واقعا بعضی از زن ها از مادرشدن فقط زاییدنش یاد گرفتن دیروز خونه خواهرشوهرم بودیم بچه هارو بردیم پارک بغل خونشون یه پسر بچه بود ۲سال و نیم بیشتر نداشت بدون کفش پاش نبود پا برهنه با یه بلوز و شلوار تو این هوا بعد نوه خواهرشوهرم و پسرم رفتن رو سرسره زدتشون که نیاین بالا بعد پسرمو هل دادخدا رحم کرد نوه خواهرشوهرم گرفتتش وگرنه از بالا پله به اون بلندی پرت میشد پایین خواهرشوهرم دعواش کرد پرو پرو جواب خواهرشوهرمو میداد یه دختر ۱۰ سالم پیشش بود میگفت دختر عمش این همینجوری همه میزنه خواهرشوهرم میگفت چاقو دارم تو جیبم گوشتو میبرم اگه بچه هارو بزنی گفت خودم چاقو دارم گمشو😐😐😐 مادربزرگش اومد نوه خواهرشوهرم بهش گفت اونم معذرت خواهی کرد گفت کافی در باز بشه میره بیرون تا الان چند بار گمشده میخواستم بگم دقیقا مادرش تو خونه چیکار میکنه خیلی از بچه های قلدر و بی ادب بدم میاد که به راحتی از بچگی دست بزن دارن و مادر هم بیخیال

۱۵ پاسخ

صحیح تر اینه که بگیم پدر و مادر.

گاهی اوقات به تربیت مادر نیست که ،میبینی طرف یا بیش فعاله یا بر اساس محیطی ک درش رشد کرده اینجوری شذه،بخدا مامانا گناه دارن همچی رو دوششون خورد بشه ،

به قول مادر شوهرم گربه ها هم بلدن بچه بزاین مهم بزرگ کردن و تربیتشه

اینا اکثرا کسایی هستن که ازدواج میکنن و میبینن تفاهم ندارن و یا یه طرف اخلاقهای بد داره ولی فکر میکنن درست میشه که کلا اشتباهه و بچه دار میشن و بعدم جدا میشن و بچه بیچاره میمونه بی کس و کار یا باهم هستن و با هم مشکل دارن بازم بچه آواره هست و روانی میشه من زیاد دیدم دور و اطراف

لابد مادر نداشته که اینجوری بار آمده دست مادربزرگشم بوده اونم بنده خدا از دستش خارجن این بچه ها ...خدا کمکشون کنه خیلی ناراحت میشم به خدا اینجور بچه ها رو میبینم

بعضی بچه ها جدای از تربیت ممکنه مشکل داشته باشن
نمیشه قضاوتشون کرد

لابدفرارکرده بود چندسالش بود

واقعا خیلی مادر ها بیخیال هستن من دختر خالم چندین بار پسرش دیدم تو خیابون بهش گفتم بچت تو‌خیابون هست نزدیک بود ماشین بزنتش گفت خدا خودش همراه بچم هست چندین بار هم کسایی دیگه دیدنش گفت به کسی ربطی ندارع پسر منه ماهم گفتیم بزار ماشین بزنتش ولی مادر مراقب فرزندش نیست تربیت هم ک نگم زیر صفر بی ادب و دس به زن داره 😐

😑😑😑
واااقا مادرش کجا بوده..
چقد بی فکرن بعضیا.

چه مادر عجیبی ... واقعا خدا کمکمون کنه بتونیم بچه های خوبی رو تربیت کنیم🥲🤲🏻

استرس گرفتم 😬

عزیزم نگو اینجوری که خدا سر هیچکس نیاره من برادرم ۹ سالشه پدرو مادرم پیر شدن از دستش به هر زبونی بگی تربیتش میکنن میره بیرون رفیقاش میزنه یکی سر شکسته یکی دست شکسته میاد در خونمون 😖 درحدی شده که به خاطر داداشم دادگاه بازداشگاه هم کشیده شدیم دیه هم دادیم اما هرکاریش کردیم درست نشد 😅😅

بد تربیت کردن بچه اول از همه گریبان پدر و مادر خودشو میگیره

اون معلومه مادر نداره گلم ک تو دست مادربزرگه

هوووووووف
غیر قابل تحملن 😬😬😤😤

سوال های مرتبط

مامان گل پسرا،گل دختر مامان گل پسرا،گل دختر ۵ ماهگی
خاطره زایمان
(قسمت دوم)
وارد بلوک زایمان شدم نامه دکتر و دادم به مامایی که اونجا بود گفت چند هفته ای گفتم ۳۶ و ۶ گفت پس چرا دکتر نامه بستری داده؟
گفتم چون ۵ سانت بودم ، پرستار گفت زود ممکنه بچه بره تو دستگاه😥
با شنیدن این حرف تمام ارامشی که به دست اورده بودم دوباره از دست دادم همه ی وجودم شد اضطراب و ناراحتی دیگه نفهمیدم چجوری لباسامو عوض کردم.😭
من ساعت ۳ بود که بستری شدم.
خداروشکر اجازه میدادن شوهرم کنارم باشه و بهش گفتم حق نداری از پیشم تکون بخوری😁
درخواست ماما همراه هم کردم که اومد بهم ورزشا رو میگفت و میرفت و من با شوهرم ورزش میکردم🤰🏻
ساعت ۴ و نیم بود که دکترم اومد، ازم پرسید هنوز درد نداری؟ گفتم نه . معاینه کرد گفت بین ۶و۷ای 😕 و از اتاق رفت بیرون
به ماما گفتم میخوام برم وان ، برام وان و آماده کرد و تا ساعت ۵ تو ان بودم. همش فکرم پیش بچه بود که مشکلی براش پیش نیاد به خاطر همین اصلا انرژی ورزش کردن نداشتم.
ساعت ۵ دوباره دکتر اومد معاینه کرد و گفت پیشرفتی نداشتی و بچه بالا به خاطر همین برام امپول فشار وصل کرد.
بهم گفت اگه اپیدورال میخوای الان میتونم برات انجام بدم که گفتم نه.
حدود ۱۰ دقیقه بعد از وصل کردن سرم تازه دردام شروع شد و هی بیشتر و بیشتر میشد 😣
اما هنوز قابل تحمل بود مخصوصا با ورزش و ماساژایی که ماما همراه انجام میداد دردا رفع میشد و یکی از چیزایی که خیلی کمکم میکرد تو دردا تکنیک های تنفس بود که واقعا کمک کننده بود و تسکین دهنده