۱۲ پاسخ

شوهرت بیدار شد بهش بگو اینارو
و بگو که اشتباه کردین موندین
الان که بچه دارید شرایط زندگیتون فرق کرده نباید مثل سابق رفتار کنه همسرت
خوابش میومد خب زودتر میرفتین خونه!

امان ازین مردا
نمیدونم نیت خدا از اختراع کردن مرد چی بوده واقعا!!

شوهرت ک بچه نیست باید بیدارش میکردی میرفتین

بیدارش میکردی میگفتی بخاری نیست بچه رو نمیتونم بخوابونم اینجا مریض میشه..

صورت پسر. منم همیشه سرده نگران نباش

عزیزم انشاالله ک چیزی نمیشه ولی من بودم همسرمو بیدار میکردم میرفتیم😬

وای چقددیر بخاری گذاشتن ما حدودادوهفتس گذاشتم اراک که تاظهرخوبه بعدازظهرا تاصبح سردمیشه مخصوصاشبا

سر همین قضیه ک بریم خونه مادرش بمونیم من دیشب دعوام شد
اونا دسشوییشون تو حیاطه
شاهان پی پی کردنی مجبورم ببرم دسشویی بشورم کسی نیس ابو‌بگیره
اصلا یه اوضاعی میشه ک حد نداره

بچه رو بچسبون به خودت
یه پارچه بکش روی خودت و دخترت روی صورتشم بنداز ولی جوری نباشه که راه تنفسیش رو بگیری و یه راه ورود و خروج هوا بزار
اینجوری گرم میشه بچه

سلام عزیزم حتما جاشو گرم بگیر رادوین منم دقیقا همین اتفاق افتاد واسش دکتر گفته ی سرما خوردگی سطحی گرفته مواظب ماهلین جان باش اگه بلدی خودت بخاری رو روشن کن

سلام، ای جانم، نگران نباش عزیزم چیزی نمیشه ❤️

ن عزیزم نگران نباش چیزی نمیشه
ولی سردشه که صورتش روی بینیش سرده بخاری‌ رو روشن کن خودت پتو پیچ کن چاره نیس صبح میشه دیگه

سوال های مرتبط

مامان هانا💓 مامان هانا💓 ۷ ماهگی
ینیااااا از دس شووهر جمااااعت 😑😑
بچه من اینجوریع که اگه زیادی شیر بهش بدی بالا میاره و اذیت میشه و اینکه شیرخشک و شیر خودمم اگه پشت هم بخوره سختش میشه.
حالا نیم سالت پیش شیرشو دادم خونه مادرشوهرم اینا ک بودیم.. ینی خودش گفت شیرشو بده که رفتیم خونه خواب باشه دیگه بیدار نشه میخایم بخوابیم.....
شیر دادم خورد خوابید حالا اومدیم خونه تو راه خب جابجا شدیم ییدار شده. تا من ی دستشویی رفتم و عذای فردای آقا رو آماده گذاشتم بچه گریه میکرد . اومدم بخوابونمش رو پام تکونش بدم.. آروم شده بود باز هی این میگه خب شیرش بده چرا نمیفهمی مگه زورت میادد باید شیر بخورههههههه با دعوا... حرصم گرفت و گفتم خب بالا میاره زوری که بدیمش ولی گذاشتم زیر سینه ولی خودش پاشد عصبانی گفت یه کار کلا داری بکنی همینم زورت میاد نمیخاد تو بهش شیر بدی پاشد سریع شیرخشک درست کرد اومد بچه رو از زیر سینه کشید برد بیرون از اتاق شیر بده‌ ینی بچه ول نمیکرداااااا کشید از دهنش 😥😥
خیلی عصبانی و ناراحتم... از سرشب تا حالا مشخصه یه چیزیشه یه مشکلی هستااااا ولی باهاص حرفم که زدم و نازشو هم کشیدم بازم چیزی بروز نداد. خب مشکل داری بیا حلش کنیم گیر میدی به بچه چرا 😑😑😑😭😭😭😭
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱۱ ماهگی
مامان جوجو مامان جوجو ۵ ماهگی
خیلی عذاب وجدان دارم😭😭
دیشب پسرمو بردم حموم بهش آستین بلند و شلوار پوشوندم، روش لحاف هم انداختم و خوابید ،همیشه بعد حموم حتی تابستونا یه خوله نازک کوچولو میذاشتم رو سرش که بهش باد نخوره، اما دیشب اصلا حواسم نبود، هوا هم سرد بود
از دیشب تب کرد، فکر کرده بودم گرمش شده، لباساش کم کردم خونه رو خنک کردم ، تا صبح نق میزد، تب گرفتم دیدم ۳۸🤦🏻‍♀️ اعصابم خورد شد باید امروز واکسن میزد، استامینوفن دادم، بدن شویه کردم تا دو ساعت، آخرشم پیاز گذاشتم دیگه فعلا خوبه رو ۳۷
فقط تنها شانسی که آوردم دیشب نق که میزد همش بهش شیر دادم، وگرنه خدا میدونه تبش چقدر بالا می‌رفت
دیروز برده بودمش دکتر همه چیش خوب بود، امروز زنگ زدم گفتم اینجوری شده دکتر گفت اگه دیگه تب نکنه میتونی واکسن رو بزنی، گفتم حالا امروزو صبر میکنم ببینم چی میشه فردا میبرمش به امید خدا
مامانا دعا کنید چیزی نباشه و پسرم خوب بشه، انشالله که همه بچه ها سالم باشن
خیلی عذاب وجدان دارم که چرا دیشب رو سرش هیچی ننداختم یا وسط شب که دیدم بدنش داغه چرا تب رو نگرفتم😣😣
مامان حسین مامان حسین ۸ ماهگی
نشستم تا اینکه ساعت ۱ گذشته بود که نوبتم شد
رفتم داخل و پرونده و نشون دادم و nst هم نشون دادم و گفتم حدودا ۵ ۶ روزیه درد دارم و ۳۵ هفته و ۱ روزمه گفت برو بخواب معاینه کنم همونجا یه لحظه ترسیدم و اصلا انتظار معاینه نداشتم
خوابیدم و معاینه کرد جمله ای که گفت انگار آب سرد ریختن رو سرم
گفت ۳ سانت بازی که
من واقعا کپ کرده بودم
زنگ زد بلوک زایمان و گفت همچین موردی رو میفرستم بالا و معاینه اش کردم مجدد معاینه نکنید و به دکترش زنگ بزنید بیاید
از اتاق دکتر با سر درگمی اومدم بیرون و زنگ زدم همسرم گفت اینجوریه گفت من مرخصی میگیرم میام ولی تا ۱یکی دو ساعت طول میکشه که بهت برسم گفتم زنگ بزن هم به مامانت بگو هم به مامانم
رفتم مجدد بلوک زایمان پرونده ام رو دادم و اونا هم به دکترم زنگ زدن دکترمم گفت که بستری کنید منم خودمو تا یکی دو ساعت دیگه میرسونم
گفتن باید کارای بستری انجام بشه و چون همراه نداشتم خودم رفتم کارای بستری رو کردم خودشون سریع با دکتر اطفال هماهنگ کردن که تو اتاق عمل حضور داشته باشه و وقتی بچه به دنیا میاد معاینه کنه تو اون شرایط انتخاب من اصلا اون بیمارستان نبود ولی گفت قسمت اینجور رقم خورد
کارای بستری رو انجام دادم و رفتم صندوق که همون موقع مادر و پدر همسرم رسیدن
بعد انجام کارا ۳ تایی رفتیم بلوک زایمان وسایلمو دادم مادرشوهرم و خودم رفتم لباس مخصوص پوشیدم رو تخت خوابیدم تا بیان انژیوکت و سوند بزنند که همون موقع مامانمم اومد دیگه با خواهش اومد داخل و همدیگه رو دیدم و سریع رفت ولی قبل عمل نتونستم همسرم رو ببینم