بچه ها
اواخر آذر تو دلی دنیا میاد
نورا ابن روزا بهم وابسته تر شده

دلم نمیاد دورش کنم ، بدم ببرنش بیرون
میگم بهتره پیش خودم باسه
وقتی خواهرش دنیا اومد
اون موقع اگ تمایل داشت و خودش راغب بود با بابابزرگ مادربزرگاش بره بیرون

میگن از الان دور کن ، عادت کنه
دلم نمیاد اخه

دلم ب درک
چی دریته چی علط ؟

میگم بعد دنیا اومدن محیا ، خودم ک توانش رو ندارم
نه امکانش هست ، نه جونشو دارم ...
مجبورم گاهی برا تفریحاتِ نورا ، بسپرمش ب بقیه
از الان خودمو از بچه نگیرم ، خودم همه جا کنارش باشم
هر وقت مجبور شدم تنهاش بزارم

بعدددددد ازین ور
یه هفتست نمیتونم بغلش کنم ، بلند کن و ، بزار ، بشور ، جموم کن ، واقعا برام سخت شده . دلم درد میگیره😭😭

عزيزم نبايد اينجوري فكر كني چون عذاب وجدان ميگيري خيليا شرايط توروندارن بچه هاشون همش پيش خانواده هاشونه چه اشكالي داره مگه به بچه ها بيشترم خوش ميگذره ازطرفيم اجتماعي ترميشن

دقیقا منم همینجوریم
هفته بعدی بچه م دنیا میاد همش عذاب وجدان دارم دخترمو میبینم میخام گریه کنم

قرار نیس دورش کنی هفته ای چن ساعت بره هم خودش عادت کنه هم تو استراحت کنی

روزی که میری بیمارستان اذیت میشهاشتباه منو نکن. دخترم با هیچ کس نمیموند گریه میکرد

دختر من ک پیش هیچ کس نمیمونههه
فقط من
نمیدونم چیکنم

خودتم باهاشون برو تو بشین اونا بازی کنن باهاش

بچه منم آخر آذر دنیا میاد ولی عمرا نمیزارم کسی ببرتش بیرون
اعتماد ندارم به بقیه که موقع شیطونی کردناش میخان چجوری رفتار کنن باهاش
پیش خودم خیالم راحت تره
بغل کردنش منم جدیدا خیلی اذیت میشم ولی نشسته بغلش میکنم

عزیزم حداقل هفته ای چنسات بزار بره بازی کنه بعد دنیا اومدن بچت اذیتت می‌کنه