۱۷ پاسخ

بیکاریاااا،بیخاله بابا

حسرت نخور من ۲ تا دارم یکیشون ۱ قرونم نمی ارزه

حالا اگه یه کلمه بیاییم راجع ب فرزنداوری بگیم ، یسری شروع به فحاشی میکنن
بفرمایید نمونش مامان پناه که میگه تنهام

من دوتا دارم به هیچ دردی نمیخورن بیا ببر مال تو

واااای برو خداروشکر کن من سه تا خواهر دارم ولی نداشتم سنگین تر بودم

خب دختر خاله هات خواهرت بدون صمیمی شو دختر عمو دختر عمه چ اشکالی داره

یه چیز می گم نخندید
مامان من ۶ تا خواهر و سه برادر داره
از این ۹ تا الان با ۶ تاش خیلی خوبه



به نظرم تعداد خواهر برادر زیاد باعث میشه بلاخره با نصفشون رفت و آمد زیاد داشته باشی و درد دل کنی و تنها نباشی.


من خودم فقط یه برادر دارم و واقعا حسرت داشتن خواهر رو دارم .
به خودم می گم اگر برادرم ازدواج کنه و زن داداشم باهام قطع رابطه کنه،‌ناخودآگاه همون یه برادر هم ندارم.


دلم می خواد برای محمد چند تا خواهر برادر بیارم که مثل من احساس تنهایی نکنن.


مادر پدر های ما به خاطر جو جامعه و مثلا به بهانه این که دو تا بیاریم خیلی خوب بزرگشون کنیم، نعمت خواهر برادر داشتن رو ازمون گرفتن.

این همه هم برامون خرج کردن، تهش چی شد؟
می گم کاش حالا خواهر برادر داشتیم، فلان کلاس رو نمی رفتیم چیزی نمی شد

برو دوست خوب پیدا کن که گاهی از خواهر بهتر باارزش تر

ما هم پنج خواهریم نزدیک من فقط یکیشه خیلی خدارو شکر خوبیم با هم زنداداش من تک دختر همیشه میگه من به شما حسودیم میشه به نظر من خواهر داشتن خیلی خوبه ده جا هم به دردت نخوره یه جا میخوره

خب خداروشکر .اینکه دغدغه هات همینقد کوچیکه نشون میده درد بزرگ نداری که این چیزا برات مهمه

🙄🙄اونایی که دارن مینالن اونایی که ندارن میخوان این فکر و خیال بذارید کنار حالا که نداده فرقی هم نگذاشته صلاح دراین بوده خواهرانی دیدم سال بسال همدیگرو نمیبینن یا حسودی میکنن یا دشمن میشن یا...برو شکر گن

من خدار‌‌وشکر میکنم تک دخترم! من خواهر داشتم از شانسم بد درمیومد یا حسود میشد الان کل محور فکر خانواده منم😃

خواهر قسمت همینه دیکه منم داداش ندارم حسرت دارم داشتم حمایتم می‌کرد
خواهرم که آنقدر اذیتم کرد چندسال پیش همش یکی دارم اونم بدردم نمیخوره اگر بگم بیا کمکم میگه حال ندارم

بیا من خواهرت خخخخ

منم مثل خودت خواهر ندارم خیلی جاها حسرت میخوردم ای کاش داشتم.. ولی در عوض خدا دو تا دختر بهم داده خیلی خیلی خوشحالم. و شاکر

من یه دونه خاهر دارم
اونم شهر غربت
الان یک سال بیشتره ندیدمش

بي خواهري خيلي سخته مخصوصادورازجون همه مادرتم ازدست بدي اونوقته كه ميفمه ادم چقدتنهاس

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین