۱۱ پاسخ

میدونم چی میگی..این روزا با تموم سختیاش موندنی نیست..وقتی یاد ماه های اول پسرم میوفتم،با اینکه یه دوره افسردگی و کلی سختی پشت سر گذاشتم ولی دلم واسه حرکاتش،اداهای قشنگش یه ذره شده..
کوچولوت تنها پناهش تویی..خاصیت مادر بودن همینه..با همه اذیت کردنا و لجبازیاش وقتی میخوابه دلم ضعف میره براش..هزار بار خودم رو سرزنش میکنم که میتونستم امروز مادر بهتری باشم براش..ولی در نهایت خدا رو به خاطر همین دغدغه های شیرین شکر میکنم💜

عزیزم موقعی ک غذا میخوری یا میری دستشویی بذارش رو روروئک دستشویی رفتی بیارش جلو‌ در ببینتت حرف بزن باهاش موقع غذا خوردنم نون لواش ریز ریز کن بده دستش سرگرم شه یا هرچی ک بیخطره سرش گرم خوردن شع توام غذاتو بخوری منم این داستانارو دارم ولی هرچی داد بزنی لح میکنه بدتر میشه

ببین تو همیشه و هنوز هم بهترین مادر هستی براش. همه ما اولین تجربه مونه مادرشدن و میتونیم اشتباه کنیم فقط اجازه نده تکرار شه این اشتباه❤️

بذارش تو روروئک بیاد دنبالت. ببین من خودم روروئک برا بچه م نخریدم ولی اگه اذیتی بخر.
ببین هیچ بچه ای با گریه کردن نمرده ولی فریاد تو تو ذهنش ثبت میشه و تاثیر میذاره. من درکت میکنم گاهی چقد کلافه میشی هیچ مادری نمی تونه بگه من هیچوقت عصبانی نشدم ولی سعی می‌کنیم ب حداقل برسونیمش. وقتی میری دسشویی تلویزیون روشن کن اسباب بریز جلوش برو دسشویی بیا. درشو باز بذار اگه هنوز 4 دست و پا نمیره براش شعر بخون.

دوره بدون فریاد کوتر یاوری تا دیروز تو تخفیف بود کاش تهیه میکردی الان خیلی گرونه حدود 3ت

شقایق بنظرم پیش یه دکتر اعصاب برو. بخدا انقدر آروم میشی، اصلا خودت حیرت زده میشی

والا که آیه هم همین بود. من آیه به بغل غذا میپختم و جارو میکردم.
خواهرم می‌گفت به روزایی وقت نمیکنه موهاشو شونه کنه من می‌گفتم نخیییییر دیگه تا این حد،حالا سر خودم اومد و دیدم بلهههه تا همین حد.

عزیزم تو خیلی مادر خوبی هستی
بالاخزه ما هم آدمیم، خسته میشیم
ساده ترین حقوق انسانی رو نیاز داریم، دسشویی رفتن، غذا خوردن، خوابیدن
ولی متاسفانه بعد مادر شدن زندگی ما خیلی تحت تاثیر قرار میگیره
ولی شکر خدا این روزا هم میره، و ما میمونیم در حسرت حتی همین روزای سختی که گذروندیم
اتفاقا امروز به دخترم میگفتم یروزی میرسه که دیگه تو بغلم جا نمیشی، دیگه حتی تمایلی نداری که کنار من بمونی، پیش دوستات یا خانواده خودت بیشتر بهت خودش میگذره
حتی با گفتن این کلمات بغضم میگیره، کم میمونه گریه کنم

شبا که همسرت خونه ست دخترت رو بسپار به ایشون و شام درست کن
شام رو بیشتر بذار که برا ناهار فردات بمونه
روزا اول دخترت رو سیر کن بعد با اسباب بازیاش سرگرمش کن و بعدا خودت غذا بخور

دختره منم خیلی بهانه گیر شده کلا دندوناش نه غذا مبخوره خیلی الکی گریه میکنه تنها نیستتی

من گاهی کل روز دستشویی نمیرم ‌جارو هفته ای دوبار .بغل میگیرم غذا درست میکنم

من امیدم ب اینه ک بزرگتر شه بهتر شه، اما متاسفانه تازگیا با خودم میبرمش دسشویی، در این حد🥲

سوال های مرتبط

مامان وروجک مامان وروجک ۱۰ ماهگی
بچم رو دعوا کردم عذاب وجدان گرفتم گریه کردم 😭 نزدیک پریودمه قاطی پاتی کردم...بیدارشد شستمش گذاشتم تو لگن دسشویی یکم بمونه مثل همیشه آب بازی کنه بعد پوشک جدید رو تا بستم دیدم داره زور میزنه وایسادم پی پی کرد بعد بردم شستمش اومدم پوشک جدید رو ببندم دیدم جیش زد و دستم و پارچه و زیری رو همه رو جیشی کرد (منم وسواااس) بعد حالا آنقدر وول وول میخورد و هی دست و پاشو بالا پایین میکرد هر چی میدادم بهش که دستش مشغول شه نیاره پایین به پارچه ها بزنه تا من خشک کنم که دوباره برم بشورمش اهمیتی نمی‌داد منم دستشو با اون دستم که تمیز بود نگه داشتم محکم بعد داد زدم بهش لباشو یه جوری کرد که گریه میکنن دلم پاره شد 🥲 باز دوباره گذشت و من براش شیر بادام درست کردم و داشتم کنارش توش موز میریختم (چون همش دلش میخواد پیشش باشیم همش گریه می‌کنه😵‍💫 خسته شدم هی میرم میام میرم میام برای غذا درست کردن و اینا دیگه بعضی وقتا که نمیتونم سریع برم پیشش میزارم گریه کنه تا تموم شه کارم) حالا داشتم تو آشپزخونه غذاشو آماده میکردم شروع کرد گریه دیگه ادامشو اومدم پیشش دست دست زد انقدر که یه تیکه موز افتاد رو تشک و من بی هوا داد زدم گفتم عه یهو ترسید و گریه کرد بغلش کردم آروم شد😭😭