۱۳ پاسخ

انگار داری از حال من میگی

اخه چرا
بچس دیگ گریه میکنه جیغ میزنه دو دیقه بعد اوکی میشه

دقیقا منم همینجوریم تو ذهنم میگم بچه رو بگیرم پرتش کنم😂😂ولی تا حالا یه سیلی هم نزدم فقط تو ذهنم اینجوری خشن میشم منم ظرف و ظروف پرت میکنم

افسردگی یا کم شده حوصله و صبرت مثل من خیلی عصبی میشم و بعد ک آروم میشم عذاب وجدان میگیرم .

منم بچم خیلی بهم می‌چسبه دیگ خسته میشم همسرم میاد کنارم میگم برو اونور دیگ متنفر شدم ازاینک یکی کنارم بیاد میگم کسی نزدیکم نشه🥲عصبی میشم حرص میخورم گریع میکنم ولی ب سرعلیسان داد نمیزنم اصلا نگا میکنم ب صورتش میخندم میرم اشپزخونه سرم بادستام فشار میدم از عصبانیتم باید تحمل کنیم حالا همسر من دیشب گفته نگهش میدارم ازدیشب مای بیبی عوض کرده خابوندتش 😓ولی بازم اروم نبودم همش فکرم پیشش بود

عزیزم اگر بتونی خودتو کنترل کنی و همه کارهای بچه رو قشنگ ببینی و تحملش کنی خیلی آرومتر میشی آخه بچه ان چکار میشه کرد همه همین هستیم من تمام ظرفام شکسته هرچی داشتم تو خونه شکسته ولی گفتم فدای سرش باید همینجوری بزرگ بشه اگر سرش میشد که نمی‌کرد اهمیتی نده ب این چیزا عزیزم بچه ای سالم هست که بریزو ب پاش کنه برای مادر سخته اما بچه باهوش تری بزرگ میکنی بچه عصبی بزرگ نمیکنی

منم همینم خیلی میخام اعصابم کنترل کنم ولی نمیتونم واقعن

منم خودمو میزنم کم میارم واقعا از خستگی و عصبی شدنم

من عصبی نمیشم شوهرم عصبی میشه چقد بعش میگم عادیع خوب میشه
مثلا دیروز رفتیم لباس بخریم‌برای دخترم تو لباسفروشی انقذ گریع کردا درصورتی ک تو ماشین داشت میخندید و کاملا اروم
من میتونم تحمل کنم ولی شوهرم نه عصبی میشه

منم همینم
حالا گاهی شوهرم میگه بزار گریه کنه کاریش نداشته باش لوس میشه
اون موقع هست که من دیگه دیوونه میشم
یه جا خوندم که کلا خدا تو وجود مادر قرار میده که وقتی بچه ش گریه کنه بی تاب میشه ...متاسفانه پدرها اینو نمیفهمن

منم هستم گریه میکنک کنترلم دست خودم نیست

سلام گلم فقط چشاتو ببند اون لحظه و نفس عمیق بکش و یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو و صلوات بفرست
یا کاغذ و مداد پیشت باشه خط خطی کن
وقتی همسرت هم اومد اون روزی که خیلی عصبانی شدی برو دوش بگیر به ارامشت کمک میکنه

میتونی بری یوگا؟

سوال های مرتبط

مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
سلام ب همگی شما.انشاالله هر جا هستید سلامت و شاد باشید. ببخشید که این حرفها اینجور مسائل این‌جا میگم.اما‌واقعا از لحاظ روحی الان بهم ریختم.ولی نیاز داشتم با یکی صحبت کنم ک‌منو درک کنه و بفهمه.من بعد از زایمان خیلی احساس میکنم زود عصبی میشم.و‌نمیتونم خشمم رو کنترل کنم.پسرم نوزده ماهشه هفته قبل سر ی بحث ک نتونستم خودمو کنترل کنم با یکی از فامیلام دعوام شد داشت زور حرف میزدو من نتونستم گذشت کنم صدامو ب شدت بلند کردم و فریاد زدم.جوریکه پسرم ترسید و گریه کرد از تنش من. امروز خواهرم ک خیلی وقته باهام قهره.سر ی موضوعی بهم تیکه انداخت اولش آروم جوابشو دادم اما بعد اون شروع کرد ب بی احترامی و توهین ک باز نتونستم خودمو کنترل کنم ک منم داد و فریاد زدم و جوابشو دادم یه لحظه حتی بهش حمله هم کردم ک برنمش. ک یهو باز دیدم پسرم خیلی ترسیدو گریه کرد.اون لحظه تمام دنیا رو سرم آوار بود ک چرا جلو پسرم کوتاه نیومدم گذشت نکردم و گذاشتم اون بچه همچنین صحنه ای رو ببینه و بترسه.. واقعا خیلی نگران بچه ام هستم از اینکه با امروز دو بار صحنه تهاجمی و دعوا و تنش زا از من دید.و بشدت ترسید.شماها همچنین اتفاقی تا حالا براتون پیش اومده ؟و چه عکس‌العملی انجام دادید؟ب نظرتون تو ذهنش میمونه این اتفاقا؟خواهشا جواب سوالمو بدید تا یکمی شاید اروم شدم😭