از دست دخترم به اتاق پناه بردم مغزم یکم استراحت کنه
صدای بچه همسایه بالایی تو گوشمه
ای خدای بزرگ مغزم داره می ترکه

جانان مدام ازم سوال میپرسه مدام ماشاالله در حال صحبت یا داستان سرایی می‌کنه
دیشب اینقدر کلافمون کرد زود خاموشی دادیم گفتیم بریم بخوابیم مغزمون نفس بکشه
به روزهای میخندم که دعا و نذر کردم برای حرف زدنش یا در به در دنبال تخم کبوتر گشتم یا امگا سه سر وقت میدادم به امید زبون باز کردنش الان مغزمون سوت می‌کشه امروز خودم عصبی بودم از جایی جانان شروع کرد داستان تعریف کردن گفتم مامان من امروز عصبی ام کاش شما خیلی کاری به کارم نداشته باشی بری سراغ بازی و کارتون
بعد گفتم خدایا من بندت خیلی ناشکرم یه زمان التماس میکردم به حرف بیاد الان می‌خوام حرف نزنه


کاش یاد می‌گرفتیم قدرت کلاممون رو بفهمیم کسی رو آزار ندیم اون کس یه مادر که واقعا به اعصابش احتیاج داره برای سرو کله زدن با بچش
هربار میگم من دیگه به حرفهای مردم بها نمی‌دم اما انگار نمیشه باز رو اعصابم اثر می‌زاره من نمیدونم چیکار به زندگی هم داریم آخه بشین زندگیت بکن

۴ پاسخ

منم الان دعا میکنم حرف بزنه الانم دائم صدام می‌کنه یه چیزای نامفهوم میپرسه

پسر من بعضی وقتا انقد حرف میزنه و رو مخه میگه بچه تو چقدر حرف میزنی از انه شرلی هم بدتری که ...باز خداروشکر سالمن .وقتی کارها و رفتاراشون رو به روانشناس میگی میگه کاملا عادی و طبیعی این داره بچگی شو میکنه و...متاسفانه ماها یکم صبر و تحملمون خیییلی پایینه من که سری جوش میارم

هوف یدونه که خوبه 😂
من دو تا دارم ماشالله دو تاشون هم خوب حرف میزنن بعضی روزا روانی میشم داد و بیداد که ساکت شین یا حداقل ظهر بخوابین من نفس بکشم، آرزومه یه تایم برای خودم باشم ، شب هم دیر میخوابن گوشیمم ازم میگیرن 😭 اجازه نمیدن کنار شوهرمم برم زود خواب می افتم ، صبح هم باید مثل لودر خونه جمع کنم و .... واقعا داغونم از لحاظ روانی

عزیزم کامل درکت میکنم من ک هیچ از اینا ک شما دادین ندادم دخترم همش حرف میزنه مغزم داره میخوره بخدا دیگه نمیدونم چیکار کنم از دستش همش حرف میزنه نمیدونم خسته نمیشن

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا
مامان جانان مامان جانان ۳ سالگی
واقعا نمیدونم کارم درست بود یا نه ولی خوب دیگه واقعا کلافه شده بودم هر روز جانان کوهی از اسباب بازی میاره از اتاقش وسط سالن یه ساعتی بازی می‌کنه و بعدش هیچ همین جور ولو و اصلا حاضر به جمع کردنش نیست با روانشناس کودک در ارتباط بودم واقعا هیچ ترفندی که می‌گفت جوابگو نبود از امروز تصمیم گرفتم واقعا ول کنم روانشناس رو قبلا با دکتر در ارتباط بودم حضوری وقتی رفت دیگه گفت من آنلاین ویزیت نمیکنم مجبور شدم روانشناس عوض کنم این اصلا راضی نیستم
خلاصه امروز گفتم اسباب بازی هاتو جمع کن گفت نمیکنم منم پلاستیک زباله آوردم در کمال آرامش هم رو ریختم پلاستیک زباله گفت مامان این چه کاری اینا مال کنه اشغال نیست گفتم اا آخه من فکر کردم آشغاله وقتی وسط حال ریختی و نمیخوایش اشغال گفت نه می‌خوامش گفتم اگه میخوای پس ببر دقیق سر جاشون بزار من اگر وسط حال باشند فکر میکنم اشغال و لازم نداریشون که جمعش نمیکنی
نمیدونم کارم درست یا غلط اما حداقل جواب گرفتم
قبلا به روش همکاری
مسابقه
کمک
امتحان کردم هیچچچچ اصلا جوابگو نبود
دکتر میگه نباید تهدید کنی خوب وقتی جواب نمیده چیکار کنم مجبورم والا بچه های الان معلوم نیست چی روشون جواب میده
والا قبلا یه دختر گلم به ما میگفتن اینقدر خر می‌شدیم که جاروبرقی هم میکردیم تا این حد
مامان مهرگان مامان مهرگان ۴ سالگی
💕💕

- من، شرایط زندگی و خانوادگی من، فرزندم، توانایی هام و نگرشم با بقیه آدم ها فرق میکنه. فرزند من هم با بچه های دیگه فرق میکنه. غذا خوردن و حرف زدن و خوابیدن و بازی کردنش هم مثل بچه های دیگه نیست.

- ظاهر من ممکنه با بقیه مادرها متفاوت باشه. ممکنه شلخته باشم و یا زیاد به خودم برسم. ممکنه چاق یا لاغر باشم. ممکنه غمگین یا خوشحال به نظر برسم.

- اینکه چطور فرزندم رو تربیت میکنم چیزیه که مربوط به من میشه. حتما سعی میکنم آگاهیم رو در مورد فرزندپروری بالا ببرم اما نصیحت های بقیه در مورد نحوه مادری کردن اصلا منو خوشحال نمیکنه.

- اینو میدونم که مادری کردن یک مسابقه نیست که توی اون مشخص بشه کی فرزند باهوش تری داره، خونه تمیزتری داره، غذاهای سالمتری درست میکنه یا لباس های بهتری میپوشه...
مادر شدن یک مسیره که قراره من با فرزندم طی کنم و توی این مسیر کلی تجربه جدید کسب کنم و خیلی چیزها رو یاد بگیرم.

@BehtarinMadareDonya
گروه دردودل مادرانه ❤️👇
https://t.me/+IoPmkEdM1zIwYjg0