من لیاقت مادری ندارم من نمیتونم بچمو خواب کنم نمیتونم آرومش کنم سه ساعته هر روشی رو انجام دادم ک بخوابه نخوابید اروم نمی‌گرفت هیشکی بیدار نمیشد ی کمکی بم بده مادرشوهرم بیدار شد بغلش کرد اروم شد من کیم؟؟؟ مگ من مامانش نیستم؟ مگ من شیرش نمیدم؟ مگ من دعا نخوندم؟ چرا بغلم نمیخابید؟ من لیاقتشو ندارم من هنوز مادر نیستم

لعنت به روزای سخت بعدش لعنت که افسردگی

اون الان یه بچه زبون بستس جاییش هم درد بکنه نمیتونه بگه همش گریه میکنه تا خوابش تنظیم بشه زمان میبره خودم چهار ماه درگیر بودم روز و شبش برعکس بود کلا،فردا که یکم بزرگ شد متوجه شد تو مادرشی همیشه باهاشی و خیلی دوسش داری ببین چقدر بهت وابسته میشه و دوست داره

تازه اول راهه اون بچه بچه ی توعه نه ماه شکم تو بوده تو ازش مراقبت کردی هیچ وقت اینجوری نگو

بدنشو آروم با روغن سیاه دونه یا روغن زیتون تو اتاق گرم لختش کن بمال آروم فردا با آب گرم بشورش حموم کنش ظهر چیز نفاخ نخور دل‌درد شده احتمالا خودت آب بخور آب میوه تازه

قوی باش که تازه شروع راهه

عزیزم افسردگی بعد از زایمان گرفتی اینقد اعتماد بنفس اومده پایین؟چرا مادرش نباشی بهتر از تو براش هیج کسی نیست و نخواهد بود مطمئن باش❤️

چرا اینجوری میکنی با خودت؟ هممون خسته میشیم آدمیم آهن ک نیستیم… اینام‌مال افسردگی بعد زایمان بیست روز دیگه اوکی میشی.یکم محکم باش ، قراره بچت به تو تکیه کنه،یه مامان قوی باش

وااای چ خبرته بابا بچه ست دیگه مطمئن باش بغل تو آرامش داری اون لحظه حتما جایش درد میکرد آروم نمیشد اولاش سخت نگیر