چقدر دلم یه خواب سیر میخواد بدنم درد میکنه از روز اول همش تو بغلمه از روز اولم گریه هاش زیاد بود کولیک داره رفلاکس داره جیگرم کباب میشه به خودش میپیچه کاری از دستم بر نمیاد دومین تجربه مادر شدنمه ولی اولی شاید بیشتر حوصله داشتم ذوق داشتم سخت نبود برام الان اصلا حال و حوصله ندارم جز خونه خودم جایی برم گریه میکنه بهونه میگیره چرا نمیگذره این دوماه برام دوسال گذشت تازه فردام واکسن داره وای خدا چیکار کنم کم گریه میکنه اونم بزنه بهونه هاش بیشتر میشه خدا کمکم کنه توان ندارم کار خونه و درس و کاردستی و بچه داری و غذا و انگاری کم اوردم افسردگی گرفتم انگار دوست دارم بشینم مفصل دردو دل کنم با یکی لنگه خودم واقعا حاملگی خودش استرس زا بود برام دخترمم یه کوچولو گریه هم کنه خودمو گم میکنم چجوری بیخیال شم که زمان برام زود بگذره

عزیزم همه ما مثل همیم بخدا تو تنها نیستی منم یه دختر ۵ ساله دارم اونم بد غذاست کلا خیلی سخته با دوتاش نمیدونم آفتاب از کجا در میاد کی غروب میکنه

الهی عزیزم بس من چی بگم من 23سالمه سه تا پسر دارم شیر به شیر دهنم سرویس شده ن خواب دارم ن تفریح هی

منم دلم گریه میخاد بی دلیل دلم میگیره
مامانم ازم دوره
تنهام
روزا برام داره سخت میگذره
پسرم رفلاکس داره حرص اونم میخورم