تجربه زایمان ۳

یه طوری از این قضیه افت ضربان قلب هول کردن که من دیگه دردام کنار گذاشتم و باهاشون همکاری کردم سریع لباس اتاق پوشیدم و سوند وصل کردن و رفتم روی تخت دیگه و من با درد زیاد به سمت اتاق عمل رفتم
وقتی بهم امپول بی حسی و زدن انگار رفتم تو بهشت همه دردام رفت و من دراز کشیدم امپولش هم در حد امپولای عادی درد داشت بد نبود سوند هم همینطور اصلا حس نکردم
خلاصه موقع عمل هیچی نفهمیدم فقط میپرسیدم ضربان قلب بچم چطوره بچم حالش خوبه
بعد شروع کردم ایت الکرسی خوندن که صدای گریه پسرم و شنیدم و منم باهاش گریه کردم. بچم و بردن یک ساعت توی ان ای سی یو
وقتی خیالم راحت شد دبگه موقع بخیه همونجا حدود ده دقیقه خوابیدم. اخرش هم موقع بی حسی تو همون اتاق عمل سوند و عوض کردن و ماساژ رحمی انجام دادن که اصصصلا نفهمیدم دردش و و از اتاق عمل اومدم بیرون
ماما همراهم گفت پمپ درد بگیر که خدا خیرش بده گرفتم و واقعا راضی بودم هزینه اش هم ۱۷۰۰ شد
درد خاصی نداشتم فقط اولین راه رفتن بعد عمل اذیتم کرد چون سرگیجه و تاری دید و درد داشتم
راه رفتنای بعدی بهتر و عادی تر شدن
خلاصه ما هم اینطوری هم درد طبیعی کشیدیم هم اخرش سزارین شدیم ولی وقتی بچم و دیدم گفتم خدایا شکرت که تونستم بچمو سالم بدنیا بیارم
امیدوارم همتون بچه هاتون و به سلامت بغل کنید و لذتش و ببرید التماس دعا😘♥️

۴ پاسخ

منم مثل شما هم درد طبیعی کشیدم بعد سزارین شدم بخاطر افت ضربان قلب بچم ولی من از کمر بی حس کردن ولی بی حس نشدم وقتی زیر دلم بریدن فهمیدم برای همین بی هوشی کامل کردن واسه من خیلی بد بود من دختر اولم طبیعی به دنیا آوردم و میگم طبیعی بهتره چون سر سزارین خیلی اذیت شدم 😔

خدا رو شکر زود اقدام کردن بردن اتاق عمل بعضی بیمارستان ها انقد بی خیالن میزارن پدر مادر و بچه درآد بعد تازه میگن اتاق عمل خالی نداریم، خدا رو شکر جفتتون صحیح و سالمین

خداروشکر عزیزم انشاالله زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه
درد طبیعی به نظرت بیشتر بود یا بعد سزارین؟

خداقوت عزیزم 😍

سوال های مرتبط

مامان فنقل (Nila) مامان فنقل (Nila) روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین:
یکشنبه ششم آبان صبح زود ساعت شش بنا به گفته بیمارستان رفتم بیمارستان بردنم اتاق آمادگی قبل از عمل همون سوالای همیشگی رو پرسیدن چند هفته ایی ،تاریخ آخرین پریودی و... بعد صدای قلب جنین رو گوش دادن فشارمو گرفتن و بهم لباس اتاق عمل دادن و با ویلچر یدونه پوشک روی ویلچر منو فرستادن اتاق عمل دوباره پروسه فشار و قلب جنین هم تکرار شد و منو بردن اتاق عمل
اینجا اینو بگم ذهنتون رو به همه چیز مثبت بگیرید اصلا تو ذهنتون بزرگ نکنید اتاق عمل رو خیلی جای معمولی بود من رفتم روی تخت و دکتر بی حسی اومد و بگم باز بی حسی اون غولی که میگن نیست تا این حد بهتون بگم که دردش از آمپولای معمولی خیلی کمتره آمپول تزریق شد و یه حس گرمی اومد تو پاهام و عمل شروع شد اول سوند رو وصل کردن که چون بی حسی داری هیچ دردی نداره شروع کردن به عمل و توی مدت خیلی کم صدای گریه یه دختر کوچولو اومد😍
منکه کلا چشم دنبال بچم بود و دکتر بیهوشی رو روانی کردم انقدر ازش سوال کردم که دخترم خوبه؟چه شکلیه؟
دیگه آوردنش روی صورتم گذاشتن این لحظه هزاران بار تقدیم تو باد گرمی و نرمی نه ماه تلاش و فداکاری رو حس میکنی
بعدش بچه رو بردن من رو بخیه زدن اینجا بهم یه آمپول زد که یکم بی حال شدم و کمی آوردم بالا البته اینم بگم من بخاطر بی حسی کل عمل رو لرزیدم
بقیش رو بعد میگم بچم شیر میخواد،😂
مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان نفس خانم🌰❤️🩷 مامان نفس خانم🌰❤️🩷 ۸ ماهگی