۱۱ پاسخ

حیوون بودن با مادر بودن فرق داره. بعد عادی شده توی گهواره که حق میدن به همچین حیوون هایی. چطور عصبانی میشیم تخم نداریم بزنیم تو گوش مادر شوهر و پدر شوهر و شوهر و بقیه. ولی برای بچه خودمون سگ حار شدن عادی داره میشه. دستش بشکنه الهی. حیوون اعصاب نداری چرا بچه میاری

بیا دوست عزیز ،قضاوت نکنیم.چون مطمیننا اون مادر هم ناخواسته اینکارو کرده و اینقدر خسته بوده که باعث شده اینکارو کنه

به نظرم بعضی بچه ها خیلی نفهمند

واقعا ناراحت شدم ولی خودمم بعضی مواقع عصبی میشم دست خودم نیست الان خودموجای اون خانمه گذاشتم شایدمنم بودم این کارومیکردم ولی عذاب وجدان بعدش وناراحتیشو میکشیدم

طفلی اون همه بازی کوفتش شده🥲
یکی میگفت بچه ها تموم پناه‌شون مادرشونه، اونا حتی درکی از خدا هم ندارم،همه چیز فقط مادر، میگفت خیلی مراقب باشین ک این تصویر رو خراب نکنین

خاک بر سد همچین آدمایی که به ظاهر اسمشونو گذاشتن مادر و با خودشون یدک میکشن کلمه مادر بینهایت محترمه پس بیایم نذاریم این کلمه قشنگ جلوه بد نشون بده تو جامعه

یعنی بچش دوست داشت بمونه و کتکش زد؟

مثلا آورده خانه بازی بهش خوش بگذره ولی اون بچه تا اخر عمرش یادش نمیره موقع بازی جلو چندتا ادم سیلی خورده!

زدن بچه هییییییچ‌ توجیه قابل قبولی نداره
اون مادر اصلاااا امادگی بچه دار شدن نداشته چون هنووز بلد نیست که چجوری باید خشمشو کنترل کنه، چجوری باید با بچه رفتار بکنه، چجوری بچه‌رو قانع کنه( یا حتی گول بزنه)
متاسفم واسه همچین ادمایی واقعا

سلام چقد دلخراش
میتونس بی خیالی طی کنه. و این جنایت نکنه
متاسفم براش ......لیاقت میخاد مادر بودن .خستس درست دلیل نمیشه جنایت کنه و ....

لایکککک

سوال های مرتبط

مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱۵ ماهگی
سلام . به وقت یک سال و یک ماه و بیست هفت روزگی ، بچه عزیز دل من ، راه رفتن به طور کاملا مستقل و به میزان زیاد رو آغاز کرد 😍🥹 🥰 حسم اون موقع این بود که از لحاظ عاطفی به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم ، نمی تونستم جلوی ریزش اشک هامو بگیرم ، خیلی خوشحال بودم و مدام ذکر خدا رو میگفتم و شکر گزاری میکردم . انگار قلبم از بدنم بیرون اومده بود و داشت جلوی چشمم راه می‌رفت 💓❤️😍 البته پسرم از یکی دو ماه پیش به صورتی که کمک می‌گرفت راه می‌رفت اما اینکه مستقل باشه و خودش بلند بشه ، همین سه روز پیش اتفاق افتاد خدا رو شکر 🤲⭐📿 مادر بودن خیلی شیرین و لذت بخش خدا نصیب همه آرزومندان کنه ، اما واقعا سختی های زیادی هم داره که خدا قوت مون بده ، برای مثال همین چند دقیقه پیش بچه ام با گریه خیلی شدید از خواب پرید چون در پروسه ادامه دندان در آوردن هست و واقعا سخت چون خیلی کم اشتها و بهانه گیر شده ، سختی مادر بودن به کم خوابی هست ، به این هست که آدم وقت برای خودش و رسیدگی به کارهاش خیلی کم داره ، به ریخت و پاش بودن خونه هم هست ، به اینم هست که آدم میبینه بچه اذیت میشه و درد می‌کشه به خاطر مثلا دندون در آوردن ، سال ها قبل فکر میکردم خب دندون شیری چه ارزشی داره ، تازه حالا درک میکنم که خیلی خیلی مهمه ، چون بچه ها واقعا به خاطرش اذیت میشن و بهش نیاز دارند . دیگه توکل به خدا ، خدا آخر و عاقبت همه مون رو ختم به خیر کنه .
مامان Dena مامان Dena ۱۷ ماهگی