۵ پاسخ

تنها نیستی
فکر کنم بالای 90 درصد افراد، کم و بیش همین مشکلات رو با خانواده همسرشون دارن.
کاش بتونن دهنشونو ببندن. چون واقعا هیچی از بچه داری حالیشون نیست
اینا رو اگه خدا نمی‌خواست بچه هاشونو نگه داره تاحالا صدبار زیر دست اینا مرده بودن. بعد واسه ما نسخه های عقب افتاده شون رو می‌پیچن

عزیزم😔باور کن این شرایط برای هممون هست بچه ها خیلی وقتا آدم و تو بدترین شرایط ضایع میکنن😅

یعنی پشیمونت میکنن از اومدن بخدا برا منم همین شد سفر اخیرم دهنم سرویس شد خوبه که بچه دومم هست و نیازی به نصیحت بقیه نیس چون اطلاعات بچه‌ داریم اوکی هست

عزیزم خدا بهت صبر بده، من ک تو غریت نیستم ولی از وقتی بچم بدنیا اومده اوضاعم همینه، تا میرم خونه مادرشوهرم کارشناسی هاشون شروع میشه، همه بچه داری یک طرف دخالت اطرافیان یک طرف

حالا من دو روزه اومدم خونه مادرشوهرم جاریم اومده میگه چرا نمیزاری بچت گریه کنه 😁😁😁😁 چرا تا گریه میکنه آرومش میکنی بزار صداش باز شه 😄😄

سوال های مرتبط

مامان یه دختر خوشگل🩷 مامان یه دختر خوشگل🩷 ۳ ماهگی
امروز آرایشگاه بودم برای ترمیم ناخنم..شوهرم بم زنگید گف بیا بچه گریه میکنه صدای گریه بچرو ک شنیدم وسط کار ناخنم پاشدم ..ناخنکارم هرچی گف دو دیقه دیگه تموم میشه بشین گفتم نه نمیتونم..با چ سرعتی اومدم خونه...دیدم شوهرم بچرو بغل کرده راه میره بچه انقد گریه میکنه ک چجور اشک میریزه سریع گرفتم بچرو محکم چسبوندم ب خودم حالا اشکم همینطور میریخت بچه یکم آروم شد دوباره چون گشنش بود گریه کرد
سریع بهش شیر دادم حالا مگع اشک من بند میومد😔یسره گریه میکردم از گریه من همسرمم گریه کرد..فک کنین امشب هر۳تامون کلی گریه کردیم...حالا من آروم شدم بچم کاراشو رسیدم آروم شد یاسر بچرو بغل میکرد گریه میکردازینکه نتونسته بود بچرو آروم کنه عذاب وجدان داشت..منم غر زدم سرش ک دوساعت نتونستی صدِ خودتو بذاری ک آروم کنی بچرو...خیلی شب بدی بود😔😔انقد گریه کردم ک چشام پف کرده سرم درد میکنه😔بعد دخترم آروم شد بغلش کردم کلی بوسیدمش و ازش معذرت خواهی کردم و بهش قول دادم ک دیگه ی دیگه تنهاش نذارم😔😭
من با دیدن اشک دخترم میمیرم و زنده میشم😭😭امشب گریه میکردم از نه دلم دعا میکردم ک همه بچها کنار مامانشون باشن و حالشون خوب باشه و سلامت باشن
دخترم خیلی باباشو دوست دارهااا فک نمیکردم اینطوری بیقراری کنه امشب😔😔😔 هنوز ناراحتم و اشکم دمه مشکمه😭
مامان تربچه خان مامان تربچه خان ۶ ماهگی
دیشب سختترین شب بود تو این مدت 😟
یهو شروع کرد گریه کردن فقط تو بغل وقتی باباش راه میرفت اروم میشد ساعت یک با سختی خوابید
دوباره ساعت ۲ گریه کرد از خواب پرید
یک ساعت و نیم تو بغلم راه بردمش و یکمم رو پام بود تا اروم بشه
اخر تو بغلم خوابید هر بار میذاشتم زمین از خواب میپرید😩😩
نزدیکای صبح فکر کنم دوبار گریه کرد باباش پاشد من از خستگی افتاده بودم فقط دیدم صدا میاد شوهرم پاشد هیچی نفهمیدم
خودمم دیروز صبح زود بیدار شده بودم و کمبود خواب شدید داشتممم خیلی شب سختی بودم نمیدونم چرا گریه میکرد😢چقدر بده ادم ندونه بچش چی میخواد
کلی ماساژ و ورزش دادم بهش
گریپ میکسچرم خورده بود
فقط یهو بغض میکرد و شروع میکرد گریه کردن
نه سینه میگرفت نه پستونک
کسی تجربه داره بدونه چیشده بوده بهش😭
از اون شبی که مهمون داشتیم بچشون همش گریه میکرد و پسر من اروم بود
این بار دوم سوم بود اینجوری شدید گریه میکرد
قبل اون هیچوقت شبا گریه نمیکرد فقط برا شیر نق میزد
چندبار تخم مرغ شکستیم هم اسپند دود کردیم

دلم برا مامانایی که بچشون همیشه اذیت میکنه سوخت 😥