شب ک میشه دردامون تازه شروع میشه
ازبس حرس میخورم چند شبه خوایم نمیره. جای من بودین ک خدا نکنه براتون اتفاق بیوفته واقعا پکر شدم ازاین حس. شوهرم قبل ازدواجم باریکی بود که خانوادش مخالف ازدواجشون بودن خودشم میگه دختره قابل اعتمادی نبود بعد ازدواجمون از رابطه اش تعریف کرد گفتم اشکال ندارد گذشته بود حالا. پری شب مامانش بحث فامیل و آورد ک رفت با دوست دخترش ازدواج کنه نداشتن شوهرم برگشت گفت آره خیلیا هم میخواستم ازدواج کنن با دوست دخترشون بازم خانواده نذاشتن یجوری گفت ک من همون لحظه مات موندم درجا صورتم خیس اشک شد داشت تیکه می‌انداخت
پدرسگ برا چی اومدی منو گرفتی دلت بجای دیگه است 😭

دلم داره می ترکه به قرآن دلم واسه خودم میسوزه

ینی هنوزم اونو میخواد؟؟
دور از تعهده همچین رفتاری ... حق داری ناراحت شی

شاید عزیزم به مامانش تیکه انداخته
ببین اینجور کفته بنا بر این نیست که تورو دوست نداره مطمئن باش تورو دوست داشته که ازدواج کرده
شوهرت کار اشتباهی کرده گذشتشو برای تو گفته توهم اشتباه کردی گفتی اشکال نداره
باید جدی برخورد میکردی میگفتی که درسته گذشته ها گذشته ولی جلوی من از گذشتت حرف نزن
اینجوری تو اجازه دادی که نه تنها جلوی تو حتی خانواده حتی دفعه ی بعدی جلوی فامیلم حرفش پیش بیاد بگه
پس دفعه بعدی جدی برخورد کن بگو دوس ندارم راجب گذشته بگی
مهم الانه که من و تو مال همیم تموم
هر انسانی یه گذشته ای داشته به این چیزا فکر نکن طرف زن داشته قبلا ازدواج مجدد میکنه دلش پیش زن قبلیش که نیست دیگه ولی خاطره ها گاهی یاد آدم میاد
که تو اینجا سیاست داشته باش نزار خاطره ای بیاد تو ذهنش اجازه نده

نه بحثمون نشد یهویی گفت من درجا خشکم زد. تا الان. تنم می‌لرزه 😭

منم از همین بابت دلم خیلی گرفته بعد عقدمون شوهرم گفت بهم دختر داییم خیلی دوسم داشت ولی چون بد حجاب بود من نگرفتمش .. سرچ گوگل شو ک نگاه میکردم فک کن هفت ساله ازدواج کردیم ی چیزایی در مورد دختر دایی سرچ کرده حالم خیلی بد شد .. حتی ی سری مامانش دوره عقدم نمی‌دونم سر چی گفت اینا هم دیگرو میخاستن

بیشعور عوضی
قبلش بحثتون شده بود؟
تو هم باید میگفتی در کل کسی که به عشقش نرسیده گوه میخوره تا از ذهنش پاک نشده ازدواج کنه