۶ پاسخ

نرو چون طلاق بگیر نیستی اما ی مدت طولانی محل سگ نده بهش

😂😂😂😂😂هیچی بیخیال شو دیگ

وقتی لباساتو برده یعنی بخدا دوست داره.. شوهر منم اینجوریه .بخدا همه زندگیا همینن بشین سر خونه زندگیت شوهرت اگه نمیخواستت بخدا تا الان طلاق داده بود دوست داره توام زیاد سربه سرش می‌زاری.من ی مدت همش گیر میدادم به شوهرم مثلاً اگه دیر میومد الان مدتیه ارومم اونم آروم شده توام بچسب به زندگیت فکر می‌کنی بری پیش بابات دنیات گلستانه؟بخدا نمیزاره بیرونم بری

دقیقاا بحثتون سر چی بوده؟؟

همینکه بردشون خوبه 😂ولی یکم محل نزارک بیادسمتت

حالا لباسات خیلی مهمه
عزیزم خودتم دلت نمیاد بری
واگرنه دوسه دست لباس میری میخری

سوال های مرتبط

مامان حلیا مامان حلیا ۲ سالگی
خانما بیاین نظر بدین خیلی مسئله مهمیه
دیروز دخترم داشت تو خونه راه میرفت.رفت توی راهرو ب‌ توی اتاق خواب نگاه کرد و گفت آقا...منم نگاه کردم دیدم کسی نیست.گفتم ن کسی نیست
با دستش اشاره کرد و گفت آقا...گفتم بیا ب من نشونش بده
بردمش تو اتاق ب گوشه اتاق نگاه کرد و گفت آقا...گفتم باشه بیا بریم پیشش یکم نزدیک شد و دیگه جلوتر نرفت.انگاری واقعا کسی رو میدید ک‌ میترسید ازش یا خجالتش میشد,دیگه بغلش کرد گفتم آقا کو...دوباره با دست اشاره کرد ک اینجاست🤐
گفتم بچه است دیگه شاید ی چیز الکی میگه.با خودم گفتم اگه بگم آقا رفت دخترمم میگه آره...ی جورایی میخواستم بهش تلقین کنم
گفتم آقا رفت.رفت خونشون....دخترم گفت ن😶
انگار واقعا داشت ی چیزی میدید
دوباره پرسیدم گفت ن نرفته همون گوشه رو با دستش نشون میداد
دیگه صلوات و بسم الله فرستادم از اتاق اومدم بیرون.....ولی ذهنم مشغوله
اولین بار بود همچین اتفاقی میفتاد.تا حالا حرف الکی نزده دخترم
شما نظر بدین....یعنی چی بوده؟
مامان نی نی مامان نی نی ۱ سالگی
سلام من ب عزیزانی ک پسر دارید🙂یه تجربه امشب شد برام ک بار اول بود بخونید ممکنه شماهم پیش بیاد براتون بدردتون میخوره❣
حدود یک ساعت پیش پسرم داشت با باباش فوتبال بازی میکرد توپشم تو پ سالنی فوتساله خب مسلما سنگینه
همینجوری شوت میزدن بهم و پاس میدادن همینکه باباش توپو توش کرد ب اصطلاح گل بزنه بهش دوید جلو توپ و توپ خورد ب تُخمای پسرم.هی اومد داد زد بمن شاکی شد ک توپ زده و اینا ازونجایی ک کتچکترین ضربه ای بخورا تا محکمترینش با بوسیدن من خوب میشه😜ایندفه م گفتم لابد بوس میخواد گفتم ن مرضیه اینو الان ببوسیش باید پسفردا ختنه هم شد ی جا دیگشو ببوسم.هی بهش از خصوصی میگم بلخره ی وقت متوجه میشم.الکی باباشو دعوا کردم حواستو جمع کن پسرمو اوف کردی، اروم شد .ظرفاروشستم داشتم گازوتمیز میکردم باز اومد دستشو اونجاش گرفت ک اوفه و ناله ناله کرد.باباش گف ی چیزی شده ببین باز کردم پوشکودیوم بعععله تُخما کلا رفتن بالا و اون پایین هیچی نیس.خیلی ترسیوم روغن زدم بالا رو ب طرف پایین ماساژ دادم و هی آیت الکرسی میخوندم ولی اثر نداشت ب باطریاش ک دست میزدم داد میزد.باباش خییلی هول کرده بود یهو گفتم تو سالن کسی ک اینجور میشه چکار میکنه یدفعه انگار ب خودش اومد.بچم بشین پاشو کرد ب حالت بازی ک خوشش بیاد بعد بپر بپر کرد گفت پاشنه پاش محکم بخوره زمین باهر پرش.بعد ک چک کردم دیدم خدارو شکر خوب شده و دردشم خوب شده بود و آروم شد.شیرشو خورد و خوابید.اینارو بدونید شاید بدردت ن خورد بلخره پسرن ازین استانا شاید اتفاق بیفته
مامان ♥️هستی من♥️ مامان ♥️هستی من♥️ ۲ سالگی
سلام.مامانا بیاین یه چیزی بگین دلم آروم شه😢
من چندروز بود میخواستم پسرمو ببرم دکتر بخاطر خر خری ک از بیتی داشت
شوهرم گفت ببر پزشک خانواده متخصص گرون شده د ازاین حرفتان
منم عصری بردم پزشک خانواده ،پزشکان یه خانم هست .
خدا لعنتش کنه ،اصلا بچمو یه معاینه ی ساده هم نکرد،الکی دارو نوشت
بعد من بهش گفتم گوشش رو چک کن عفونت نداشته باشه،گفت نه برا جی چک کنم گفتم دست میزنه ب گوشش هر چی گفتم گفت نع حتی تبش نگرفت ،دیگه با عصبانیت بلند شد بدون اینک اون وسیله رد رو ضد عفونی کنه با عصبانیت برد طرف کوش پسرم ،پسرمن ترسید گریه کرد من روم اونور بود
بعد گفت پرده ی گوشش قرمز کرد بلید تا سه روز هی ببری هی بیاریش
خلاصه بحثمون شده منم رفتم ب مدیریت درمونگاه گفتم دکترم عوض کرد
بعد ک اومدم خونه گفتم نکنه پرده گوشش آسیب دیده بردمش متخصص اطفال خودش ب اون گفتم چک کرد گفت یکم قرمز شده
همبن.حالا دارم از فکر دیوونه نیشم میگم نکنه خواب نکرده طوریش شده باشه
یعنی متخصص اطفال متوجه میشه با نگاه کردن
بعد اون قرمزی ک گفت یعنی مشکلی براش پیش نمیاره
خدایا اا چکار کنم حالم خیلی بده
خدا خودش جوابشو بده 😥
مامان دردونه 💕💕 مامان دردونه 💕💕 ۲ سالگی
سلام شب مامانی گل بخیر
امشب ی موضوعی واسم پیش اومد که می‌خوام واستون تعریف کنم و هر کسی می‌تونه نسبت به اعتقادات قلبی و دینی خودش برداشت کنه ولی واسه من هنوز جای تعجبی که چی شد که این اتفاق افتاد....امروز ی مجلس روضه دعوت بودم و توی این مجلس چون سالها قبل حاجت گرفته بودم ی نذر کوچیک میدادم ولی امسال ی حاجت داشتم که منتظر بودم برآورده بشه و بخاطر این گفتم نذر رو نمی‌برم و درصورت حاجت روایی سال بعد دوباره ادا کنم.وقتی داشتم تو مسیر میرفتم واسه روضه دخترم تو حین حرکت ماشین پستونکش رو احساس کردم از ماشین انداخت بیرون و مدام می‌گفت مامان می.زدیم‌کنار و کل ماشین رو گشتیم و مسیر و دوباره تا جایی که احساس کردم صدای پرت شدن ی چیزی اومد برگشتیم و هیچی نبود. کل ماشین و وسایل دخترم رو گشتم بازم هیچی نبود و به اجبار به خاطر اینکه دخترم اذیت نشه رفتم مغازه و پستونک خریدم و چهارصد و پنجاه کارت کشیدم همین حین که ناراحت بودم که دستم این ماه یکم خالی بود حتما بخاطر اینکه نذر رو ندادم این اتفاق افتاد و خلاصه اینکه تا رسیدم روضه نیم ساعت بود مجلس شروع شده بود و دیر رسیدم و همش تو فکر بودم تا اینکه یهو دخترم ساعت یک شب رفت سراغ ساک لباسی که باهام بودو دیدم گفت می و گفتم می می (پستونک جدید)رو‌میزه ولی دخترم دست کرد تو ساک و پستنونکی که از ماشین انداخته بود بیرون رو از ساک کشید بیرون...و‌خودمو شوهرم نگاهممون خشک شد که این پستونک از کجا اینجا سر درآورد در صورتی که موقعی که دخترم پستونک رو انداخت از شیشه ماشین بیرون این ساک بسته شده و عقب ماشین بود....🥹🥹🥹🥹🥹