سلام خانوما. من و خواهرم دیشب رفتیم مینی پارک دخترم از قسمت خوراکی ها اسباب بازی و فیجت اینا ورداشته بود یکیشو بادش خالی شده بود وقتی رفتم پس بدم گفت باید هواست به بچه میبود و باید بخرید یعدش باز دخترم دو سه تا چیز ورداشت و پس داد موقع بیرون اومدن کلییییی خرید میشد من کفتم من هیچکدوم اینارو ور نمیدارم چون قصد خرید ندارم اما اگه فکر‌میکنین خراب شده پولشو ازم بگیرین. بعد گفتم کاش اینارو نزارین ما مامان باباها اینجا واسه بازی هم بچه هارو میاریم با بچه ها دچار چالش میشیم مگه اومدیم واسه خرید؟ بعد عصبانی شد گفت هیچ بچه ای بدون اجازه ی مامان بابا نمیاد وسیله برداره فقط بچه ی شما اینطوریه از طرف بقیه خرف نزنین خیلییییی ناراحت شدم😭 خواهرم میگه بچت فضوله حالا بیرونم بری دیگران به روت میگن ناراحتت میکنن. شما همچین چالشی دارین با بچه هاتون؟ مایا ازش خواهشم کنم به من گوش نمیده یه درصدم چوش نمیده و هرررررچی دلش میخاد براش باید بخرم چون ورمیذاره میره من باید پولش رو حساب کنم

۷ پاسخ

مدام براش توضیح بده
اجازه نده هر چی دلش میخواد برداره بره
براش حد و مرز بزار.
یه مدت باهاش تمرین کن بهتر میشه

پسر من پیله می‌کنه که بخر اما وقتی میگم فقط یکی و اگر بیشتر برداره از دستش میگیرم میذارم سرجاش
بنظر منم کارشون درست نیست آدم میگه بچه یکم بازی کنه حالش خوب بشه بدتر اعصاب آدم خورد میکنن
اما اونام میخان کسب درآمد کنن خودمون باید بچه رو کنترل کنیم

پسر منم اینطوری نیست
وقتی میره مغازه چشمش ب دوغ و پسته هست همین

نه پسرم بهش بگم نمیتونی برداری برنمیداره

من به پسرم میگم فقط یکی
اجازه داری خودت انتخاب کنی اما یکی
حالا یا خوراکی یا اسباب بازی
به حرفم گوش میده
هیچ وقت بدون اجازه یا تعداد زیاد برنداشته

فکر کنم ما بچهامون رو لجباز باز آوردیم
بچه منم حرف حرف خودشه به حرف من گوش نمی‌ده
مامانا بچه‌ای شما چطور رو حرف شما حرف نمیزنن؟

من قبل رفتن داخل مغازه میپرسم چه خوراکی میخواد و بهش میگم فقط قراره همون و بخریم چیز دیگه ای برنمیداره اینطوری

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
سلام مامان های عزیز.اومدم با تجربه ی پستونک
اول اینکه من بسیار بسیااار راضی بودم که دخترم پستونک گرفت از همون روز سوم بعد به دنیا اومدن بهش دادم که عادت کنه.و چون بچه ام به شدت کولیکی بود بعد هم دکتر گفت پستونک رو بهش بده که یکم اروم بشه،و پستونک یه جورایی مادر دومش بود،و بعد دکترش گفت حتما از ۲۰ ماهگی تا ۳۰ ماهگی دیگه یواش یواش ازش بگیر،به خاطر فرم دندوناش،خب من چون میرفنم سرکار میخاستم وقتی بگیرم ازش که خودم بیشتر پیشش باشم گذاشتم برا ایام عید نوروز..این چندماهم که داخل اینستا پر بود از این ویدیوویی که پستونک بچه رو بادکنک میبرد که من حس خوبی به این کار نداشتم.اومدم یه دو هفته ای از نظر ذهنی اماده اش کردم با قصه و داستان و حرف زدن و این چیزا،یه روزم بهش گفتم یه مغازه ای هست که اگه بریم پستونکامون رو بهش بدیم به جاش بهمون عدوسکای بزرگ ک خشگل میده ،و دخترم به شدت استقبال کرد،رفتیم ور یه مغازه و به فروشنده قبلش گفتم سه تا پستونکش رو دادیم و دوتا عروسک به انتخاب خودش گرفتیم.خیلییی خوش حال بود،ولی دو شب اول یکم بیتابی کرد،بعدم دیگه خودش میگفت چون من بزرگ شدم پستونگم رو با عروسک عوض کردم