تجربه ی من از زایمان طعبیی..... من دوشنبه دل درد و انقباض داشتم ولی خفیف بود تا ساعت ۳ شب که دردهام بیشتر شد ساعت ۳ آمدیم بیمارستان معاینه شدم گفتن سه سانتی .. برو خونه ت دوش آب گرم بگیر راه برو بعد بیا .. رفتم خونه همین که از ماشین پیاده شدم دیدم لباس زیرم خیس شد فکر کردم ترشحه هست چون کم بود رفتم سرویس نگاه کردم دیدم لکه بینی دارم ... رفتم دوش م گرفت م دردها بیشتر شد رفتم دوباره بیمارستان گفتن چهار سانت بازی و لکه بینی م بیشتر شد ..بستری کردن .. بیمارستان کوثر از اونجایی دانشجو داره هر دقیقه یکی میاد معاینه 😐🙁😔 انقد معاینه کردن که خون ریزی م زیاد شد بردنم بخش زایمان بهم ان سی تی وصل کردن .. و هر دقیقه میومدن برا معاینه.. دردهام ب بیشتر و بیشتر می‌شود تا اینکه یکی آمد معاینه کرد گفت ۶ سانتی نمیدونم چرا اون موقع انقد خابم میومد دلم میخواست بخابم ی لحظه با اونم درد خوابیدم چشامو که باز کردم دیدم یکی آمد کیسه ی آب مو پاره کرد و می گفت زور بزن دو سه تا زور زدم گفتن بریم اتاق زایمان رفتم اونجا دو بار زور زدم آمد بیرون و همه ی دردعام تموم شد بعد جفت و در آوردن ... و یکی از ماما گفت باید ببینم رحم ت پاک شده یا نه همش دستشو میبرد ولی زیاد درد نداشت .. بعدم بخیه زدن بخیه زیاد خوردم 🙁 بعدش بردنم رو ی تخت تا تمیزم کنن .. یکی آمد گفت خون ریزی داری و با دست داغونم کرد با اونم بخیه دست شو میبرد تووو اونجا خیلی اذیت شدم بعدش دیگه رفتم بخش و درد دیگی ندارم خدارو شکر

۵ پاسخ

کلاس های آمادگی زایمان شرکت کرده بودی؟

مبارک باشه عزیزم... مگه چجوری زور باید زد؟

اینجور موقع ها برای زایمان طبیعی فقط باید ماما خصوصی بگیری ،که هر از راه اومد معاینه نکنه.و اینکه ماما خصوصی بهت میگه چه طور زایمان کنی که اصلا نیاز به بخیه نداشته باشی

وای خیلی میترسم برا بچه بعدی برا اولی ترس نداشتم. دوتا زور کافی بود ؟

بہ سلامتے عزیزم. قدم نورسیدتون مبارک گلم

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۹ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان حنانه مامان حنانه ۱۰ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان پسرم مامان پسرم ۱۲ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی پارت اول


روز چهار شنبه ساعت ۱۱صبح از کلاس آمادگی زایمان اومدم تا اومدم خونه بخوابم حس کمر درد داشتم گفتم هیچی نیس و خوابیدم ساعت ۴بعد از ظهر شد دیدم داره بیشتر میشه گفتم بزار برم بیمارستان یه دوش گرفتم و رفتیم معاینه کردن گفتن ۲فینگر ولی درد داشتمااا بعد ان اس تی گرفتن خوب بود بعد بهم تا ۶سانت بستری میکنیم برو پیاده روی دردت بیشتر شد بیا منم ۳ساعت پیاده روی رفتم دردم دیگه زیاد شد رفتم معاینه گفتن ۴فینگری برو خونه دوش آب گرم و پیاده روی منم اومدم خونه دوش آب گرم و پیاده روی کردم خیلیاااا زیر دوش آب گرم کمرمو ماساژ میداد زن عموم که هم دردو کمتر میکنه هم دهانه رحمو باز میکنه واقعا عالی بودم دردام اونقدر زیاد شده که نمیتونستم راه برم رفتم معاینه گفتم ۹فینگری زود بستری کردن منم فول شدم بعد گفتن هرموقه درد داشتی زور بده نداری زور نده تا خودتو خسته نکنی بعدش من درد داشتم خرما میخوردم تا ضعف نکنم اینم خوب بود.... ادامه دارد 🥲
مامان سلینا ♥️ مامان سلینا ♥️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🥺😍
من ساعت ۳ شب دردام شروع شدخیلی شدید بود ولی طوری هم نبود که خابم ببره
دیگه تا ساعت ۶ صبح خابم نبرد هی مینشستم هی دراز می‌کشیدم😢بالاخره ۶ خابم برد تا ۷
ساعت ۷ از خواب پریدم با درد زیر دل و کمر درد شدید
خلاصه همسرم هی بیدار می‌شد می‌گفت بریم بیمارستان من می‌گفتم نه زوده دوباره میخابید😂 بعدش تا ساعت ۹ همش تو خونه راه رفتم تا جای که تونستم هم قر کمر رفتم یکی دو تا بشین پاشو رفتم ک درد شدیدی واژنم رو گرفت که بیخیال شدم😂 دیگه طاقتم تموم شد همسرمو بیدار کردم با گریه گفتم منو ببر بیمارستان بعد آماده شدیم به مامانم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سمت بیمارستان توعم بیا مامانم بیچاره خیلی ترسیده بود🥺همش نگران زایمان من بود دیگه تا وقتی رفتیم ساعت ۱۰ شد اونجا هم ک رفتم دردام شدید بود اونا هم واسه ی معاینه خیلی معطل میکردن تا وقتی معاینه کردن ساعت ۱۱ شد گفتن دو سانتی😢گفتن برو خونه دوش بگیر راه برو دردات بیشتر شد بیا
منم دردام خیلی شدید بود 🥺🥺دیگه رفتیم خونه مامانم یه دوش گرفتم ی چیزی خوردم راه رفتم دردام خیلی شدید بود همش ب مامانم میگفتم بهم مسکن بده😭😭تا ساعت ۱ راه رفتم دوباره رفتیم بیمارستان گفتن ۴ سانتی برو بستری نمی‌کنیم
دیگه نرفتم
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۱ ماهگی
تجربه زایمانم 💫🤍❤💖
من روز دوشنبه ۱۴ اسفند ماه رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی کرد و گفت سه سانت اندازه دو انگشت باز شدم بعد از معاینه لکه بینی گرفتم تا عصر شب درد داشتم نه در حد درد پریودی و نامنظم
رفتم حموم ورزش کردم دوش آب گرم گرفتم قر کمر رفتم
فردا ساعت ده صبح که بیدار شدم هیچ درد ی نداشتم فقط کمر درد پریودی که چند روزی بود داشتم
ساعت ۱۱ ی تیکه حالت ترشح غلیط و خونی
بیشتر شبیه لخته خون بود ازم اومد کارمو کردم ساعت ۱ رفتم بیمارستان
دکتر اومد معاینه کرد گفت همون دو انگشت دیروز
اولش نمی‌خواست بستری کنه و گفت هنوز دو انگشتی من گفتم درد دارم
آن اس تی وصل کرد و متوجه شد که من درد دارم بستریم کرد تا ساعت ۴ دردام خیلی کم بود ساعت ۴ اومد امپول فشار وصل کرد بهم
دردام‌زیاد تر از قبل شد و داشت منطم‌میشد ولی خیلی شدید نبود قابل تحمل بود
ساعت ۷ دکترم‌ اومد و کیسه آب و ترکوند ی آب داغ و زیادی ازم خارج شد
از اون موقع به بعد دردام منم تر و شدید تر شد ساعت ۹ تا ۱۰ توی اتاق راه رفتم بهم توپ داد روی توپ ورزش کردم
کمی غذا خوردم
ساعت ۱۰ و رب اومد معاینه کرد گفت ۵ ۶ سانتی ی ۵ دیقه ای دوباره راه رفتم. بعد ردی تخت دراز کشیدم و امپول و دوباره بهم وصل کرد ی دفعه انگار بدنم واکنش نشون داد ی درد شدیدی منو گرفت و احساس مدفوع زیاد داشتم. دکترم و صدا کردم گفت اون مدفوع نیس سر بچته اومد و با تعجب گفت فول شدی
همین الان معاینه کردم ۵ ۶ سانت بودی
خلاصه اومد و با چند تا زور دختر نازم به دنیا اومد🥰 ۴ تا هم بخیه خوردم
دخترم ۱۵ اسفند ماه❤ ساعت ۱۰ و نیم 💜۳۹ هفته و ۵ روز 🩵با وزن ۳۶۵۰ 🧡
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان لیان مامان لیان ۶ ماهگی
سلام خانما اومدم تجربه ام از زایمان طبیعی بنویسم
پارت 1
من از ۱۱ونیم ظهر درد خفیف داشتم تو کمرم فکر میکردم درد کاذبه دیگه ساعت ۳ که شد دردا هر نیم ساعت یبار شدن فهمیدم درد زایمانه سریع دوش گرفتم ژیلت زدم تا لباس پوشیدم شد ۴ونیم رفتم دسشویی ترشح صورتی دیدم دیگه گفتم برم بیمارستان رفتم تا رسیدم ساعت ۵ بود گفتن ۲ سانتی نوار قلب گرفتن و اینا شد ۶ که بیمارستانم عوض کردم رفتم یه بیمارستان دیگه ۷ونیم رسیدم معاینه کردن و نوار قلب گرفتن گفتن برو پیاده روی ۹ونیم بیا منم رفتم ولی دردا زیاد شد نتونستم تا ۹ونیم تحمل کنم ۸ونیم برگشتم بهشون گفتم درد دارم دیگه نامه دادن ب همراهم گفتن برو فرم پر کن و وسایلش بخر تا بستریش کنیم دیگه تا فرم پر کردن و برگشتن ۹ونیم شده بود بردن بهم نوار قلب وصل کردن و آمپول فشار اینجا ۳ سانت شده بودم هر ۱۵ دقیقه چک میکردن ولی رو ۳ سانت بودن دیگه کیسه آب زدن و دردام هی بیشتر و بیشتر میشد و غیرقابل تحمل که پمپ درد برام آوردن تا موقعی که ۷ سانت شدم پمپ درد ازم گرفتن گفتن دیگه نمیشه استفاده کنی بردنم حموم گفتن دوش آب گرم بگیر و به حالت برعکس رو دسشویی فرنگی بشین و زور بزن
مامان عمار 💙🥹 مامان عمار 💙🥹 ۹ ماهگی
تجربه زايمان طبيعي 1







صبح 19 ارديبهشت از خواب ﭘا شدم صبحونه خوردم و ﭘا شدم ديدم لباس زيرم يكم خيس شده نگا كرد ديدم يه لخته خون افتاده و كمي درد ﭘريودي دارم گفتم شايد ميخوام زايمان كنم با اينكه 10 روز مونده تاريخم 29 زدن به مادر شوهرم گفتم گفت وقت زايمانته تا شب زايمان مي كني اينشالله شب شد همين مثل درد صبح بود كم بود ولي روز بعدش صبح ﭘا شدم ديدم دردم داره بيشتر ميشه تا رفتم معاينه تو درمانگاه گفت 3 سانتي عزيزم بايد بري بيمارستان بچه ات هم ﭘايينه دوباره برگشتم خونه وسايل هام رو جمع كردم و رفتم اهواز بيمارستان سﭘيدار و اسم ديگرش امير الموئمنين (ع) تو راه هر سه دقيقه دردم ميگيره تا يه ساعت رسيديم اونجا معاينه كردن گفتن هنوز سه سانتي ازمايش گرفتن لباس ببمارستان رو ﭘوشيدم ولي اون موفع هم خوشحالم و هم خيلي ترس دارم 😫😫 از ترس گريه كردم 😂🥲 خلاصه دستگاه قلب بچه رو وصل كردن ضربان قلب گرفتن دردم همونه ولي بعد اينكه سرم فشار وصل كردن دردام بيشتر و بيشتر شد داد و بي داد كردم ذيگه نميتونستم تحمل كنم امده دوباره معاينه كرد گفت 8 سانتي