۱۶ پاسخ

مامان‌مهدا شمایی؟این عکس مهداست درستع؟🥲😍

موهاشو کوتاه کردی چهره اش فرق کرده. دختر منم میگه بریم سینما. امیدوارم دوست داشته باشه

دو روز پیشم ما رفتیم اولین تجربه ی سینما رو خیلی همکاری کرد قشنگ نشست فیلم رو دید خوراکی رو خورد فقط یه دختر کنارش بود هر سری حرف میزدن باهم و بهم خوراکی تعارف میکردن

آوینام میگه بریم
فعلا موقعیتش پیش نیومده

بازم‌تجربه‌بود😂خوب‌بود😂

امروز از طرف مهد رها بردن سینما ببعی قهرمان دیدن

دختر من رفت کلا میخکوب بود نه حرف زد نه خووراکی خورد فقط موقع دانشگاه پروزا و هواپیماشون اتیش گرفت گریه کرد😐ساکتش کردیم تا یک هفته یم بعد فیلم هر وقت یادش میومد گریه میکرد😂

خوش باشید عزیزم

عزیزمممم 😍 رایان هم دوست داره اما متاسفانه ما شرایط رفتن نداریم با وانیا خانوم 😫😆

حالا کارن خیلی کارتون دوست داره ولی هربار می‌خوام ببرمش میگه من نمیام یعنی اصلا حاضر نیست امتحانش کنه

دختر منم دوست داشت ول فقط یه ربع نشست پفیلا خورد و بعد شروع کرد سالن سینما رو بالا پایین رفتن ما هم زودتر رفتیم🤣🤣🤣

مت روز اول اکرانش رفتیم 😂 پسر من خیلی حال کرده بود خوراکی هم تازه از وسطای فیلم شروع کرد 😂

سلام عزیزم.
ای جانم.
دخترمنم دوسداره ببینه ببعی قهرمان رو🥰

کدوم سینما رفتید؟ منم برم برنامه همینه😅😅😅😅

عزیزم مهم این هست تایمی رو با هم گذروندید
ما همون اولین اکرانها رفتیم
پسر من که اینقدر ذوق داشت کامل نشست و نگاه کرد یکی دو مرتبه فقط بلند شد و سوال پرسید

منم دخترم میگه میخوام ببینم ولی میدونم نمیشینه

سوال های مرتبط

مامان آراد🎆( زهرا) مامان آراد🎆( زهرا) ۵ سالگی
سلام عشق ها خوبید ، آخر هفته تون بخیر چ میکنید ،من ک واقعا حالم خوش نیست ، من ک همش مشغول کار و ..بودم الان فقط افتادم،. دیروز یه شوک خیلی بدی بهم وارد شد خدا رحم کرد 🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️ دوستانه رفته بودیم بیرون، یهو دوستم میگفت خوابم میاد ، تهوع دارم مام میگفتیم ک شاید چیزی خوردی اذیت شدی ، و.... خلاصه یه ساعت همینجوری بود یهو گفت خوابم میاد شدید . دیگه کم کم دیدیم ک هیچی نمیگه نگاه میکنه فقط ،،،یهوووووو دیگ هر چی صداش زدم دیدم جواب نمیده، دنیا رو سرم خراب شد وای چقدر لحظه بدی بود هنوز ک یادم میاد گریم میگیره. جواب نمیداد خیس عرق شده بود بدنش تیکه یخ بود .
اینقدر زدم تو صورتش و پاش رو فشار دادم ، آب ریختم رو سر و صورتش ک یهو دیدم چشم هاش باز شد . 🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭😭😭😭

ولی نمیتونست صحبت کنه ، رنگ صورتش و دست هاش شده بود مث گچ دیوار بدنش بی حس .
زنگ زدیم اورژانس اومدن فشارش رو گرفتن خیلی پاااااایییییین بود از افت فشار بیهوش شده بود ، بعد میگفت اصلا صداهاتون رو متوجه نمی شدم. بعد فقط متوجه شدم انگار توی یه تونل هستم دارم ب سرعت میرم ، میگفت یدفعه دیدم ب سمت بالا کشیده شدم ک دیدم دارین جیغ می زنین 😭😭😭😭😭

ادامه اش پایین می نویسم