عزیزم مادرت ی عمر شمارو بزرگ کرده
چقد شب بیذاری چقد زحمت
خودت مادری باید بهتربفهمی
حالا اون بنده خدا بعدعمری اینطورشده
گناه داره فک کن توبارداری وزایمان چقد عذاب کشیده بعدش چقد اذیت شده شب بیداری تب واکسن مریضی
مادرته حق داره ب گردنت
تااخرعمر ک نیس اما شما تااخرعمر هم گردن مادرتی
عزیزم مادر من سرحال و قبراقه جز زنگ زدن دیر به دیر بهم و خونه خودش از پنج بار دو بار با روی خوش پذیرایی کردن کار دیگه ای نکرده سایشون همینجوریم مستدام بی خیال همه من امیدمو از همه بریدم بچه سوممه الان بهونش بچه داداشمه که نمیتونه تنهاش بزار راهنمایی دوتا قبلیامم بهونش سرمارش بود دوروز موند و رفت شبام تا خود صبح خواب خواب بود اشک میریختم از گریه دخترم
هرکاری بکنی بازم کمه واسش همجوری ک داری میگی باردارم نمیتونم اونم ۹ ماه تو شکمش بودی بزرگت کرده سختی کشیده قدرشو خیلی بدون هرکاری ام بکنی بازم کمه
مامان من تو بارداری قبلیم البته ک میومد خونمون همه کار خودش میکرد این یکی ک دیگه سومی هست اصن نمیاد
می گذره خدا براتون نگه داره سخته ولی صحبت کنید که همکاری کنه باهاتون
کاش مامان منم میومد خونمون من پذیرایشش میکردم😢
نمیخوام قضاوتت کنم به هر حال شمام سختته
یه چیزایی برای بعضیا ارزو میشه
مادر نعمت اللهی برای مون زحمت کشید باید قدرش بدونیم من نوکر مامان بابامم عشقشون بدون اونها هیچی نمیخورم
خدا مادرتو حفظ کنه مادر من پدرش در حقش خیلی ظلم کرد بزور هم مجبور به ازدواجش کرد بعد سی سال پدرم مادرم و ما رو از خونه بیرون کرد همش هم تقصیر پدر و مادرشونه ولی مادرم با دیسک کمر شدید هم واسه مادرش کم نذاشت هم پدرش الان شب تا صبح پدربزرگم صداش میزنه واسه چیزای الکی که ساعت چنده کولر روشنه؟ کولر خاموشه؟ پتو روم بده پتو از روم بردار از اونطرف منم باردارم استراحت مطلق کارای منم میکنه وقتی بهش میگم پدربزرگ الکی صدات میزنه جواب نده میگه مگه چقدر دیگ زنده ست پدرمه وظیفمه همه این روزا میگذره
ادم واقعا بعضی از جواب هارو میخونه تعجب میکنه چقد راحت در مورد مادر بودن نظر میدن
ما اگر از صبح تا شب مادر مون رو رو دوش مون بکنیم نمیتونیم حتی زحمت یک شبشو جبران کنیم
اول از همه خدا مادرتو شفا بده ان شاالله
دوم عزیزم من فرزند طلاقم و مادرم درگیرزندگیه خودشه منم کسیو جزخدا ندارم توکارا تو ویارو حال بد کمکم کنه فقط خدا
سوم اینکه بهتره بامامانت حرف بزنی ن بالحن تند بهش بگی مامان چقدر سختی کشیدی تامارو ب اینجارسوندی ولی ماصبر نداریم مث شما دعا کن خدا ب ما جووناهم صبر بده و دستشو ببوس بگو عجب هوس غذاهاتو کردم و با کمک هم غذا بپزین و بگو صبح مامان جون بااجازتون من کمی بیشتر میخوابم اینجاخونه خودته صبحونه زحمتش باخودتون عزیزم
چقد سخته واست کاش یکم درکت میکرد
وضعیت هردوتون قابل درکه هم شما حق داری هم ایشون ولی به نظرم ایشون کاش یه کم درکشو بیشتر کنه
خب با خواهر یا برادرت صحبت کن بگو من شرایطم سخته مامانم همش بهونه میگیره شاید درک کنن و کمکت کنن
عزیزم حق داری وضعیتت سخته و شرایط شما با خواهر و داداشت فرق داره اگه میشه بااونا صحبت کن جور شمارو بکشن
منم مادرم ولی واقعا ما مادرها خودمون خواستیم که مادر بشیم اون بچه هیچ دخالتی نداشته خودمون لذت میبریم از بزرگ کردنش و به نظرم هیچ توقعی نباید داشته باشیم از بچه ها.
خیلی محبت نکن عزیزم عادی رفتار کن بعدم غذا هر جور راحتی برای خودتون غذا درست کن برنج خشکه نخوره
عزیزم میدونم خیلی سخته میدونم گاهی به تنگ میای ولی ازهمه ی کارایی که میکنی برای خودت دخترت و زندگیت بدون که بیشتر ازهمه خدمت به همون مادر بدردت میخوره و ثواب داره و مطمئن باش یه روز تو زندگیت انعکاسشو میبینی ...
خیلی هم زبان گرم و با محبتی داره ولی عملا هیچچچچ
اخی عزیزم سخته
ولی خب چن روز بیشتر نیست ،تحمل کن .
تا مادرت رو داری قدرش رو بدون .
من توحسرت یه نگاه و یه لحظه مادرمم ،ولی افسوس .....
مادرشوهرم تا صبح هم همش بیدار میشد برقارو روشن میکرد راه میرفت تو خونه یعنی نه روز خواب داشتم نه شب اخرم من خدا شاهده هیچی نگفتم و بروی خودم نیاوردم شوهرم خودش خسته شد چون صبح میخواست بره سر کار از دست مادرش نمیتونست شب بخوابه با مامانش دعواش شد گذاشت رفت مادرشوهرم خونه خودش
وای چه سخت من باز مادرشوهرم اومده بود منم با یه بچه ۳ساله و یه کلاس اولی همش میگفت میخوام پیش بچه بخوابم میرفت خرخر میکرد بچه هام تا صبح گریه و دعوا داشتن صبح باز کله سحر بیداربود من اولی رو صبح میفرستم مدرسه خودم و دومیه میخوابیم بعدش ولی مادرشوهرم بلند میشد۶صبح چایی و صبحانه میخواست بعدش هم نمیخوابید میومد باهام حرف بزنه دومیه هم بیدار میشد باز گریه
وای عزیزم چقدر سختته...
تو مسئول این نیستی که فلانی از فلان غذا خوشش میاد یا نه!
چقدر بعضیا بی رحمن🥲
چ جالبه کار مامانت
نانعمت ازدست ندی قدرش نمیدونی 😢 😭
خواب همیشه هست شماهم اینقدی،نبودی جانم
بچه داری،میکنی ببین چقدرسختی داره....
ماهمه حکم درخت داریم واسه پدرمادریک عمربهمون رسیدن الان که سنی ازشون گذشته وپیرمریض،شدن ثمره بایدببینن
اولادصالح ودلسوزباش
الان چون من بچه دارم خواهرم بیشتر کارای خونه مادرمو انجام میده از شست شو و کارای شخصیش .اونم هروقت بره شهرستان
چرا همیشه همه جا میگن وظیفه بچه هست ب پدر مادر خوبی کنه.پس کی نوبت خوبی مادر ب بچه میشه .کی؟؟؟؟؟؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.