هیچ وقت دلم نمی‌خواد منفی باشم و حرفه‌ای منفی بزنم ولی آنقدر حالم گرفته هست که نتونستم به زبون نیارم حرفامو
دلم شکسته
دلم خونه از این آقای مثلاً همسر که فقط در وقت خوشی همراهم هست و در وقت ناخوشی ام ولم می‌کند به حال خودم
دلم گرفته از این که فقط من را برای رفع نیازش می‌خواهد و چند روزی که من به دردش نمی‌خورم اتاق و جای خوابش را از من جدا می‌کند.
ولی من به شدت دلم می‌خواست در ایام عادت ماهیانه ام کنارم بود دلگرمی ام بود که با وجود دو بچه کوچک و پشت هم کمی آرامش داشته باشم باری از دوشم برنمی داشت هم فدای سرش اما دلم گرم بود به وجودش در کنارم... اما حیف که او فقط به دنبال رفع نیاز خودش است تا این که مرا برای خودم بخواهد جسمم را میخواهد ...خدایا تنها تو می‌دانی چقدر تنهام چقدر دلم یک تکیه گاه امن می‌خواهد که فقط دلم بهش گرم باشد همین...
‌چرا ذره ای محبت در وجود این مرد قرار ندادی خدای من؟

عزیزم آقایون اکثرا همینطورن
سعی کن این فکرا از خودت دور کنی به فکر خودت و بچه هات باش منم اوایل زندگیم رو این مساعل حساس بودم چی شد ذره ذره خودم آب شدم و هیچی از جوونیم نفهمیدم
خودت سرگرم چیزایی کن که دوست داری درسته سخته ولی سعی کن خودت رو بی نیاز از همسرت بدونی قوی باشی و از همه مهتر استقلال داشته باشی تو زندگیت خودت برای خودت مهم باشی عزیزم

بهش بگو نیازتو