۸ پاسخ

ده روز خونه مامانم بودم خودم کاراش میکردم مامانم فقط نظارت میکرد 👌😂به نظرم از اولش مامانت باید بهت اعتماد میکرد میذاشت خودت کاراشو انجام بدی ترست بریزه الانم نترس خواهری کسی رو با خودت ببر کمکت کنه چند روز تا روال کار بیاد دستت

برا من که همین اولی و اخریه ترجیح میدم با کمک مامان و بابام بزرگش کنم اصلاااا بلد نیستم
اما امشب رفتن حالا من و همسرم هستیم و کلی ترس و یه بچه نخواب

من یه هفته بیمارستان بودم بعد تنها خونه ی خودم یک عالمه ی زیاد هم سوتی دادم یک عالمه زیاد ازخودم حرصم گرفت یک عالمه گریه کردم و در نهایت هم من سالمم هم بچه!!

سر پسر اولم تا چهار ماه خونه مامانم بود سر دومی تا برای واکسن دو ماهگی اومدم خونه

منم سر پسرم یادمه وقتی اومدم خونه انقد استرس داشتم . که شب اول تا صبح نخوابیدم
هنوزم دخترم وقتی میخوابه میترسم بخوابم
بااینکه بچه ی دومه
تا جایی که راه داره خونه مامانت بمون بزار بچت بزرگتر شه

عزیزم بین شیردهی آروغ بچه را بگیر دوباره شیر بده و حتما تا ی ربعم شده بچه را روشنه بزار که آروغ بزنه
نکته خیلی مهم تو بچه داری اینکه از گریه بچه نترسی و هول نشی وگرنه ی مادر مضطرب میشی و یک بچه وابسته بار میاری

عزیزم آخرش که باید خودت از پس کاراش بر بیای رو ترست غلبه کن بچه داری خیلی شیرینه آرامش خودت حفظ کن کاراش و انجام بده

تا نری خونه خودت یاد نمیگیری منم اینطور بودم روزا اول ک برگشتم خونم سختم بود بعد کم کم یاد گرفتم و عادت کردم

سوال های مرتبط