۱۴ پاسخ

بگو حرفای شما رو به دکتر بچم گفتم گفته کدوم بی سوادی این حرفا رو زده با خنده هم بگو.

بگو والا الان کل دنیا به فکره لاغر شدنن الان دیگه کسی از چاقی خوشش نمیاد
اصن جواب نده سکوت کن حرصشون‌در بیاد😄😄

اهمیت نده
بگو طبق نمودار سلامت همه چیش عالیه
و دیگه اهمیت نده

مادر شوهر منم همینه، ۲ هفته ی بار بچه رو میبینه همش میگه واای چ لاغر شده چقدر سبکه، بچه های فرشته تپل بودن فلان بودن، خواهر شوهرمو میگه. گفتم الان ک والا جفتشون انگار سو تغذیه دارن بچه هاش انقدر لاغرن مثل سومالیا میمونن، گفت ن بد غذا شدن دیگه. گفتم آفرین خودت جواب خودتو دادی من تا الان ب بچم همه چی دیدم همه جور غذا . دکترشم از وزنش راضیه . مهم دکترشه.

چراااا توضیح میدی عزیزم هیچی نگو
بمن خاهرم میگفت بچه های من چاقتربودن و... الان کارت واکسن نگا میکنه ازبچه من لاغرتر بودن
اینا همه حرفه
بعضیا ازحسادتشون میگن

اخه بگو تپل باشه دورازجونش مریض باشه به چه درد میخوره بگو بچم سالمه

ولشون کن همش چرت و پرت میگن الان هیچ جوره شیر نمیخوره نه از سینت نه شیشه

مادر شوہر من ھی میگفت دوست دارم نوم تپل باشہ چند باری گفت جواب ندارم آخرش گفتم دوست ندارم پسرم تپل باشہ دوست دارم سالم باشہ اینو گفتم ساکت شد الانم میگہ چی خوردہ یا گشنس میگم خوردہ

وای همدردیم دختر منم از چهار ماهگی با صلوات و قسم و قران شیر میخوره 😞😢

بچه تپل ميخواد بياد بش بده بخوره
چهار روز ديگه بچه چاق بشه غر ميزنن غذا نده بچت چاقه مريض ميشه فردا فلان

منم همینطوربودم دیگ باشون رفت وامدنمیکنم راااحت شدم یکی دوبارگفتن محل نذاشنم جوابشون ندادم دیک خفه شدن

والا عادتشونه
هرچی میرسن میگن
سعی کن توجه نکنی و به همین روند که درست ترین کاره به نظر خودت ادامه بدی

مادرشوهر منم همش میگه
بچه جاریم تپلیه ۴ماهشه
گفتم بیا اون تپلی ب آرزوت رسیدی
ب بچه من چیکار داری اخه

عزیزم وزنش چقده؟

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۱۳ ماهگی
سلام مامانا چطورین.
ی سوال داشتم لطفا اگ میتونید کمکم کنید.😭😭😭 پسر من از پنج ماهگی کمکی هاشو شروع کردم بعدشم همچی میخورد. همه چی براش درست میکردم با اشتها میخورد. پسر من شیر خشکیه از همون اولم بهش اپتامیل میدادم اما از ۱۱ ماهگی شروع مردم اپتامیل پرونوترا دادن. تا سه هفته پیش بهش میدادم منتهی دیگ نتونستم پیدا کنم و مجبور شدم دوباره اپتامیل ساده بدم. واکسن یکسالگی پسرمو ک زدم تا دو سه روزاشتهاش بد نبود گفتم خب شاید بخاطر واکسنشه خوب میشه، اما خوب نشد ک هیچ بدترم شد الان لب ب غذا نمیزنه که هیچ وقتی هم که با بازی کردن و اینا بش غذا میدم قیافشو جمع میکنه و بدش میاد، یعنی حتی یک لقمه غذا هم نمیخوره. حالا لطفا اگ میدونید نظر بدین که ایا از واکسنه یا از شیر خشک؟پسرم کلی هم وزن کم کرده بدجوری لاغر شده واقعا نگرانم نمیدونم ببرمش دکتر یا بهش فرصت بدم یا هم دوباره شیر خشک قبلی رو از زیر زمینم ک شده پیدا کنم بهش بدم. تروخدا کمک کنید😭😭😭😭😭😭😭
مامان عشق جان مامان عشق جان ۱۴ ماهگی
خونه گرفتیم ب بچم ب زور ی کم شیر خشک دادم چون شیرم کمه بچه هم فقط تا ساعت 2میتونست غذا بخوره بخاطر عملش از خستگی نه جونی داشتم نه چیزی اما تلاشمو میکردم بچه رو بیدار نگه دارم، بغلش میکردم شیر میدادم غذا میدادم تااینکه ساعت1خوابش برد هرکاری کردم ک تا2بیدار بمونه نشد دیگه خوابید ساعت 4بیدار شد کمی شیرمو خورد خوابید دیگه از 5بیدارشد برا شیر اونم نباید چیزی میخورد از ساعت 5رفتیم در بیمارستان هی بچه رو بغل گرفتم راهش بردم ک آروم بگیره چون هم گرسنش بود هم خوابش میومد بدون شیر خودمم نمی‌خوابید بیمارستان هم بخش آنژیو ساعت 7و نیم میومدن ،برا من این تایم خیلی طولانی بود ک بتونم بچه رو آروم نگه دارم

خلاصه تا 8ونیم ک بردمش برا آزمایش همش رو کولم بالا پایینش میکردم و منم بگم حقیقتا همون اول کار انرژی کم آورده بودم وقتی بردیمش برا خونگیری بچم ب شدت گریه میکرد با اون چشای پراز اشکش ی جوری دنبالم میگشت ک بیاد بغلم ک الآنم چهرش میاد جلو چشمم گریم میگیره قشنگ داشت باهام حرف میزد بخدا قشنگ داشت می‌گفت چرا بغلم نمیکنی چرا نزدیکم نمیشی میرفتم بالا سرش بخدا برمیگشت بالا رو نگاه میکرد و انگار همین حرفا رو باز تکرار می‌کرد خیلی برام سخت بود از شدت گریه خودمم داشتم از حال میرفتم دیگه بردمش تو اتاق بخش، لباسشو عوض کردم تا پرستارارو میدید میزد زیر گریه می‌چسبید بهم

از شانس ما دکتر بیهوشی هم نیومد ک بچه هارو زودتر بفرستن شده بود ساعت 10و بچم همش گریه میکرد خوابشم نبرده بود هنوز

وقتی صدا زدن بردمش تو اتاق عمل خوشحال شدم ک قراره همه چی تا دوسه ساعت دیگه تموم بشه گذاشتمش رو تخت توی اتاق عمل این بار دوم بود ک بچمو می‌بردم تو اتاق عمل
ادامه تاپیک بعد