۲۰ پاسخ

اره منم دوسال ونیمه مادرندارم.خیلی سخته هنوزم واسش گریه میکنم مگ شوخیه غم مادر.پدرمم فوت شدن البته خیلی ساله.
من ۵ماه بدفوت مامانم باردارشدم اونم آی وی اف تو خونه تنها استراحت مطلق بودم هیچکس نبود. اونم توخونه مادرم بودم.همش گریه میکردم.هیچکس درک نمیکنه.وقتی زایمان کردم اونم ۳۶هفته خیلی واسم سخت بود.مادرنبود.من واسه نبودمامانم گریه میکردم اما بقیه چیزدیگه ایی فک میکردن.بدزایمان بچم بستری شد اون مرخص شد خودم بستری شدم.
منم خیلی سختی کشیدم اگ مادرم بود اینطور نبود.
بچمو خودم بزرگ کردم هیچکس نبود بگ چیکارکنم.تا ۶ماهگی همش گریه میکرد شب و روز نداشتم.اماااااا چ فایده مادر ک نباشه ......

5سال مادرم فوت شده هنوز داغم تازه هست انگار امروز صبح فوت شده خیلی دلتنگم جاش خیلی خالیه این داغ هرگز خاموش نمیشه

قشنگ میفهمم ک چ حالی داری فقط میخام خدا بهت صبر بده خیلی سخته ب بچت فک کن توهم مادر اونی خدایی نکرده مشگلی واست پیش نیاد زبونم لال منم مادر ندارم خواهرم ندارم روزی نیس واس مامانم اشک نریزم دختر بی مادر یعنی هییییییچ

من وقتی ۸ سالم بود مادرم فوت کرد
ولی چاره ای نیست جز کنار اومدن
باید کنار بیایم
حداقل بخاطر آرامش مادرمون

خیلی سخته

خدا بهت صبر بده عزیز دلم
الهی خدا بهت آرامش قلب بده

منم دخترم سه ماهش بود مامانم فوت کرد ۵۱ سالش بود ولی خیلی غذاب کشید مریض بود کل پاهاش زخم بود راه نمیتونست بره بمیره براش اخرم اون زخم ها جونش و گرفت سه روز قبل مرگش یدقه کل پاهاش تا شکمش شد زخم های بزرگ و ورم و تاول 😭😭😭😭

بمیرم برای دلت عزیزم
خدا رحمتشون کنه ، انشالله خدا صبر زینبی و آرامش به دلت بده عزیزم
هرچی نا ارومی کنی مادرت اون دنیا عذاب می‌کشه براش قرآن بخون بذار هم خودت آروم بشی هم به روح مادر بزرگوارت برسه

من مادرم تو ی جنگ نابحق تیر خورد مامورا زدنش فوت شد الان 6ساله شبی نیست که بدون فکر بخوابم انگار همون تیر جگرمو سوراخ میکنه بعد مادرم دیگه بی کس شدیم دوتا خواهر کوچیک تر از خودم دارم ی پدر که اونم سرطان خون داره بخدا الان 35سالمه هر کی میبینم میگه 50سالمه هیچ دلخوشی ندارم

باید به خودت زمان بدی اصلا خودتو سرزنش نکن فقط سعی کن بیشتر بیرون بری یا دوستات رو دعوت کنی خونه و به ظاهرت اهمیت بدی که زیاد تو لاکت فرو نری و کم کم قبول کنی که حضور نداره😞

خدارحتمش کنه مادرتون عزیزم واقعا من بعضی مواقع میگم خدایا این دنیا چیه یه روز میایم یه روز میریم عزیزانمون ازدست میدیم فردا سالگرد داداشمه 4سال شده اما هرموقع یادم میاد جیگرم خون میشه

😭😭😭وااای من گاهی وقتا ب نبودنش فک میکنم دیوونه میشم اشکم در میاد نمیتونم تصور کنم از دستش بدم خدا بهت صبر بده هرکسی جای تو بود همین حسو داشتت خیلی نبودنش حی میشه حالا ک حتی بچه کوچیک داری و خودت یه مادری

عزیزم غم خیلی بزرگیه باید براش سوگواری کنی به حرف دیگران گوش نده اونا درکت نمیکنن اگه سوگواری نکنی همون بلایی که ازش حرف میزنی میاد سراغت. ایشالا خدا خیلی زود صبرشو بهت میده و صبورتر میشی

اشکم دراومد من بشدت وابسته مادرمم هیچ دلخوشی نداره تو زندگی خیلی برامون تلاش کرد بابام قدرشو نمیدونه باورکن مشکلات خودمو نمیگم بهش بازم شکر زندگیم خوبه من یه روز درمیون پیششم از خدا میخوام سالیان سال کنارم باشه تا جبران کنم

خدا بهت صبر بده عزیزم من پدرمو از دست دادم اون موقع باردار بودم با اینکه دوساله میگذره ولی هنوز برامون عادی نشده یعنی روزی نشده که بهش فکر نکنم خیلی سخته هر موقع که میری خونه ی پدرت جای خالیشو میبینی ولی باید خودمون رو کمی نگه داریم باید سعی کنی بخاطر بچت هم که شده کمی خودتو آروم کنی

عزیزم خدا رحمتش کنه،با ناراحتید مادرت اذیت میشه مطمئن باش ازحالو روزت خبر داره اینجوری خدایی نکرده ناراحتش میکنی...سخته خیلی سخته ولی روزگاره تا بوده همین بوده

خدا بهتون آرامش بده... خدا رحمت کنه عزیز دلتون رو.... ❤️

من مادرم سلامنه ولی کاملا مبفهمم چی میگی از ۸ ۹ سالگی کابوسم مرگ مادرم بوده وقتی خواب میبینم‌از دستش دادم تا هفته ها پریشونم مطمئنم اگر نباشه منم نمیتونم زنده بمونم همیشه با التماس خدا میخوام سالم نگهش داره واسم

خدا بهت صبر بده عزیزم
روحشون شاد😞🥺

خدا صبر بده عزیزم غم آخرت باشه

سوال های مرتبط