۵ پاسخ

وای دقیقا منم همینطورم مدام پسرمو دعوا میکنم دهنشو صدا نده موقع خوردن یا پسر کوچیکم اگه یه چیزی مثل ویفر دستش باشه تو خونه بگرده بخوره من از اعصاب خوردی زیاد حالم بد میشه و همینطور در یخچال یا کابینت باز میکنن سرشون داد میزنم مخصوصا پسرم میره حیاط بازی میکنه پاهاش خاکی میکشه دوست دارم سرمو بکوبم به دیوار یه حالتای خیلی بدی بهم دست میده وسواس یا تمیز انچنانی هم نیستم نمیدونم کجا برم چه بکنم پیش کدوم دکتر برم مثلا سر نوشتن پسرم انقدر پاک میکنم که دفترش پاره میشه از درسم زده شده میگم باید تمیز روی خط صاف قشنگ بنویسه

من تو همچین شرایطی اگه دوران pmsنباشه فقط چاره کار دست شوهرمه😉😁چون کارش یه جوریه چندروز خونه نیست وقتی میبینه قاطی کردم میگه میدونم چته سریع خودشو میرسونه

توکلت ب خداباشه نفس عمیق خوبه

اگه شرایطشو داری یکی دو ساعت تنها برو بیرون پیاده روی پارک بازار حالا هرجا ولی تنها
گاهی اینطور میشیم هممون
ولی اخر سر خودت باید حال خودتو خوب کنی پس تلاشتو بکن چون اینطوری خودتو نابود میکنی هم بچه ها با این رفتارت اذیت میشن و ناراحت

خیلی خوبه نفس عمیق میکشی به هیچی فکر نکن به اندازه ی ۵ دقیقه هم شده خودت را رها کن فکرتو آزاد کن بزار حالت خوب شه
ما آدما گاها کم میاریم عصبی میشیم استرس میگیریم کاش میشد یه سفر میرفتی اگه شرایطش رو داشتی

سوال های مرتبط

مامان گیسو و گیلدا مامان گیسو و گیلدا ۲ سالگی
وقتی در مقابل بچه همیشه صبور و مهربون باشی و محبتش کنی تحت هر شرایطی که داری بدون اینکه بخوای چشات رو قلنبه سلنبه کنی حرفت رو بگی بچه حرفت رو میگیره و گوش میده ولی اگه همیشه با بچه جدی باشی همش غر بزنی بچه نمیتونه تشخیص بده الان باید گوش کنه یا بازی گوشیشو بکنه و به عبارتی براش عادی شده حالا تو هی محکم بدون داد زدن حرفت رو بگو بچه کار خودش رو میکنه.
من خودم همیشه تحت هر شرایطی سعی کردم گیلدا رو محبت کنم در آغوش بکشم بوسش کنم حتی زمانی که متوجه نمیشم چی میگه و خودم خستم و اون به شدت جیغ میزنه بازم با محبت باهاش حرفزدم و با محبت صداش زدم و رفتم سمتش تا بغلش کنم و اون آغوشمو رد کرده و به گریه و جیغ زدنش ادامه داده من میشینم و با محبت بهش زل میزنم و دستامو دراز میکنم و احساسمو بیان میکنم میگم مامانی گیلدای نازم خوشگلم متوجه نمیشم چی میگی و کنارش میشینم و تو دلم دعا میکنم خدایا کمک کن توی این لحظه آغوش منو بپذیره بعدش میبینم گیلدا نگام میکنه درحالی که گریه میکنه دستاشو باز میکنه و من بدون معطلی بغلش میکنم و جوری تو آغوش میگیرم که متوجه شه که هیچ کدوم از کاراش منو از بغل کردنش منصرف نمیکنه بغلش که میکنم میگم مامانی میفهمم ناراحتی درک میکنم قشنگم بوسش میکنم نوازشش میکنم اونجاست وقتی میگم مامانی بخواب الان سوسکام خوابن[از شوخی بگذریم] حتی اگه دوساعت قبل هم خوابیده باشه و بعداز چندبار سعی کردن که با رفتارش به من بفهمونه الان نمیخوام بخوابم در نهایت گوش میکنه و می‌خوابه این چیزیه که من با دلبندم تجربه کردم☺️