تجربه زایمان طبیعی پارت 5🩵و فک کنم اخر😅
چند دقیقه مامام گفت پیشرفتش عالی بود و شایدم اثر گاز بود خوابیدم گفتن فوله زنگ زدن دکترم اومد وچنتا زور زدم فسقلم گذاشتن روشکمم بچها اون لحظه بهتررررین حس دنیا را داری انگار هرچی درد بود از یادت میره و ارامش میگیری دکترم گفت حالا هرچی از خدا میخوای دعا کن که بهت میده و برای هممون دعا کن
بعدش گفتن سرفه کن جفت آوردن و بی حسی زدن و بخیه زدن اونایی که استرس دارن برش را اصلااااا نمیفهمی بخیه هم بی حسی میزنن شاید درحد سوزش کم متوجه شی
اینطور شد که جوجم 39 هفته 2 روز تاریخ 19 ابان اومد بغلم
بچها اونایی که تصمیمتون طبیعیه اصلا نترسید فعالیتتون زیاد باشه من واقعا این زایمانم خیلی راضی بودم درد تو هر دو زایمان هست ولی برای طبیعی واقعا فعالیت زیاد عالیه من ساعت 5 عصر بستری شدم و 6 و 45 دقیقه عصرم زایمان کردم
درمورد بخیه هام فردای زایمان خیلی سوزش داشتم ولی همینکه داروهای دکترم مصرف کردم سوزششون خیلی کمتر شد هرسوالی داشتید بپرسید امیدوارم که همه فسقلیا سالم بیان بغلتون و منتظرا هم خیلی زود این طعم شیرین و تجربه کنن❤️

۱۶ پاسخ

من ۴سانت بدون درد باز شده بودم 😑😑😑
ولی انتخابم سزارین بود چون فکر میکردم طبیعی نمیتونم دکترمم خیلی گفت لگنت عالیه ۴سانت بدون درد بازشدی سریع زایمان میکنی ولی من فقط میگفتم سزارین آخرشم سزارین شدم و به شدت پشیمونم چون خیلی داغون شدم دردهایی کشیدم که خدا میدونه

من سابقه زایمان هم طبیعی هم سزارین رو دارم . با اینکه زایمان طبیعی تو بیمارستان خصوصی ، اتاق زایمان خصوصی بودم و چون روز زایمان من تنها من تو بخش زایمان بودم همه بخش در خدمتم بودن با امکانات عالی . اما عذابی کشیدم چه زایمان چه بعدش . که هیچوقت اون روز یادم نمیره.
اما سزارین خیلی خوب بود. هم روز زایمان هم بعدش اصلا اذیت نشدم

خداحفظش کنه برات عزیزم💋
خیلی ورزش میکردی روزی چندساعت؟
منم ماه اخرمه خیلی استرس دارم
پیاده روی هم که میکنم حساس میکنم بچه اومده پایین اصلا نمیتونم راه برم
میشه راهنمایی کنی
خداخیرت بده

مبارکه عزیزم 😍

مبارکت باشه عزیزم ممنون ک از تجربت گذاشتی منم زایمان اولمه و خیلی میترسم تاحالا میگفتم سزارین ولی چون خیلی گیر میدن و بقیه هم میگفتن طبیعی خوبه طبیعیو انتخاب کردم خدا خودش کمکمون کنه

ممنون که همه رو توضیح دادی عزیزم 😍

مبارکه. عزیزم ممنون ک تجربت رو برامون گذاشتی

چرا سر دومی دوباره بخیه خوردی میگن ک بخیه نمیزنن دیگ

سلام عزیزم میشه بگیید برای بخیه هاتون دکتر چه داروی دادن چطور مصرف کردین

حالا من برعکس شما از زایمان دومم ناراضی ام دکترم خیلی اذیتم کرد
منم دقیقه 39 و دو روز زایمان کردم و فعالیتم زیاد بود
بچه بزرگتون چن سالشه

وزن نی نی چند بود

عزیزممم ممنون که از تجربت‌گذاشتی😍 انشالله همیشه سلامت باشین هم خودت هم نی نی خوشگلت
امیدوارم ماهم زایمان راحتی داشته باشیم

مبارکه عزیزم مامان قوی😍

مبارکت باشه گلم

فقط زحمت بکش بگو توصیه ات برای هفته من چیه
من رابطه نمیتونم داشته باشم چون همسرم به دلیل کارش بیشتر وقتا نیس.

عزیزم از چن هفته پیاده روی کردی

سوال های مرتبط

مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ده:

تو بارداری ترسم از برش دادنه بود ولی وقتی دیدم اون و اصلا متوجه نشدم گفتم پس اینم قابل تحمل ماما هم گفت درد ندارم بی حسی می‌زنیم گفتم توروخدا زیاد بزن گفت تا حالا دندون پزشکی رقتی؟ دندون بخیه زدی؟ دردش همونقدره که من تجربش و نداشتم.
خدا خیرش بده بی حسی زیاد زد اولش که خیلی قابل تحمل بود فقط وقتی نخ و میکشید می‌فهمیدم همون لحظه اون خانمی که با من بود و آوردن تو اتاق برای زایمان سرم گرم دیدن خانمه شدم که چجوری در اومد بچش و چند دقیقه اول و نفهمیدم تا حس کردم اثر بی حسی داره می‌ره گفتم تو رو خدا بازم بزن بی حسیش داره می‌ره بازم زد اما دیگه داشت دردناک میشد از یک طرف هم پاهام خشک شده بود تو اون زاویه که باز بود... بالا سرم از روی اون لامپی که روشن بود می‌دیدم اونجام. که چجوری بخیه میزنن این و بذارید نگم که خیلی وحشتناک شده بود با برشی که خورده بود🤦🏼‍♀️😐
بخیه ها دردش در برابر دردی که قبلش کشیدی خیلی قابل تحمله اما امان از بخیه های روی پوست که بی حسی روی اونجا اثر نمی‌ذاره و قشنگ فرو رفتن و در اومدم سوزن و نخ و میفهمی اونجا خیلی اذیت شدم
حدود نیم ساعت فکر کنم طول کشید نمی‌دونم چند تا اما خیلی خوردم بخیه اما گفت خیلی خوب برات بخیه زدم ازم راضی باشی
دیگه کارشون که تموم شد رو ویلچرم کردن و دوباره گذاشتم رو تخت
دیگه هیچ دردی نبود جز یه سوزش برای بخیه ها
پسرم و که آوردن تو بغلم گذاشتن تموم دردای دنیا فراموشم شد و همون‌طور که به صورتش زل زده بودم گفتم ارزش اون همه درد و اذیت شدنم رو داشتی پسرم 😍
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت آخر 🥳
حالا که جون داشتم و می تونستم بهتر همکاری کنم ، درد نداشتم اما حس زور رو کامل متوجه می شدم و با چهار پنج تا زور ساعت ۷:۴۵ دقیقه غروب پسرم اومد ، نگم از حس آرامش و قدرتی که بهم تزریق شد، بخیه ام زیاد نخوردم ولی همونم دکتر گفت خیلی تر و تمیز و عالی برات جمع کردم خیلی وقت و دقت گذاشت سر همون چند تا بخیه داخل و خارج ، هیچ درد و احساسی هم موقع بخیه زدن نداشتم چون بی حس بودم ، ماساژ شکمی هم چند بار انجام دادن و اونم متوجه نشدم .
بلافاصله به بچه ام شیر دادم ، خودمم ادرار کردم یه ساعت بعد ، بی حسیم رفته بود یه ساعت بعد دوباره ماساژ دادن شکمم رو که اونم درد خاصی نداشت و قابل تحمل بود ، گفت عالیه و خونریزی شدید نداری ، اومدم بخش.
درد بخیه ام اصلا برام آزار دهنده نیست و یکم در حد سوزش بلند میشم کارامو می کنم خودم شیر میدم ، به امید خدا امروز هم مرخص میشیم. سر درد و درد کمر هم هیچی نداشتم به خاطر بی حسی.
زایمان طبیعی برای من رضایت بخش بود واقعا و از انتخابم راضی ام ، امیدوارم همه مامانا زایمان خوب و راحتی داشته باشن😍
مامان عدس کوچولو مامان عدس کوچولو ۹ ماهگی
تجربه زایمان
خیلی دیر شد ولی واقعا حوصله نداشتم تایپ کنم 😂😂😑
1 اسفند ساعت 17:4۵ مامانم اومد خونمون نشسته بودیم که یهو احساس کردم ی چی تو دلم صدا داد یعد خیس شدم و فهمیدم کیسه ابمه مامانم رفت خونش اماده شد منم اماده شدم و زنگ زدم اژانس و رفتم بیمارستان از زایمان طبیعی میترسیدم و تا لحظه اخر میخاستم برم سز که دیگه نشد 37 هفته و یک روز بودم و خلاصه بستریم کردن و امپول فشار بهم زدن دردام از ساعت هفت شروع شد و هی میگرفت ول میکرد تا اینکه ساعت ده به بعد شدید شد و بردنم برا زایمان
از زایمانم اصلا راضی نبودم و اگه قرار باشه بازم زایمان کنم حتما میرم سزارین کلی بخیه خوردم و اونم بدون بی حسی فقط بخیه میزدن پدرم در اومد سر بخیه زدن اونجایی هم که برش دادن خیلی درد کشیدم جیغم رفت هوا 😂 امیدوارم دیگه طبیعی نرم هیچ وقت بخیه هامم خیلی اذیتم میکرد حتی نمیتونسم بشینم به بچه شیر بدم تا پنج شش روز از ده روز به بعد یکم بهتر شدم
خب اینم از زایمان من در کل خداروشکر پسرم صحیح و سالم بدنیا اومد و منم تونستم از پسش بر بیام ایشالله همه اونایی که زایمان نکردن زایمان راحتی داشته باشن😍❤️‍🔥✌
مامان نینی مامان نینی ۱ ماهگی
دیگه به هشت نه سانت رسیده بودم ولی این وسط یه اتفاق افتاد اونم اینکه این زور ها که زده بودم ناخودآگاه باعث شده بود دهانه رحمم خیلی ضخیم شده بود و داشت با بچه میومد پایین که خیلی بد بود چون میگفتن اگه جدا نشه رحمت پاره میشه و بعد زایمان میبرنت جراحی😰😰😕

خدا رحم کرد و مامام تونست جداش کنه یه لحظه و منو سریع بردن اتاق زایمان
انقدر درد کشیده بودم که اتاق زایمان از نظرم بی درد بود دیگه😵‍💫
برام بی حسی ناحیه حساس😜رو زدن
رو تخت زایمان که خوابیدم تا دکترم بیاد گفتن حالا زور بزن که زود اومد و من دست زدم سرش رو حس میکردم و ذوق زده میگفتم خب برش بزن که بیاد که میگفتن دکترت میاد و همون لحظه دکتر اومد و برش رو زد و بچه اومد بیرون 🐣🥹

گذاشنتش رو سینم و من دیوانه وار داشتم قربونش صدقش میرفتم و همه تو اتاق ذوق زده داشتن نگاهمون میکردم و چقدر دکترم ذوق کرده بود و داشت هم زمان اذان می‌گفت
هرچی میخواستم بگیرن ازم نمیدامش 🤣😍
تا ماساژ رحم رو دادن ولی برا بخیه چون بازم درد داشتم ترسیدم و دادم که ببرن
همزمان داشتن جلوم کارهاشو میکردن و من نگاش میکردم ولی بخیه که می‌خوردم درد داشتم که دکترم دوباره برام بی حسی زد
ولی انگار که خیلی بخیه خوردم اما انقدر دست دکترم خوب بود که زیاد حس نمیکنم

خدارو شکر گذشت و خلاصه الان که بهش فکر میکنم بازم معتقدم پروسه بارداری و ویار هاش سخت تر از خود زایمانه
مامان اهورا💙 مامان اهورا💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی(🖐️)
وقتی اومد بیرون یه حس سبک شدن داشتم که انگار اون من نبودم که اینهمه درد داشتم خیلییی خوب بود صدای گریشو که شنیدم خیلی آروم گرفتم خیلی حس عجیب و خوبی بود تا داشتن پسرم و تمیز میکردن دکترمم منو بخیه زد ولی نمیدونم چن تا بخیه خوردم ولی گفت که بخیه هات جذبی هستن وقتی بخیه هام تموم شد پسرمو آوردن گذاشتم رو سینم واز حسم نمیتونم بگم که چقد خوب بود تا۲ ساعت تو اون اتاقه بودم و شوهرم و مادر شوهرمم پیشم بودن بعد از دو ساعت رفتیم تو بخش
ولی وااااقعاااا بخوابم بگم خیلییی تجربه خوبی بود و دردش اونجوری که میگن نیست من دردایی که تو خونه کشیدم اصلا فکرشو نمیکردم درد زایمان باشن من انقد لوس بودم که هیچکس باورش نمیشد من میمخوام زایمان طبیعی انجام بدم مامانم هی میگفت که سزارین کن اما من همش میگفتم فقط طبیعی و الان واقعا از تصمیمم راضیم و همه کارامو خودم دارم انجام میدم البته مامانم و مادرشوهرم همش پیشمن و دارن خیلی لوسم میکنن😂🤭
مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
زایمان پارت سوم
مامانمو از اتاق بیرون کردن منو گذاشتن رو تخت زایمان گفتن زور بزن خیلی عالی پیش داری میری سر بچت مشخص شده بود دوسه تا زور بزن جیغ نکشی به دنیا میاد
من همش از بریدن واژن ترس داشتم تو زایمان طبیعی 😑انقدری که قدرت زور بالا بود درد داشتم اصلا برش اونو متوجه نشدم حتی بی حسی هم نزده بودن برام دو سه تا زور از ته دلم زدم سر پسرم اومد بیرون هی گفتن نفس بگیر زور بزن که کل بدنش اومد اون لحظه انگار روح از بدنت خارج میشه حس ازادی نمیدونم چجوری بگم ولی حس خوبی بود با تموم درداش 🥺
خلاصه از زمانی که دردم گرفت برای زایمان کلا دوساعت درد کشیدم تا دهانه رحمم باز بشه ۱۰ دقیقه هم خود بچم بیرون اومدنش طول کشید از زایمانم خیلی راضی بودم پرستارا و دکترای خوبی بودن نزاشتن برای اولین بار خاطره بد برام به جا بمونه 🫠
اینم تجربه من شاید به دردتون بخوره حین زایمان فقط جیغ نکشین اصلا تاثیری نداره تا میتونید زور بزنیدو نفس های عمیق بکشین
انشالله که همتون خوش زایمان باشید❤️