هووووووف
بیاید ی چیزی بگم
من آنلاین شاپ دارم لباس بچه...


بعد اصلا و ابدا برای زن داداشم خواهر شوهر نبودم

نه حرف نه دخالت
هیچیه هیچی همش سکوت بودم
از اول ازدواجشون تا الان

چند روز پیش داداشم دعوت کرد
ولی همون شب خونه جاری دعوت بودیم

خوب اون زودتر دعوت کرده بود ...
منم گفتم از جمعه ما چهارشنبه دعوت شدیم
اینم منتظر بهانه بوده انگار

هم از کانالم لفت داد
هم بللکم کرد

اصلا برام مهم نیستا ب اونجای پسرم 🤣🤣🤣

ولی نمیدونم از وقتی آنلاین شاپ زدم چرا سوخت😑😑

روز اول سریع گفت من بدم میاد هزینه پست بدم اگر ازت بخرم

گفتم شما داری برای پاره تنم بچه داداشم میخری هزینه لباس هم نده هرچی خواستی مبارکش باشه ...


هیچی نگفت هیچی هم نخرید
بازم ب تخمه پسرم 🤣🤣🤣🤣

همون بهتر که ادم های سمی از زندگیت حذف بشن

عزیز دلم اخرش همونن تنهاییم منم امروز از ی نفر ک انتظارش نداشتم جوری دلم شکست جوریییی ک …خیلی گریه کردم خدارو شکر ک شوهرم همراه و همرازمه در کل دیگ سعی میکنم‌ از هیچکس انتظار نداشته باشم

ببین وقتی داری کاری انجام میدی اصلا از فامیل و اشنا توقع نداشته باش ، چون اصلا هیچ کاری برات نمیکنن. ولی اونایی که از اولش ازت حمایت میکننو حسابی دورشون بگرد

زندایی من این مدلیه با این که بیست و چندسال ازم بزرگتره به من حسادت می‌کنه..‌. وقتی هم فهمیده باردارم اصلا به روی خودش نیاورده.... یه تبریک خالی هم به مامانم نگفته احتمالا بهانش هم اینه که چرا زود بهش نگفتیم ولی کلا از اول هر موفقیتی داشتم یه بار به دهنش نیومده حتی تبریک بگه توی روم هم رفتارهای تابلو زیاد داشته....