با بچه های همسن پسر من چطوری برخورد میکنید خیلی عاجزم نمیتونم خوب باهاش کنا بیام خیلی بد قلقی میکنه ماندم چکار کنم خوابش میاد ظهرا ولی نمیخوابه کلی پدر منو در میاره اخر با تشر و دادو گریه خودش میخوابه نمیخوام دعواش کنم از خودم بدم میاد ولی هیچی روش جواب نمیده اگفتم شاید گرسنه نمیخوابه غذا گذاشتم جلوش عمدا پاشید غذا رو یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم زدم تو سرش گریه افتاد ناراحت شد با بغض نگاهم میکرد واقعا کم میارم درمقابل کاراش از صبح که بیدار میشه واسه صبحانه خوردن باید تلوزیون روشن کنم که بزلر ه من برم صبحونشو بیارم وگرنه میچسبه به پام گریه نمیزاره هیچ کاری بکنم یکسره تلوزیون روشن که خیلی بده اصلا خودش بازی نمیکنه منم خوب او اشپزخانه کار دارم نمیزلره همش هم میاد وسایل تو کمد رو درمیاره زنجیر کرده بودم کابینت رو از این بند ها از پلاسکویی گرفتم همه رو میکنه چسب پهن چسبوندم یاد گرفته اونم میکنه همش میخواد از مبلا برع بالا هرچی پتو داشتم گذاشتم که نره بالا خودم میشینم روی زمین پشتم درد میگیره که اون از مبل نره بالا بازم میاد از شونه من میکشه بالا که به پایین مبل تکیه میزنم میره بالا میزارم بره بالا بازی کنه ولی خسته نمیشه که منم مجبورم بمونم هواشو داشته باشم هر چی بمونه نمیاد پایین ادستشویی کرده تو پوشکش میخوام بشورمش همکاری نمیکنه با زور باید ببرم کلی خرش کنم گاهی نمیزاره خودشو میمالونه به من لباسامو کثیف میکنه میخوابه رو زمین خیس میکنه همه جاشو بعد که این مرحله تمام میشه پوشک کردن که نمیزلره دور خونه میدوه منم دنبالش بهش پاستیل مید

۱۲ پاسخ

ببین این بازی رو امتحان کن .
یه بشقاب بردار یکم لوبیا قرمز و سفید بریز داخلش، بزار جلوش، دوتا لیوان یا کاسه هم بزار ،خودت بشین لوبیا قرمزا رو بریز تو یه کاسه سفیدان تو یه کاسه و براش بگو بازی چجوریه. ببین آروم میگیره اینجوری.
یا مثلاً چند رشته ماکارونی رو بیار یه سبد آبکش هم کپ کن روی زمین ،بگو ماکارونی ها رو بکنه تو سوراخ سبد.
زیرانداز بزرگ پهن کن ، دو قاشق آرد بریز تو بشقاب با چندتا لگو و اسباب بازی بزار آرد بازی کنه.
بازی نخ و مهره براش بخر بزار نخ رو داخل مهره‌ها کنه.

عزیزم درکت میکمم برات خیلی سخته. توهم برای بار اول دازی مادر بودن رو تجربه میکنی. اما بنظرت انتظاراتت از یک بچه ۱ سال و ده ماهه خیلی زیاد نیست؟ بچه زندگی میکنه واسه بازی کردن اون هنوز به سنی نرسیده که همکاری بکنه و فهم و شعور داشته باشه. بعدشم اگه خونه خودت در کابینت رو باز نکنه و رو مبل بپر بپر نکنه خونه مردم اینکارو باید بکنه؟؟ انقدر براش قانون و بکن و نکن نذار. بذار آزاد باشه.
ددمورد بازی مستقل هم بچه‌ها یاد ندارند. اوایلش خودت باید کنارش بازی کنی تا اون یاد بگیره به مرور یک تایم‌های کوتاهی میتونه مستقل بازی بکنه. اگه قرار بود همه کارهاشو خودش تنها انجام بده پس چه نیازی به مادر بود

دختر منم رو تخت و مبل میپره. در کابینت رو باز میکنه وسایل رو میریزه بیرون. شبکه پویا دوست داره. بازی تنهایی بلد نیست‌ ولی اینا همه طبیعیه هنوز بچه ان. خودتو اذیت نکن بزرگتر بشن بهتر میشن

میره بالا اخه مواظب نیست بپر بپر میکنه با مغز میاد پایین بعد گریه میکنه من که دایم نمیتونم وایسم جلو مبل مواظب باشم

عزیزم دختر منم همونطوریه روزا وقتی میبینی نمیخوابه بزار رو پات پتو بنداز روش لالایی بزار‌‌.وقتی میخوای صبونه بدی بغلش کن از تو یخچال خوراکی درار خب بچه شیطنت نکنه نریزه نپاشه ک بچه نیست چرا مانع بالا رفتن از مبل میشی خب خودت کمکش کن بزا یاد بگیره دختر من از رو عسلی میره رو مبل از مبل میره بالا برقو روشن خاموش کنه باهاش راه بیا باهاش بازی کن کتاب بخون نقاشی بکشید راجب غذا خوردنم نظری ندارم چون دختر خودمم سر غذا خوردن دق میده😬😬

بچه اس دیگه اینکارا چیه؟؟
چرا انقدر عصبی باهاش رفتار میکنی؟
ذات بچه تو این سن همینه بچه من ب مراتب از این بدتره باید باهاش مدارا کنی
چقدر راجت میزنیش

دخترمنم همینه فقط باید تحمل کرد تا یکم بزرگترشن ، دخترمن بعضی وقتا نمیاد دستشویی بشورمشانقد جیغو داد میکنه سر درد میگیرم، یا خوابوندنی انقدر مقاومت میکنه که نگو، باید بایچیز هواسشو پرت کنم بذارم روپام تا گیج شه بخوابه

یعنی راهی نیست که بچه ها یه کم ارومتر بشن کمتر مقاومت کنند

میگی ولی خیلی سخته اصلا نه میتونم به خودم برسم نه حوصله شوهرمو دارم زندگیم خیلی داغونه همش هم افسرده تر میشم

سلام عزیزم
من مامان شاهان هستم پسر منم 1سال 10ماهش هست من بخاطر شغل همسرم تو شهر ی که خانواده خودم نیستن زندگی می کنم تازه همسرم نصف ماه رواین شهرو اون شهر هست من تنها تو خونه با پسرمم
منم قبلا خیلی عصبی میشدم دعواش کی کردم چون واقعا تنهایی برام سخت بود و بخدا کل اون مدتی که همسرم سفر بود حالا میخواست 10 روز باشه با 15 روز ما فقط تو خونه بودیم اونم هر چند روز برای خرید تا سر کوچه میرفتم خرید می کردم و می آمدم همین
و حوصله دیگه برای بچه نمی بود بچمم عصبی شده بود همچیو پرتاب می کرد
یا جیغ میزد
یا غذا نمی‌خورد یا گریه و.... بعد فهمیدم خب من همه اینارو یادش دادم من اصلا کم بیارم اون طفلی که نمی‌فهمه و بعد نشستم گفتم باهاش با مهربانی حرف بزنم بجای بحث خودمو کنترل کردم درسته سخته حق میدم اما اون امامت دسته ما باید صبور باشیم اگه نمی‌توانستیم که نباید بچه می‌آوردیم

پوست دارم گریه کنم از دستش

همه ی این هایی ک گفتم منم مشکل دارم تو تنها نیستی

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان مامان قلب مامان ۲ سالگی
امروز از صبح منو پسرم بازی کردیم تو حیاط رفتیم سرما هم خورده بود ولی خب هم خودش بازی میکرد هم با من بازی کرد همین طور چشم انتظار بودیم باباش بیاد باباش که اومد چون عادت داره تا میاد لباسش عوض می‌کنه می‌ره تو حیاط که دستش اینا بشوره پسر منم که عاشق حیاط رفتنه گریه کرد اونم دوباره برذش بعدش گذاشتش داخل در روش بست گفت نمیزاره یکم بگیرش تا من بیام منم ناراحت شدم گفتم این همه چشم انتظار بودیم که بیای حالام که اومدی گریه ش انداختی باز خلاصه که با هربدبختی بود و گریه پسرم سر کرد تا من اومدم ناهار بیارم نشستیم ناهار بخوریم پسر من هی دست میکرد تو دیس ماهم داشتیم می‌کشیدیم که بخوریم یه دفعه گریه کرد و نااروم شد ،من بغلش کردم ارومش کردم رختخوابش آوردم کارتون گذاشتم که دراز بکشه دوباره تا نشستم پسرم اومد که شیر بده من رفتم شیر گرم کنم دوباره گریه و اینا تا شیر آوردم اومدم اولین قاشق بخورم دوباره گریه شیشه رو انداخت من رفتم شیشه رو بدم و اینا خیلی بهم فشار اومده بود حالا چرا؟چون تو این مدت که من این کارا میکردم آقا در حال خوردن بود من این همه گرسنه بودم صبر کردم که بیاد حالا که اومده صبرم نکرد من بیام سرسفره باهم شروع کنیم خلاصه دیگه منم ناهار نخوردم و نشستم کنار گفت بخور گفتم نمیخوام گفت این برنامه هرروز ماست که اینجوری نذاره ناهار بخوریم بعدشم خودش بخوابه نمیدونم تا کی ادامه داره
من فقط ریز ریز گریه میکردم اشکم میومد حالام ظرفا نشستم اومدم رو تخت
آخه یه مادر غیر از یه روی خوش و یکم درک شدن چی میخواد؟
مامان دلاناودیان مامان دلاناودیان ۱ سالگی
خانما ازتون خواهش میکنم بچه شیر ب شیر نیارید
الان تو یه مرحله ای هستم که دلم میخواد خودمو بکشم نباشم
شبا کلا ۵ ساعت میخابن از ۷ صب شروع میکنن تا که از جام پا شدم برم دیان رو بغل کنم دلانا جیغ میزنه منم بغل کن
دوتاشون ک بغل میکنم دستم میخوادبشکنه دستم درد میگیره خیلی
تا میام دلانا رو بذارم زمین اینقدر جیغ میزنع و دیان رو میزنع که مغزم دیگه نمی‌کشه یهویی میام یکی بزنم رو دستش پیش خودم میگم الان دلانا باید تنها می‌بود حداقل تا ۴ سالگی حق نداری چیزی بهش بگی
وقت ناهار دلانا اینقدر فرار می‌کنه گریه می‌کنه و اذیت می‌کنه هیچی نمیخوره تا دلانارو خواب میکنم دیان پا میشه دیان خواب میکنم دلانا پا میشه دلانای که از قطره و شربت بدش میومد امروز فقط بخاطر اینکه قطره ویتامین میخواستم ب دیان بدم یکساعت خودش زده که به منم قطره ویتامین بده!!!! ب شدت حسودی می‌کنه صبحا پا میشه میاد تو بغلم میخوابع دیان که گریه می‌کنه نمیتونم پاشم شیر براش درست کنم خیلی خیلی حسود شده یکسره هم میزنتش الان اومد موهاشو بگیره دیان مویی نداشت پوست سرشو خونی کرده😭 اینا فقط بخش کوچیکی از روز من تو این ۲ ماه نیمه
بریدم واقعا خستم!!
مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ سالگی
سلام خانوما
اونایی که بچه ۲ساله دارن
که مثل آریای من وروجکه و عاشق ارتفاع و بالا رفتن و پریدن و کارای خطرناک🥹
با تخت خوابش چیکار میکنین؟
اگه به عقب برمیگشتم اصلا نمیخریدمش
چون واقعا کم استفاده شده الانم که همچنان زمین میخوابه کنار خودمون
آریا از تخت از نرده هاش میگیره میره بالا
ولی واقعا پایین اومدن سخته و اطمینان ندارم بهش
همش استرس دارم ازش غافل شم بره بالا زبونم لال بیفته چیزیش بشه
خوبیش اینه تخت آریا قابلیت باز شدن داره،تو فکر اینم بازش کنم نرده هاشو تبدیلش کنم به تخت نوجوان
اینجوری ارتفاعش کم میشه بالا پایین رفتن براش راحت میشه
نظر شما چیه؟
🥹بنظرم حالا حالاها نمیتونم بخوابونمش تو تختش
چون تا وقتی متوجه نشه از خواب بیدار میشه خودش نباید تلاش کنه بیاد پایین و منو صدا کنه امن نیست
پس بهترین کار باز کردن تخته
اینجوری هروقت بره بالا خودشم میاد پایین ارتفاعش از زمین کلا میشه ۳۰،۴۰سانت
ولی الان روی قسمت چوبیش میره ۱متر و نیم از زمین فاصله داره🥲
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
پس از بهانه گیری ها و درخواست های بی مورد بدلیل خوابالودگی از ساعت 9 و نیم تاااا الان دیگه خودش پنچر شد سرشو گذاشت رو سینه ام گفت یادین بخوابه بعدم خوابش برد 😅😅😅
همه راهی رو امتحان کردم واسه خوابوندنش وقتی نخواد بخوابه هییییچ راهی فایده نداره. چراغا رو خاموش کنم میره بالای تخت چراغو روشن میکنه درو ببندم از اتاق نره بیرون جیغ و گریه زاری راه میندازه همه رو عاجز میکنه مجبورم درو باز بذارم. کتاب میخونم یچیزی از تو کتاب پیدا میکنه که بهانه گیری کنه مثلا میگه ماهی خوابیده بعد گریه میکنه یا مثلا میگه پستونک کوکو دشت یادین. یعنی پستونک شخصیت کوکو درون کتاب را به دست رادین بدهید بعد گریه میکنه 😂😂😂 تاب ریلکسی هم داره اگه نخواد بخوابه خودشو میکشه جلو که از تاب بیاد پایین گریهههه. لالایی بخونم گریه میکنه میگه مامان آواز نخون 😂 خلاصه هیچ راهی فایده نداره فقط باید یواش یواش باهاش حرف بزنم آروم باشه نره پشت گریه تا وقتی که کم کم خوابش بگیره
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
خیییلی خوابش میاد ولی نمیخوابه. داشتیم کتاب میخوندیم تو یکی از صفحه های کتابش ماهی و پرنده خوابیده بودن زد زیر گریه گفت پرنده خوابیده ماهی خوابیده ربع ساعت رفته بود پشت گریه هق هق شدیییید میگفت ماهی خوابیده پرنده خوابیده. اخه چرا اینجوری میکنه این بچه؟ من خودم بچه بودم یادمه از خوابیدن متنفر بودم گلی خب 8_9 ساله بودم. نمیدونم چیکار کنم. قبل از خواب قصه میگم براش کتاب میخونم. اگه خونه خودمون بودیم از 2 ساعت قبل چراغ ها رو خاموش میکردم نمیذاشتم کارتون نگاه کنه که خواب بیاد به چشماش. خونه مامانمینا نمیشه. مامانم تا دیرموقع تلویزیون نگاه میکنه. وقتی هم من یا خواهرم به مامانم میگیم تلویزیون خاموش کن چراغا رو خاموش کن عصبانی میشه باهامون دعوا میکنه میکنه میگه این بچه که بیداره. میگیم خب تو اگه بخوابی اونم میخوابه قبول نمیکنه. خلاصه بعضی شبها اینقدر خوابیدنش به تعویق میفته که مغزش از حالت خواب بیرون میاد. ولی بشدت خسته اس. هم.خودش بدخوابه هم شرایط الان باعث شده بدتر بشه 😭😭😭😭
مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ ۱ سالگی
از امشب برای تنظیم خواب فرهان قطره بای بای رو شروع کردم .
چندماهی میشه خوابش خیلی بهم ریخته همش میگفتم دندون ، جهش رشدی ولی خب دیدم نه اوضاع خراب درست نمیشه شدید مقاومت داره برای خواب
و تایمی که خوابش میاد خیلی شیطنتاش زیاد میشه انگار انرژیش بدتر میره بالا
خلاصه دیگه دیدم اذیتیم هم خودش هم ما گفتم اینو امتحان کنم ببینم چجودی میشه .
من هیچوقت با خواب فرهان مشکل نداش
تم همیشه از نوزادی خوابش خوب بود ولی این چندماه اخیر خیلی مقاومت داشت قشنگ پروسه خواب سه ساعت بیشتر زمان میبرد 🫠 اونم مثلا تا بخوابه همش میرفت میوفتاد رو خواهرش بازیش میگرفت ،بچمم خواب ک صبح ۶ونیم بیدارشه برای مدرسه .
یا میرفت اتاق چراغ خاموش روشن میکرد همسرم ساعت ۴ونیم بیدار میشه برای سرکار رفتن
در بالکن رو بازو بسته میکرد . دریخچال رو باز و بسته میکرد . از کنسول میره بالا با ایفون بازی کنه ، از لباسشویی میره بالا ک بره دم ظرفشویی آب رو باز کنه
🩷(درطول روزم همه اینارو انجام میده ولی دیگه ساعت ۱۲ شب واقعا ادم کشش نداره بابت اینکارا 🫠)

حالا ان شاءالله ببینیم نتیجش تا چندروز چجوریه . 🤧
💜تجربه استفاده از این قطره رو داشتین؟ چند روز دادین ؟





.