۷ پاسخ

به سلامتی . پسر منم فردا ۹ صبح وقت ختنه داره . سنتی .
انقدددد دلشوره دارم ک نگوووو . میترسم نزاره پاهاشو نگه دارن . خیلی گریه و سر و صدا کنه🥲🥲

حلقه ک راحت تر بود چرا بخیه مبارکه

مبارکه گلم
دارو چی داد ب گل پسرت؟
هزینش چقدشد

مبارک باشه ان شالله بسلامتی❤

من هنوز ختنه نکردم، میگن حلقه خوبه... خودمم موندم چه کنم

مبارک باشه عزیزم سنتی یعنی روش جراحی؟

ب سلامتی مبارکش باشه
همون روز اول آوردی خونه خیلی گریه کزد؟؟

سوال های مرتبط

مامان ᴀʀᴛᴀ👶🏻🩵 مامان ᴀʀᴛᴀ👶🏻🩵 ۱ ماهگی
تجربه ختنه
بچه ها چون ارتا کوچیکه و محیط اطرافشو زیاد نمیتونه تشخیص بده موقع زدن امپول بیحسی فقط یکم گریه کرد موقع ختنه اصلا نه گریه کرد نه ترسید خیلی اروم بود اوردیم خونه تو ادرار اول یکم جیغ زد شب اولش یکم سخته بچه درد داره ولی با قطره استامینوفن قابل کنترله‌ در کل اونقدری که من میترسیدم و دلشوره داشتم اونقد سخت نبود...
(قابل توجه کسایی که میان میگن چطور دلت میاد کوچیکه ختنه نکن و فلان
من با مشورت ۴ تا متخصص تصمیم گرفتم زود ختنه کنم دکتر گفت ۴۰ روزگی تا ۲ ماه بهترین زمان ختنه اس چون بچه زیاد نه خونریزی میکنه ن عفونت و درد زیادی میکشه من خودم مادرم و یه تار مو از سر بچم کم بشه دق میکنم یجوری میگین چطور دلت میاد انگار قتل میکنم در ضمن عقیده هرکسی به خودش مربوطه شما کلا ختنه نکنید🤷🏻‍♀️
و اینم بگم تو مطب قبل از ما یه بچه ۶ ماهه بود اینقد گریه کرد اینقد گریه کرددد موقع ختنه نه بخاطر درد بخاطر اینکه از دکتر ترسیده بود و دست و پاش کلا میلرزید بچه🥺
مامان Arta مامان Arta ۵ ماهگی
مامان لیام مامان لیام ۲ ماهگی
ماما بعدی اومد و خودش و معرفی کرد گفت منم از این به بعد مسئولت بهش گفتم من ماما همراه خواسته بودم چرا نیومده گفت همراهیت باید پیگیری کنه گفتم خب گفتین بهش گفت نه توام فعلا لازمت نمیشه
اوکی دستگاه رو زد نوار قلب چاپ کرد گفت نمیدونم کوچولوت بی حال یا خوابه باید یک نوار دیگه بگیرم خوب نبوده گفتم یعنی چی که خوب نبوده گفت صبر کن دوباره بگیرم کلی غصه گرفت منو چون واقعا دردها داشت شدتش بیشتر میشد و صاف خوابیدن تو اون حالت خیلی عذاب آور بود ، گفتم پس بذار برم دستشویی من دستشویی دارم ، گفت باشه پاشو برو بیا بعد میزنمش ، من خوشحال پاشدم واقعا دراز کشیده تحمل درد سخت تره
رفتم سرویس آب گرمشو باز کردم رو شکم و کمرم آب می‌گرفتم یکم آروم میکرد
دوباره برگشتم بهش گفتم نمیشه نزنی درد دارم نمیتونم دراز بکشم گفت نه باید وصل باشه
صبحانه آورده بودن گفت اگه میخوای صبحانتو بخور بعد بزنم گفتم نه نمی‌خوام فقط یک دونه خرما که همراهیم آورده بود برداشتم خوردم دراز کشیدم
دردهام هر ده دقیقه شده بود و شدیدتر
دوباره وصل کرد و رفت با ماما قبلی اومدن داخل اون یکی گفت این که خوبه ان اس تیش چرا میگی خوب نیست گفت نه این حرفا من زیاد توجه نکردم چی میگن
گفت حالا زنگ میزنم به دکترش بذار یکی دیگه بگیرم
بعد رفت ، فکر کنم ساعت های ۸ بود که صداش کردم دردهام هم شدید شده بود و هر پنج دقیقه رسیده بود بهش گفتم خیلی درد دارم توروخدا بیا اینو باز کن گفت نمیشه تو شرایطت جوری هست که باید دستگاه بهت وصل باشه گفتم من میمیرم از درد نمیتونم بذار برم حداقل دستشویی یکم راه برم باز دوباره باز کرد گفت باشه برو زود بیا
پاشدم رفتم فقط دلم به همون چند ثانیه خوش بود که میرم آب میگیرم رو کمرم یه چند لحظه بهتر میشه دردها