۱۱ پاسخ

وای خدای من چقدر دردددناک😢
بیشتر از اون طفل معصوم دلم برای پدر مادرش سوخت که ارزشمندترین دارایشون تنهای تنها مونده در حالی که قبلنا شاید یک ساعت نتونستن دست کسی بسپرنش که مبادا کسی غیرعمد بهش اخمی کنه اما الان..😔
واقعا سلامتی و داشتن خونواده بزرگترین نعمته که متاسفانه گاهی یادمون میره..

وای بدترین اتفاق دنیا،خدایا این دختر بچه رو بغل کن خودت بغلش کن😭

یاد دختر خواهر خودم افتادم😥 دختر خواهر منم تو سن ۱۳ سالگی همزمان پدر مادرشو از دست داد. الان ۶ ساله که خواهرم و شوهرش از دنیا رفتن😭😭🖤

کاش این پیامو ندیده بودم😭🖤

خدا بهترینارو براش بسازه ناراحت شدم 😔

😭😭😭😭😭

انشاالله خدا خودش به بچه کمک کنه خوشبخت بشه عاقبت بخیر بشه إلهی دست کسی بزرگ بشه ک از مادر پدر خودشم بیشتر بهش برسن الهی آمین 🤲

ای وای خدا به دل کوچیکش صبر بده ان شاءالله که خدا بهترینا رو براش رقم بزنه چه غم انگیزه واقعا 😔😭🖤

وای وای چقدر سخت خدایا الان بچه رو دارم تصورمیکنم

خدا به دادش برسه خدا صبر بده شهرستان ما هم تصادف شده بود یه دختر یه سالشون امشب ضربه مغزی شده

واااای‌چه سختتتتتت
خدا بهش صبربده

سوال های مرتبط

مامان asemon مامان asemon ۴ سالگی
با بچه‌ای که لج کرده که دیگه دستش رو نمیخواد و یه دست جدید مسخواد چکار باید کرد؟
خیلی جدی معتقد بود دستش خراب شده و باید جدید بگیره. تازه قرمز هم باشه.😂این سیفید رو نمیخواد🤦🏻‍♀️
چه دنیای عجیبی دارن بچه ها.
امروز رفتم فروشگاه. فروشگاهی که برای خرید میریم یه فضای مثل خانه بازی کوچیک داره برای اینکه بچه ها سرگرم باشن و پدر مادر ها خرید کنن. خلاصه دخترکم عاشق اونجاست. وقتی از خرید برگشتیم دنبالش دیدم همچین لباش رو ورچیده و با اون چشای درشتش مثل گربه‌ی شرک داره به بغل دستیش نگاه میکنه که دلم رفت براش. کاشف به عمل اومد مداد رنگی هارو جمع کردن ولی یه مامانی رفته تو و گفته من کنار بچه‌م میمونم بذارین بکشه. بعد طفل من داشت با غم نگاشون میکرد. حداقل اگر قانون شکنی میکنین، پارتی بازی یا هر کار دیگه‌‌ای حواستون باشه اطراف یه بچه‌ی دیگه دلش نشکنه. بچه‌م هی میگفت بچه ها به من اسباب بازی ندادن. من لبخند زدم و با خودم بردمش اما کار قشنگی نبود واقعا. شاید اون بچه لج کرده باشه و مادرش حالا به هر نحوی مجبور شده باشه اما واقعا کار قشنگی نیست که تو فضای عمومی که بچه های دیگه حاضرن برای یه بچه شرایط خاص قائل شد. مسئول اونجا هم معلوم بود تو رودربایستی قبول کرده اما میتونست حالا که یه نفر شرایط رو عوض کرده به بقیه بچه ها هم مداد میداد.
مامان قند عسلام مامان قند عسلام ۳ سالگی
خانم ها یه همسایه داریم همسن دخترمه ۶سالشه فوق العاده بچه ی بی تربیتی هست چند بار بچه هامو زده اذیت کرده متاسفانه دختر من هرگز هیچ بچه یی رو نمیزنه واز خودش دفاع نمیکنه بابت این موضوع خیلی نارحتم امروز عصبی شدم کلی کار داشتم تو حیاط اون دخترم اومده بود جلوی درمون وبه بچه هام بد وبیراه میگفت دخترم چنگ زد منم داد زدم سرش ومادرشم یه ساعت بود میدید از پنجره بچش اذیت میکنه ولی نیومد ببردش من عصبی گفتم چرا اینقدر بی تربیتی دست به بچه هام بزنی دستتو می شکونم گفتم یه بزرگ ترم نیست بیاد جمعش کنه از این وسط درشون زدم وبه مادرش گفتم بسه دیگه تا الان دخترت خیلی بچه هامو زده اون روز کلی خون از لثه ی پسرم اومد سرش کوبوند به در جلوی بچه تو بگیر بخدا میزنمش بدم میزنمش بنظرتون خیلی تند رفتم بخدا مادرش اصلا براش مهم نیست وبه کار دخترشم افتخار میکنه اون روز شلنگ آبو گرفت داخل ماشین یه بنده خدایی کل ماشین خیس کن مادرشم فقط از. پنجره گفت بیا تو همین
مامان Nila joon مامان Nila joon ۳ سالگی
سلام خانوما امروز یه اتفاقی افتاد میخواستم نظر شما رو بدونم ممنون تا آخر بخوونین راهنمایی کنید امروز خواهرم بعد چند روز گفت میخوام بیام خونه اتون گفتم بیا اومد پسرش تقریبا دیگه ۵ سالش میشه خیلی هم فضوله وقتی میاد با دخترم با هم خیلی فضولیو شیطونی میکنن من با مادر شوهر و یکی از خواهر شوهرم تو یه حیاطیم پسرشو داد دستم یک سالشه گفت میریم نماز مغزب میخوونم میام ولی خیلی طول کشید نیومد پسرش دیگه داشت گریه می‌کرد بردمش تحویلش دادم دخترم و پسر خواهرم با من اومدن تو حیاط من که رفتم تحویلش دادم مادر شوهرم گفت بیا گ‌وشیمو نگا کن یه مشکلی داره منم مشغول اون بودم دیدم از تو حیاط صدای پدر شوهرم میاد که داره فوحش میده ببخشید میگه مادر ج. نده و دیوث بچه ها سنگ زده بودن ب ماشینش این داشت فوحش مسداد اومد گفت بچه هاتون خیلی بی ادبن و دستشو دراز کرده بود طرف من و خواهرم فوحش میداد من خیلی شرمنده شدم کار بچه ها خیلی بد بود ولی پدرشوهرمم خیلی کار زشتی کرد بنظرتون چطور رفتار کنم برم خونه اشون یا نرم اگه چیزی گفتن چی بگم خواهرم وشوهرم تو حال نشسته بودن همونموقع شوهرم میگه مقصر تویی همیشه مقصر هم چیز منم
🥲🫠شوهرمم چون خیلی پسر خواهرم جلوش فضولی میکنه ازش بدش میاد بنظرتون چیکار کنم چ جوری با خواهرم رفتار کنم دوس ندار ناراحت بشه شوهرم میگه ن تو برو ن اونا بیان چون دخترمونم فضول میشه بعضی از فضولی و بی ادبی ها رو از اون یاد گرفته
مامان ترنم مامان ترنم ۳ سالگی
سلام خوبین میخوام راجبه مهد دخترم تایپیک بذارم چون خیلیا ازم پرسیدن من ب اندازه یک ماه پیش دخترم موندم دو سه روز داخل کلاس رفتم ولی بعدش گفتم فقط مخصوص بچه هاست اصلن صندلیش کوچیکه من نمیتونم بعدش رفتم سالن تا چندوز بعدش گفتم تو سالن گرمه میخوام برم تو اتاق مدیر خلاصه هرزگاهی بهم سرمیزد بغلش میگرفتم من هستم خلاصه خونه هم براش غصه میگفتم یا پیش پدرش بهش میگفتم خیلی قویه خیلی معلمشو دوست داره دخترم در کلاس نمیبست گریه میکرد منو نمیدید یا تو جمع بچه ها نمیرفت یه معلم فقط با سدنا بود یه روز یعنی بعد یک ماه خلاصه بیست دقیقه آخر رفتم تو حیاط کلاس تموم شد گفتن مامانت اومد دم در سریع اومد دم در بهش گفتم تو حواست نبود گاز روشن بود رفتم خاموش کنم تو حواست نبود من بهت گفتم بعدش تو راه برات آدامس خریدم کلی خوشحال منم کلی بهش اب وتاب دادم تو چقد قوی آفرین مثلن داشت بازی میکرد با گوشی حرف میزدم ب همه میگفتم من رفتم گاز خاموش کنم تنها بود تو مهد گریه نکرد کلی اعتماد بنفس کلی تشویق همین روند ادامه دادم الان خودش میره تو. کلاسش بدون من میمونه ب زور هم باید بیارمش اگ تعطیلات باشه گریه مهد داره بریم مهد واقعن صبوری کردم