خیلی خستم مثل خیلی ام شما مامانا..نورا سرماخورده غذا نمیخوره..هوا سرده دیگه نمیتونم ببرمش بیرون حوصلش سررفته مدام چسبیده بهم.امروز با خواهرم تلفتی حرف میزدم کلی دوتایی به زمین و زمان فوش دادیم از خستگی بچه..بهم گفت ارزششو نداره این کارات الکیه..بزار تلوزیون ببینه بیسکوییت بده بهش بخوره انقد خودت الکی خسته نکن..داشتم فکر میکردم که راس میگه یه نگاه کردم به خونه ای که دیروز چقدر توش کار کرده بودم..دوباره همه جا پر نون..ظرف شویی پر ظرف..شیشه گاز پر از جای دست نورا...این فکرا خسته ترم کرد...
یه چرخی تو خونه زدم گفتم خب نورا سالمه راه افتاده که میاد شیشه رو کثیف میکنه...میتونه نون بخوره که دست میگیره و همه جارو پرمیکنه...چرا باید برام مهم باشه خونه تمیز باشه و نورا پای تلوزیون وقتی میتونم بشینم کنارش باهاش بازی کنم..درسته بیسکوییت خوشمزست اما میتونم خوراکی های مختلف بیارم و پنکیک درست کنم بااین که همش پامو چسبیده و دستمم سوخته پای گاز..سخته خیلی سخته ولی با همه سختیاش خداروشکر..کاش بیشتر بهم امید بدیم..ببخشید باز پرحرفی کردم..

۵ پاسخ

چه قدر حرفات خوب بود آرومم کرد
مرسی ازت 😘

سلام زهراجان، پیامت عالی بود، واقعا یه وقتا نزدیکترین شخص ب آدم یه چیزایی میگه ک آدم رو اذیت میکنه و خستگی رو چند برابر،
اون دو روز ک میری بیرون در حقیقت خودت انرژی میگیری و واسه همین سروکله زدن با بچه برات راحت تر میشه،
منم خونه رو هر روز جارو میزنم و هر روز بازم کثیفه و همش میگم خداروشکر ک دیگه کسی سر زده جایی نمیره،
منم شیشه گازم اینقد کثیفه ک نگو، منم کف خونه پر اسباب بازی و خورده نون و دستمال کاغذی ریز ریز شده س، منم موقع ظرف شستن و غذا پختن آوا میچسبه به پاهام و گریه ک بغلم کن، منم سینکم پر ظرف میشه
اینا نهایتش تا یه سال دیگه اینجوریه، بعدش دیگه وابستگیشون ب ما کم میشه و همه کارا رو روال میفته، الان باید همه جوره برا بچه وقت بزاریم ک آینده بهتری داشته باشه

من هیچ کدوم از این موضوعات خستم نمیکنه با وجود اینکه سرکار هم میرم ولی قدرشناس نبودن شوهرم واقعا روانی می‌کنه منو

ولی بنظر تی وی مدت زمان کمی باز نگاه کنه

خیلی خوبه کم کم داری باخودت کنار میای عالیه.به نکات مثبت دقیقا باید فکر کنی دختر من بد غذاست ولی سالمه خداروشکروزنشم زیر خط زرده خیلی غصه میخورم ولی منم باید باخودم کنار بیام منم خیلی خستم خسته ترازخسته

سوال های مرتبط

مامان قندعسل
💕نورا💕 مامان قندعسل 💕نورا💕 ۱۷ ماهگی
چقدر دلم گرفته.
انگار بعد از کلی تلاش برای بالا رفتن از کوه امروز با مخ خوردم زمین.
اونایی که منو می‌شناسن میدونن از اول حاملگی و از وقتی زایمان کردم تا الان چقدر اذیت شدم.
۱ ماه بود خیلی خوشحال بودم خداروشکر میکردم حساسیت نورا خوب شده.بهش ماست،پنیر،بیسکوییت،بستنی همه چی دادم و هیچ واکنشی نداد.و من از ذوق به همه میگفتم نورا خوب شده.ولی دقیقا اون هفته بود یهو شروع کرد توی یه روز ،۳ تا ۴ بار شکمش کار کردن من بهش کته ماست میدادم خوب نمیشد.جمعه ازش آزمایش مدفوع گرفتم و جوابش خوب بود .جمعه بهش ماست ندادم و شنبه دیگه شکمش کار نکرد تا شب ۱ بار کار کرد و سفت شده بود. من گفتم حتما ویروس بوده.دیروز ماست دادم دیروز کار نکرد،امروز صبح ۱ بار کار کرد و سفت و من دوباره ظهر ماست دادم و عصر یکم بستنی که نیم ساعت پیش دوباره شکمش کار کرد و من فکر میکنم احتمالا به خاطر آلرژی به همون پروتئین گاوی بچه شکمش اینجوری کار میکنه. آخه چرا بعد از ۱ ماه داره خودشو نشون میده؟؟؟خیلی حالم بده آخه نورا عاااشق ماست و بستنیه بچم😭😭😭
چقدر الکی خوشحال بودم