شما باشین چیکار میکنید
ی همسایه داریم زنه با دوتا دخترش زندگی میکنه شوهرش بندر سرکاره
آراد. ب عشق اینکه با دخترا بازی کنه لحظه شماری میکنه و ب حرفم یکم گوش میده
حدودا ۲۰ روزی میشه آشنا شدیم با بچااش بازی میکنن بچهام بماند هرچی میگرفتم نصف میکردم و اینا
چن روز پیش دختر بزرگش گفت چق خوبه آراد نیست بازی می‌کنیم

دیشب ک رسیدم خونه بمهام پیاده شدن زودتراز من رفتن در زدن کوچیکه باز کرد تا پیاده شدم درو بست بعدش هرچی در زدم درو باز نکرد
مادر بزرگه گفت ولش کن باز نکن
ب شوهرم گفتم گفت خون از چشاشون بارید دیگه نزار نرن خدایی خیلی بی اصنفای کردن این همه ک احترامش داشتم این نبود جوابش
خیلی حرصم گرفت شما بودین چیکار میکردین

اونا که کار خوبی نکردن ولی خب حق بده شاید گاهی حالشو نداشته باشن کسی خونه اشون باشه

همیشه بچه های شما میرن خونه اونا بازی میکنن؟

مطمئنی قبلاً با زبون بی زبونی خود بچه ها یا مامانشون یه اشاره های ریزی نکردن که دیگه بچه تو نبری؟

چه بیشعووووور:/
شماهم نزار دیگه بچه هات برن پیششون
اگراوناهم اومدن اجازه نده

مثل خودشون رفتار کن

عزیزم سوای هر مطلبی زیاد جالب نیست پسر با دختر بازی کنه نه بگی خدا نکرده از لحاظ اینکه جامعه و اینا نه چون پسرتتاثیر میگیره از رفتار دخترونه دیدم که می گم

قطع رابطه کن
من اصلا با کسی نمیرم

هیچ وقت از همسایه خوشم نیومده و میاد😕
به همین خاطر پیش گذاشتم سرش گرم باشه دوروبر همسایه ها نره

عزیزم در رو بستن کار خوبی نکردن
اما به نظرم شاید مثلا شرایط نگه داری از پسرت رو نداشتن یا خسته بودن یا مهمون داشتن
من خونه قبلیم هنوز بچه م یکسالش هم نبود
دوتا دختر همسایه مون میومدن ما طبقه چهارم بودیم اونا طبقه اول
بعد اینا میومدن مثلا با پسر من بازی کنن سه چهار ساعت میموندن بعد من باید تمام حواسم به این سه تا میبود از کار و زندگی میافتادم
مامانشونم حتی یکبار نمیومد صداشون بزنه
یکی دو مرتبه ازشون پرسیدم مامانت کجاست میگفتن به ما گفته برید بالا من میخوام برم بیرون هنوز نیومده 😕
بعد مثلا میومدن زنگ میزدن در ورودی رو پسر منم خواب بود باز میکردم میگفتم خوابه میگفتم ما میایم تو تا بیدار بشه میگفتم نمیشه

خلاصه کنم واست که از بچه ها ناراحت نبودم از مادرشون ناراحت شدم که حتی یکبار نیومد مثلا بگه من دارم میرم بیرون میشه مثلا بچه ها اینجا باشن
حس سوء استفاده داشتم


حالا شایدم همسایه شما مثلا اذیت بوده بابت رفت و امد زیاد

همسایه س دیگه غزیبه ان. یه چند روز دوست بودن حالام بی خیال حرصت نگیره. تو همین گهواره خوندم خیلیا خانواده ان پیش هم همیطور میکنن با هم جاری ها با بچه های همو.... وبنظر من بی خیال تو هم نفرس.

همسایه منم بادخترم همچین رفتاری کرد دلم برای دخترم اتیش گرفت توخونه نشسته بود بیرونش کن بعدمنم دقیقامص خودش دارم رفتارمیکنم بایدبعضی وقتا متوجه کارشون بشه من توقع بالابودچون دخترشومیاوردنگاه نمیکردمن مهمان دارم خوشم ناخوشم یا خواب دارم سرپاایستاده بودم چنان دلم شکست ازکارش وقتی تاحدی بودم ک بچتومیاوردی مینداختی ک پوشکشوعوض کن بعدبچموبیرون کردبروخونت ک صداشم اومدوقتی شنیدم اسمون روسرم خرابشد الان اصلن نمیرم اونم بچشودیگه نمیاره

ول کن اشکال نداره بعضی بچه ها اینطورین دوس دارن تنها بازی کنن خودشون یا سر تو گوشی و تلوزیون
دختر منم همیشه میخواد با یکی بازی کنه
خیلی اشتباه بوده که پسرت به ایتا وابسته کردی اصلا نزار بچه ت بجز خودت به کسی وابسته بشه
منم تابستون دخترم میرفت تو کوچه با دختر عمو هاش بازی می‌کرد الان عذابم
همیشه میخواد بره

بی انصافی