۱۰ پاسخ

یه عده فکر میکنن آزاد گذاشتن بچه اونم این مدلی لطف درحق بچس ! اگه یکم بیشتر حواسشون به بچه هاشون باشه میتونن یه آینده خوب براش بسازن

خدابه داد نسل های بعد برسه

حیوونا هم در ملأ عام عشق بازی و جفت گیری نمیکنن
بعضی ادما تا پایینتر از حیوونم تنزل کردن

اینجا هم یه پارک بزرگ هست دخترای کم سن و سال همینجوری از صبح تا شب توش علافن با صدتا پسر لاس میزنن .اونوقت من میخواستم برم کتابخونه درس بخونم به چهارنفر باید جواب پس میدادم😑

الله اکبر
خدایا خودت رحم کن به بچهامون ان شاءالله در پناه حضرت زهرا س پاک باشن و پاک بمونن

کوچه ماهم بن بست و خلوته یسره دخترو پسر دهه هفتاد هشتادی با پسرا لب تو لب هست واقعا نمیترسن یا خجالت نمیکشن. بخدا ما بچه بودیم یکی بهمون متلک مینداخت یا پشت سرمون راه میفتاد از ترس میریدیم ب خودمون.. بچهای الان دیگ بی حیا شدن

خییییلییی اوضاع داره رو به تباهی رفته
خدایا خودت رحم کن به تمام بچه ها😔
یعنی من توی این چندماه هنوز یه روز نشده که از این خبرا نشنیده باشم،
به کجا داریم میریم 💔

دیگ ته کوچه بن بست و ماشین جوابگو نیست🤐🤐

وای منم چند ماه پیش رفتم پارک چوبی اهواز خدا شاهده چیزی که دیدم تاالان باورم نمیشه دخترمو بردم دیدم دختر پسر بالا سرسره که یه اتاقکه لخت درحال سکس بعد یه اقایی پاین تا مو دید شروع کرد به سوت زدن بعد اونا هی اتاقکه بالا پایین میشد بعد به شوهرم گفتم اینقد تو حس بودن که صدا کسیو نمیفهمیدن اینقد حالم بد شد که دیگه دخترمو اونجا نبردم وضع خیلی داغون شده نمیدونم چرا اینجوری شده

مادوسه هفته پیش رفتیم کوه صفه توکوه پارک هم بود پسرم گفت بریم بازی همین که رفتیم متاسفانه یه دختر کم سن وسال بایه پسره جوون توسرسره خوابیده بودن ومشغول سکس بودن خیلی تاسف بار بود خیلی......

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
چند روز بچه ها هی می گفتن بریم پارک پارک پارک گفتم‌بتشه صبر کنبد جمعه می برمتون چون روزای دیگه نمی تونستم دیشبم مهمون بودیم تا امشب به شوهرم گفتم پا شو ببریمشون پارک نزدیک خونه مامان اینا اونجا پارکش عالیه کلی وسیله بازی داره گفت باشه رفتیم دنبال مامانم رفتیم پارک ما سه تایی نشستیم بچه هارو فرستادیم بازی کنند ده دقیقه اولش بیشتر بازی نکردن 😑🙁بعدش رفتن نشستن رو سرسره ها پایین نمیومدن بچه ها پشت سرشون منتظر موندا بودن پدر و مادرشونم کنارشون هرچی من و شوهرم داد می زدیم که بیاین پاین این دوتا فقط نشسته بودن بچه هارو نگاه می کردن تا با زور آوردمشون پایین دلوین که باحیغ آوردمش گفتم فکر کردی پارک رو خریدی اینجا هم زور میگی به مردم 😑خلاصه دوباره رفتن بالا یه دختر گنده نره خر اوند که قشنگ ۲۰ و خورده ای سالش بود برعکس خوابیده بود رو سرسره لنگش تو هوا بعد ماهلین اومد بیاد پایین نزدیک بود پاش بخوره تو صورت ماهلین 😑مامانم پا شد رفت به دختره گفت خواهشا بلند شید از اینجا نزدیک بود کفشت بخوره تو صورت بچه این چه وضعشه 😑خلاصه گفت پارک واسه همه اس گفتیم بله نه واسه تو اینح ری اومدی لم دادی رو سرسره خلاصه همون شد همون این دوتا دیگه اصلا نرفتن بازی کنند خورد تو ذوقشون هرچی گفتیم برید بازی کنید دیگه اومدن چسبیدن به من باز نق و غر و دعوا🥴گفتم خدا وکیلی من اینجا آسایش ندارم یه دودقیقه باز بازی کرد دلوین بعد اومد گفت من شام می خوام گشنمه هیجی یکساعت نشده پا شدیم رفتیم شام بگیریم 😑😑گفتم به من نیومده یک ساعت بیام بیرون مغزم تو آرامش باشه یا باید از دست مردم کاراشون حرص بخوریم یا از دست این دوتا یک هفته بود هی می گفتن بریم پارک آخرشم ده دقیقه بیشتر نشد اومدن چسبیدن به من 😑
مامان نرگس مامان نرگس ۴ سالگی
سلام..مامانا شب با دخترم و همسرم رفته بودیم پیاده روی.. تو پیاده رو داشتیم رد میشدیم شنیدم از دور صدای پارس سگ میاد..ولی خب تو منطقه ما فوق العاده زیادن..دیگه دیدم یه پسر بچه یه سگ ‌کوچیک با قلاده گرفته دارن باهم میدون..حالت بازی انگار..ولی نمیدونم سگ به خاطر بازی بود یا هرچی یهو از بغل ما که رد شد یهو خیز برداشت سمت دختر و تا کتف دخترم پرید به دخترم..ماهم عکس العملی نشون ندادیم چند ثانیه.. بعد دیدم پسر بچه اصلا انگار نه انگار اصلا قلاده اش رو نکشید عقب یهو همسرم با پاش پرت کرد سگ رو اونور..بعد بازم پسره جمعش نکرد دوباره پرید رو دست و کتف دخترم..بازم همسرم اون کار رو کرد.. بعد پسر بچه شروع کرد فحش دادن به همسر من که برای چی میزنی ..بزار اگر گاز گرفت بعد بزن..وایسا تا داییم بیاد و اینا..به نظرتون کار همسرم اشتباه بود..جالبه خیلی حق به جانب بود..سمت ما اکثرا با سگ میان بیرون ..بدبختی دخترم که تا الان هرچی سگ تو خیابون میدید نمیترسید امشب از بغل هرسگی رد شد خودش رو جمع کرد