۲۲ پاسخ

عزیزم ماهیچه تو شیشه نپزین بسیار مضره دلیلشم اینه که وقتی ماهیچه یا هر گوشتی رو پیندازی تو شیشه درشم میبندی مواد داخل بافت گوشت نمیتونه آزاد بشه و میمونه داخل بافت و شما اون موادی که باید آزاد بشه و نشده رو میل میکنین.سعی کن الان فقط مایعات بدی بهش تا بدنشو بشوری

اگر میبینی خوراک نداره و بی حال باید سرم بگیره که فشارش افت نکنه هی انتی بیوتیک با سرم بهش میدند

کاش ببریش آزمایش احتمالا بستری شه دیگه
دیگه اگه ویروس بود تا الان باید تبش قط میشد

فعلا باید با استا کنترل کنی اگه خیلی بالا رفت و کنترل نشد ایپوپروفن با شکم پر .وحتما اگه ۳ روز طول کشید بررسی بشه شاید عفونتی داره

آخ اخ متنفرم از تب لعنتی ان شاالله خوب میشه عزیزم

دخترت صددرصد عفونت خون دار

سخته ولی بستریش کن

استا مینوفن بده هم تبش پایین میاد هم دردش می‌خوابه هر ۴ ساعت سر ساعت بده

تورو خدا ببر دکتر خوب بیمارستان خوب

ای وای طفلک بچه

چرا خودتو اذیت میکنی عزیزم بچتو ببر دوشب بستری کن اونجا رسیدگی میکنن زود خوب میشه

داخل انار رو بدی بخوره

یه آنتی بیوتیک قوی یادت میدم درست کن بده دخترت بخور یه دونه انار رو درسته بذار رو شعله پخش کن با حرارت خیلی کم بذار بپزه بعد پختن بده کوچولوت بخوره.خیلی خوبه و خوشمزه

ببرش دکتربچه‌اب میشه شایدنیازباشه بستریش کنن

اگه تبش شدیده ببر بیمارستان

عزیزم این بچه چرک خشکن میخواد چرا دکترا نمی‌دن اخه

هنوز آزمایش نبردی؟؟

تبش خیلی‌ طولانی شد
کلینیک کودکان پارسیان تو شریف واقفی اطرافیان من میرن راضین .. شبانه روزی هم هس

ببرش پیش دکتر مصلحی
کارش حرف نداره و واقعا دستش شفاس
متخصص کوکانه

عزیزم تب نشونه عفونته
دکتر ازش آزمایش گرفت ؟؟
چرک خشک کن بهش داده یا نه؟؟

ببرش متخصص بستری کنید احتمال زیاد کرونا باشه

ایشاالله زود خوب شه تبش رو کنترل کن با دارو یا هرروشی

دکتر نگفت بچه چش شده؟ویروسه ینی؟

سوال های مرتبط

مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
ای خدا این چند روز دیگه دارم روانی میشم دلم کباب برا دخترم چند روز خونه مادرشوهر م بودیم اونجا یبوست گرفت دوشب با جیغ زیاد گریه کرد یه ده دقیقه صداش کل خونه پیچید عموش اینا هم بودن دیدید همه هم متخصص میشن و راه حل میدن گذشت دخترم ترسیده بود عصر نگه داشته بود پی پیشو گریه می کرد دیگه به زور بردم بعد کلی گریه دفع شد موقع شام ساعت نه دیدم خوابید باباش هم اصلا انگار نه انگار تو فاز خودش رفتم بچه بیدار کردم گریه میکرد که نمی خورم خیلیگرسنه بودا بعد بیدار شد همش جیغ داد دیگه من رد دادم به بچه چهار ساله کلی حرف زد طفلی اولین بار بود منو اونجوری دید هنگ کرده بود من اصلا سر ریخت پاش شلوغیو... دعواش نمی کنم ولی این چند روز مریض شدم از دستش بهش گفتم مادرت نیستم و دوستت ندارم محکم گرفتمش تکونش دادم گفتم چرا حرصم میدی گفتم حرصم بدی این جوری دیوانه میشما بعد فرار کرد پیشباباش به خدا تا حالا اینقدر دعواش نکرده بودم نمی دونم چی سرم اومد سر دستشویی نرفتن بیشتر دیوونم کرد بعد میوه میدم نمی خوره پی پی اش سفت میشه نمی فهمه که خیلی بد غذاس دلم خیلی سوخت بغلش کردم آوردم اتاقش بازی کردم یکم بعد غذا خورده خوابیده خودمم چند تا محکم زدم چون زده بودم رو پای دخترم گفتم خودمم بزنم که دیگه از این غلطا نکنم دفعه دیگه برام دعا کنید صبورتر باشم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
حالا فکد کردید تموم شد نخیر سختی های من سر بچه هام همچنان ادامه داشت 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️دوباره تو سن ۱۸ ماهگی ماهلین بودیم که مریض شد تب کرد و به محض اینکه تبش خوابید داشتم بهش غذا میدادم یهو جلو چشمام غش کرد و رنگش سیاه شد و دندوناش قفل کرد و کلی تنش لرزید وای من و شوهرمم مثل چی بال بال پی زدیم بچم بیهوش شد با آمبولانس رسوندیم ریمارستان گفتن تشنج کرده حالش خیلی خیلی بد شد و الانم که این اتفاق تلخ براش افتاد می خوام اینو بگم‌مکه یه آدم چقدر می تونی قوی باشه 🥺🥺من واقعا دیگه بیشتر از این نمی تونم دیگه اصلا دیگه نه روحم کشش داره نه جسمم الان از کمر تا پایین ضعف شدید پیدا کردم پریودم شدم اینجام یه مریض بدحال هست رفته تو کما مامانش کلی گریه می کرد روح و روانم داغون شده و صدای بوق بوق دستگاه ها هم تو گوشمه 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️نمی دونم واقعا ولی تحمل کردن این همه درد خیلی سخته تازه این یه بخشش بود 😥😥😥دوران بارداریشونم کلی چالش داشتم انگار آدم هرچی مظلوم تر باشه بیشتر اینجور چیزا سرش میاد قربون خدا برم الله اکبر چه میشه کرد🥺🥺
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
آدم از بی مسیولیتی یه عده وا می مونه صبحی ماهلین خوب بود سرحال و قبراق جفتشون رو فرستادم مهد ظهر که رفتم مهد مدیرشون گفت دلوین خیلی بیحال بود خواب بود گفتم شاید به خاطر داروهاشه حالا نگو ماهلین بوده همیشه این مدیرشون قاطی می کنه این دوتارو بعد گفتم شاید به خاطر دیروز که خواب آور بهش دادن هنوز تو خونشه ولی سابقه نداشته اصلا هیچی اومدم خونا میبینم بچم داغه داغه چشماش به زور باز میشه تبشو گرفتم دیدم ۴۰ درجه تب داره😱😱واسه ماهلین خیلی خطرناکه بعد زنگ زدم مدیرشون میگم وقتی این بچه بیحال بوده یه نگاه می کردید میدید داغه سریع زنگ می زدید به من می گفتید میگه من از کجا بدونم 😐😐😐میگم‌عه تو که الان به من گفتی گفت باید خاله رعنا حواسش جمع می کرده اونم نفهمیده یکی بگه آخه زنیکه ی احگق با من لج پیدا کردی چرا با بچه هام اینجوری می کنه بچم تو تب داشته می سوخته شما اهمیت ندادید😭😭😭اگر تشنج می کرد چی بعد اینقدرم گیجن همیشه این دوتا رو قاطی می کنند با هم بعد مدیرشون میگه من که گفتم اگه مزیضه نفرستش گفتم ای خدا اون دلوین بود که اونم مریض نیست 😫😫گفتم چرا اینقدر قاطی می کنید گفت والا من همیشه این دوتا را با هم قاطی می کنم 🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️از خالشون بدم اومده چطور بچه ی منو تا ظهر نگه داشتن وقتی فهمیدن حال نداره این بچه اگه تشنج می کرد کی جوابگو بود😔😔😔😔