منم همین حسو دارم
احساس میکنم بجز دخترم نمیتونم بچه ای دیگرو قبول کنم وگرنه تا الان دومی آورده بودم😂
وقتی دومی و باردار میشی همش میگی ن اولی یچیز دیگس و نمیتونم تقسیم کنم حسمو ولی وقتی دومی میاد واقعا تقسیم میشه دوست داشتنه
منم همینطور بودم میگفتم فقط بچه اولیم عاشقش بودم الانم هستم همیشه میگفتم فقط یوسف دوست دارم تا اینکه پسرم کوچیکم بدنیا اومد تا چند ماه اول فقط پسر بزرگم دوست داشتم اما الان نه هر دو رو به یه اندازه دوست دارم و چقدر قلب ما آدما برخلاف جثه اش که کوچیکه چقدر بزرگ که میتونه همزمان بچه ها رو و خیلی چیزا رو درون خودش جا بده
من پسر اولم یه چیز دیگس برام نه ک بگم دومیو کمتر میخاما نه ولی پسربزرگم یه طرف دنیا یه طرف
دومی که میاد حس مادرانه تقسیم نمیشه عزیزن
فقط اون حس دو برابر میشه و مساوی بین بچه ها....
اصلا اینطوری نیست وقتی بچه ها تعدادشون زیاد میشه مهربانی ودلسوزی پدرومادر بینشون تقسیم میشه به قول یه بزرگتری که گفت اگر ۹ تا بچه داشته باشی دهمی بدنیا بیاد اون دهمیه عزیزتر میشه من الان سه تا دارم برای هر کدومشون تو هر رنج سنی که دارن هم کمکشون میکنم هم دوستشون دارم مثلا پسر بزرگم که دانشگاهه خرج ومخارج وپول تو جیبی وتفریح رو براش مهیا کردم برا پسر دومیم کلاس های تابستونی گذاشتم هر هفته میره استخر وشنا میکنه که حتی میتونه جای غریق نجات کمک کنه بعضی اوقاتم بغلش میکنم حتی میگم خیلی دوستت دارم واما برا دخترم که شیرین زبونی میکنه ومن تمام روزم باهاش بازی میکنم ودل به دلش میدم هر کدوم عزیزن اما روش ابراز احساست باهم فرق میکنه
منم همین حسو دارم هیچوقت نمیتونم عین سامین دوستش داشته باشم چون اولین بار همه چیزو با سامین تجربه کردم مخصوصا که بعد7سال باردارشدم هم بحثش جدا چقدر توخانوادهامون به سامین ارزش قائلن ودوستش دارن
من دوتاشون یه اندازه اصن فرقی ندارن برام
من فکر میکردم جز دخترم کس دیگه ای رو نمیتونم دوست داشته باشم اصلا فکر میکردم بچه ی دیگه ای نمیتونم داشته باشم همش هم فکر میکردم بقیه چطور میتونن چند تا بچه داشته باشن. وقتی پسرم بدنیا اومد حس چند بچه داشتن رو متوجه شدم و دقیقا الان هر دو بچم رو دوست دارم حس خیلی ناب و قشنگیه
زایمان و بارداري بسیار سخت و بدی داشتم برا پسرم. اما شکر خدا بارداری اولم سر دخترم و زایمان خیلی راحت و آسون بود
منم همینجور بودم میگفتم نمیتونم جز آروین بچه ی دیگه هم رو دوست داشته باشم میگفتم محاله.تا اینکه حامله شدم بارداری دوم بازم هیچ حسی بهش نداشتم تا اینکه بچم شروع کرد حرکت کردن اونجا قلب من دوتا شد و من عاشقش شدم اصلا یه جوریه جفتشون اندازه هم دوست داری❤️❤️
منم اولش همینو میگفتم ولی دومی شیرین تره، دیگه تجربه داری راحتتر بغلش میکنی نمیترسی از اینکه تب داشته باشه چجوری تبشو بیاریش پایین و...
ولی دوست داشتنو هر دو مثل همن فرقی نداره
ولی من اصلا همچین حسی ندارم مطمئنم اگه ده تا بچه ی دیگه هم داشته باشم میتونم اندازه نورا دوسشون داشته باشم
براخودم متاسفم ولی من دومی رو بیشتر دوس دارم🫥🫥🫥دومی پسره خیلی بیشعورم میدونم
منم همیشه همین حسو دارم اصلا به دومی فکر نمیکنم کارن تموم زندگی منه شاید حسی که به کارن دارم هیچوقت نتونم به بچه دوم داشته باشم
بستگی به بچه داره من پسر بزرگم ۱۲ سالشه از بچگی اخلاقش جوری بود که همه چی براش بی تفاوت بود همش میگفتم یه دختر داشته باشم بااحساس باشه پسرا بی احساسن ولی دومی هم پسر شد و انقدر برای هر.چیزی ذوق میکنه لباس اسباب بازی کفشهرچی میخریم به همه نشون میده احساسی هست یه رفتارایی داره که دله منو برده منو دیوانه ی خودش کرده
من میدونم قطعا حسم بینشون تقسیم میشه اما نمیخوام عشق و احساس و توجه ام بهرایانو تقسیم کنم
منم همچین فکری میکنم.حس میکنم دیگه نمیتونم به بچه ی دیگه ای حسی داشته باشم.اتفاقا دیشب داشتم فکر میکردم که اگه یکی دیگه بیارم چطوری بهش شیر بدم چطوری بغلش کنم مگه میشه بجز کسرا بچه ی دیگه ای رو بغل کنم
ولی فکر کنم اون حس مادرانه کار خودشو میکنه
من هردو رو به یک اندازه دوست دارم
منم همین حس رو به دخترم دارم الآنم باردارم شاید باورت نشه ولی اصلا حسی ندارم میگم شاید به دنیا بیاد درست بشه نمیدونم🤷
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.