۲۳ پاسخ

الهی بمیرم برا اون بچه چه زجری کشیده خدا چجوری تونسته اینکارو کنه خدا لعنتش کنه بگیرن این زنو ببندن به دوتا کامیونبکشن از وسط نصف کنن بازم کمه

آره منم شنیدم تا چن روز حالم بد بود میخاستم بیام اینجا بگم گفتم همه مامان هستن ناراحت میشن من دو دیقه بچهام نمیتونم تنها بزارم برم مغازه چجور ۱۱روز بچه رو تنها گذاشتی لامضضثصب

وای اعصابم خورد شد 😭

آخ عزیزم یه لحظه زجرهایی که اون بچه طفل معصوم کشیده رو تصور کردم 😭

بقرآن قلبم درد گرفت.بمیرم براش دارم تو ذهنم فکر میکنم ببین بچه چقدر رفته اینور و اونور برای خودش تا کسی و پیدا کنه .چقدر گریه کرده بیچاره

منم این خبرو تو یه پیج دیدم استوری کرده بود با جزئیات. گفته بود از عمد اینکارو کرده😪😪😔

بچه‌ بیچاره 😔😔باباش کجا بوده پس

سلام عزیزم خوبی؟ هستی ی سوال بپرسم؟ اطلاعاتی در مورد آموزشگاههای تیزهوشان داری؟

آره منم خوندمش😑
خییلی حالم بد شد 😣😣

منم خوندم ولی نمیدونم چرا باور نکردم

بچه ۱۶ ماهه ججوری ۱۶ماه بزرگش کرده بعداینطوری اونو کشته خدایاقلبم دردگرفت واقعا

ولی از طرفی احساس میکنم بچه راحت شده چون معلوم نبود چ زجری می‌کشیده از دست این زن

خدا لعنتش کنه قربونش خدا برم نمیدونم چرا به اینا بچه میده
من یه پیج دارم پرونده های جنایی می‌ذاره اینم خوندم یه زنه دیگه هم بود دختر فلجش رو چند سال رو کاناپه رها کرده بود کلا بچه آب شده بود رفته بود داخل کاناپه😩

یعنی هیچکس هم صدای گریه های این بچه رو نشنیده🥹

متاسفانه دنیای کثیفی داریم از اینجور اتفاقات یه قدمی خودمونم ممکنه باشه ولی متوجه نمیشیم
ان شاالله به زودی همه جای دنیا ارامش مطلق باشه

حالا خوبه قیافه چندان خوبی هم نداره شبیه فوک دریایه
کلا اینجور آدما افسردگی دارن و مغزشون مریضه

الهی بمیرم چقد اون بچه گریه کرده سیاه شده تا جون داده 🥺🥺🥺🥺😔😔😔

بچه‌هه‌فوت شد؟؟

خدا لعنتش کنه ، میزاشت تو خیابون اصلا بالاخره بهتر از این کار بود
بچه چی شد ؟ 🥺

به بچه تجاوز شده؟🥺

آدم نمیدونه همچین چیزایی باور کنه یعنی این مادره؟
خب خاک بر سر میزاشتی پیش کسی اصلا میزاشتی بهزیستی بعد میرفتی چجوری میشه بچه رو ۱۱روز ول کنی

اینه خراب خانوم 🙄🙄🙄

تصویر

رف زندان تا آخر عمرش اینا حیوونن آدم نیسن ک
کثافت
میگفتن ک فقط براش یذره شیر گذاشته بوده🥲

سوال های مرتبط

مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۴ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت