مث سگ از خودم داره حالم بهم میخوره رفتع بودیم بله برون دختر خالم
وای خدا منم همش خونم دگ لحظه شماری میکردم روزش برسه ار وقتی پامو گذاشتم اونجا ویهان گریه کرد تا همین یکساعت پیش ک با پای برهنه و چشمای گریون زدم بیرون پیاده اومدم تک و تنها با ی بچه تو خیابونا دیگه دیونه شدم دوس دارم خودمو بکشم از بس ک پر از احساس ناکافی بودنم پسرمو یدونه سیلی زدم منی که هیجوقت تو عمرم حتی بچه های مردمم ی انگشت نزدم هرکیم میزد میگفتم نکنید
واقعا دگ کم اوردم نمیکشم خدایا خودت کمکم کن😭😭😭😭
شوهرمم رفته بود عروسی دوستش ب قدری مست شده بود ک حتی منو ویهانو نمیشناخت

ناراحت نباش عصبانیت واسه همه ی ماها پیش میاد ب نظر من اون سیلی رو باید ب شوهرت میزدی🥴🥴🥴

برای همه ی ماها پیش اومده کم بیاریم ناراحت نباش گلم
من هر بار سر شیر خوردن دخترم دیوانه میشم اونم همش گریه میکنه شیر نخوره

عزیزم بچه ها واقعا میرن رومخ آدم درکت میکنم

چه دلی داشتی تنها این وقت شب پیاده اومدی 🥺🥺

حالا چرا پا پرهنه؟🤦‍♀️🥲

عزیزم اشکالی نداره واسه همه پیش میاد
ولی سعی کنین دیگه نزنین خداوندمهربان قهرش میگیره واین عصبانیت های بی دلیل ما اونهاروهم ازمون دورمیکنه وهم دلسر
گناه دارن

من ۷ روز زایمان کرده بودم رفته بودیم شهرستان عید بود همه میرفتن عروسی کسی نبود پیشم بمونه شوهرم بهش میگفتم وایسا بهم میگفت میخوام برم عروسی چرا واایسا پیش تو همه اینطورین عزیزم نباید خودت ناراحت کنی

عزیزم همه اینطورین نباید به بچه سیلی بزن آخه بچه جای سیلی داره

الهی🥲

هیییییی
مادری ک از فشار زیاد عصبی میشی
و بعدش از عذاب وجدان داغون میشه

شاید ترسیده بوده بچه از فضای شلوغ پسر منم از صدای بلند و هیاهو گریه میکنم

عزیزم تحت فشاری خسته ای ،اشکال نداره ،پیش میاد،واقعاااااا شرایط سختیه ،بچه ها هم مقصر نیستن ،نمیفهمن که ،خودتو سرزنش نکن و فردا که بیدار شد باهاش کلی بازی کن

عزیزم همه یه جاهایی واقعا کم میاریم💕خودتو سرزنش نکن

مراقبش باش گلم❤️❤️❤️

خب گلم با بچه کوچیک سخته یه جا رفتن پسرمنم هیچ جا بند نمیشه فقط خونه خودمون من که والا خیلی سختمه یه جا برم باید یک ساک وسایل جمع کنم مجبورم تحمل کنم فصل سرما هم که هست باید بیشتر مراقبت لازمه

حق داری عزیزم، خودتو ناراحت نکن، پیش میاد واسه مامانا دیگه، همه یه جورایی همدرد هستیم

بمیرم برات

ناراحت نباش منم بعد ۲سال خونه نشینی رفتم عروسی پسرخالم خدا شاهده ۱ساعت نکشید که زدم بیرون
ای کاش بچم الرژی نداشت همه چی میخورد اینقد حرص نمیخوردم بقیه اش واسم مهم نیست

حالامن 8ماهگی دخترم عروسی برادرشوهرم بودقشنگ کوفتم کردهیچی ازعروسی نفهمیدم اخرشم بااعصاب داغون اومدم خونه حتی نشدعروس کشون برم

من خودم هر شب برای شیر دادن با دخترم داو میشه قشنگ خودشو باباشو فوش میدم میرم میخوابم باید یجا خودمونو خالی کنیم از دست این بچه ها

عزیزم دختر منم یک بار همینجوری کرد و مجلس بهترین دوستمو کوفتم کرد ولی حالا ک خراب شده ولش کن ما مامانا هممون حتما برامون این شرایط پیش اومده ولش کن با پسرت بشین بازی کن ب این فک کن ک اون ب جز تو کسیو نداره و پناهی نداره گناه داره سرش داد بکشی یا بزنیش

خودتو اذیت نکن تو عصبانیت بوده بچه یادش نمیمونه.ایشالله پسری بزرگ میشه بله برون پسرت یه دل سیر خوش میگذرونی

درکت میکنم🥺