه…
میدونم و میدونی که مادر شدن پر از چالشه، مادر شدن یک شغل سخته و تو باید قبل از هر چیزی بپذیری که وارد مرحله ی جدید از زندگیت شدی که گاهی مثل یک بحرانه اما در عین همه سختی هاش لحظه های خیلی قشنگ داره
توی‌ مسیرش رشد داره
آگاهی داره
قدرتمند شدن داره
و عشق داره.
مامان rayan مامان rayan ۱۳ ماهگی
دلنوشته
خیلی از ماها الان بچه هامون بدنیا اومدن و داریم روزهایی رو میگذرونیم که روزهای بعد از زایمان و بچه داره رشد میکنه،من خودم یه روانشناسم و همیشه فکر میکردم مادر شدن مسئولیت میخواد و اگاهی و علم اما الان میتونم به جرات بگم مادر شدن فقط گذشت میخواد و صبوری و یک قلب بزرگ که بتونی همه جوره به تمام اعضا خانوادت عشق بدی محبت بدی،و وووو..وقتی بچه بدنیا میاد کلا یه صفحه جدید تو زندگیت باز میشه که اصلا نمیتونی تا قبلش بگی همچین تجربه ای رو داشتم،خصوصا ما مامان بچه اولیا🫠وقتی از بیمارستان با اون همه درد که کشیدی چه سزارین چه طبیعی مرخص میشی و با اون شادی که بعد نه ماه انتظار کشیدن میای خونت،و رو تختت دراز میکشی و میخای استراحت کنی یهو صدای گریه بچه ت بلند میشه و باید با اونهمه درد پاشی درست بشینی شیر بدی😕ماها که خانواده هامون ازمون دور بودن و تنها خودم و همسرم بودیم فقط چند روز اول کمکی داشتیم باز هم میبینی باز خودتی و بچه ت،باید شیر بدی پوشک عوض کنی تازه روزای اول زردی گرفته باس ببری دکتر ازمایشگاه و‌اون لحظه خونگیری برای ازمایش زردی و صدای گریه بچه ت انگار قلبت داره میاد تو دهنت و اشکات بند نمیاد وباز جواب دکترت که زردی بالاس یا باس بستری شه یا ببری خونه تو دستگاه بزاری😔هنوز جسم ت پر از درد نمیتونی درست راه بری خم بشی بازم تو خونه میشی پرستار بچه ت و مرتب حواست هست تا زردیش بالا نره کنترل کنی و حرفای بقیه که نباس گرمی بخوری به بچه اینو بده اینو نده و تویی پر از دلواپسی که خداینکرده بچه م بدتر نشه