#تجربه زایمان طبیعی
#پارت چهار
بعد یکی دو ساعت یکی از دانشجوها معاینه کرد و گفت 6سانت شده ولی سر بچه بالاست منم یکمی امیدوار شدم که داره پیشرفت می‌کنه و در عین حال هم خیلی درد داشتم و ورزش میکردم چند ساعت که گذشت کمی احساس فشار زیر دلم داشتم و از درد گاهی اوقات بی اختیار داد میزدم و میگفتم منو سزارین کنید ولی قبول نمیکردن و میگفتن دردات خیلی خوبه و لگنت هم خوبه برایولی چون دردام شدید بود تصمیم گرفتن که بی حسی نخاعی رو انجام بدن و ماما اومد معاینه کرد و گفت تقریبا 4و نیم سانته و سر بچه بالاست.

۱ پاسخ

ینی تو سونوی آخر سفالیک نبودی ؟؟ بااین وجود اصرار ب طبیعی داشتن ؟

مقالات مرتبط

کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید
چند کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید!❌
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | مراقبت های بعد...
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان فاطمه 🩷 مامان فاطمه 🩷 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی
#پارت پنج
خیلی ناامید شده بودم و دردهای وحشتناکی داشتم،چون هرکسی که معاینه میکرد یه حرفی می‌گفت و بعد از اینکه گفتن 6سانته نفر بعدی بعد چند ساعت گفت 4و نیم سانته ،ماما همراهم زیر دلم کیسه آب گرم میذاشت و کمرمو با روغن ماساژ میداد ولی من از درد فقط جیغ میزدم گذشت تا ساعت 10شب شد و معاینه کردن و گفتن تازه 6سانت شده و سر بچه یکمی اومده پایین ،دیگه اومدن بیحسی رو تو کمرم تزریق کردن و در کمتر از یک دقیقه، دیگه دردی احساس نکردم و گیج شده بودم خیلی حس خوبی بود در اوج درد اینقدر آروم شدم ، اکسیژن رو بهم وصل کردن و من خوابیدم و ساعت 12شب با حس فشار شدید بیدار شدم و معاینه کردن و گفتن ده سانتی وساعت یک شب هم دخترم به دنیا اومد،من چون استراحت مطلق بودم و پیاده روی و ورزش هم نداشتم زایمان فوق العاده سختی داشتم و 15 ساعت درد شدید داشتم ولی وقتی دخترمو بغل کردم تمام دردامو فراموش کردم.
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان فاطمه 🩷 مامان فاطمه 🩷 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی
#پارت سه
منم،بعد از اینکه سوندو برداشتن دردم کمتر شد چون کاملا حس میکردم که داره به دهان رحمم فشار میاد و به خاطر دردام هم بهم گاز بیدردی دادن ،ماما همراهم رسید و کلی ورزش و نقاط فشاری و....انجام دادم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم تا اینکه ساعت 4 با معاینه سه چهار سانت و اینکه گفتن سر بچه بالاست تصمیم گرفتن کیسه آبمو بزنن و بعدش من خیلی دردام شدید شد و کمر درد و دل درد عجیبی داشتم و تقریبا غیر قابل تحمل بود و من فقط گریه میکردم.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیر 💙 مامان امیر 💙 ۲ ماهگی
پارت سه زایمان
ساعت ۱۲ شب درد شدیدی داشتم معاینه کرد گفت ۴ سانتی لگنتم خیلی خوبه و زایمانت طبیعی هستش بچه هم خوبه درد شدید داشتم گفتم برام بیحسی بزن گفت هنوز زود تا ۱۲ و نیم نزدیک ۱ صبر کردم دکتر گفت برام بی حسی بزنه
دیگه اون رو زد تو رگ خیلی خوب بود دیگه خوابیدم تا ساعت ۲ وای چه خوابی بود 😂🥹 وقتی پاشدم خیلی گیج بودم ولی درد داشتم اینقد که یادم میشد بگم هی خواب می رفتم بعد شدید شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۹ سانتی
یکم دیگه صبر کن دیگه هی می‌گرفت هی ول میکرد تا ۲ معاینه کرد دکترم گفت فول شدی
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیلای مامان نیلای ۳ ماهگی
پارت سه تجربه زایمان
ماما همراه اومد معاینه کرد گفت هنوز دو سانتی کی گفته چهار سانت فلان
گفتم پرستارا گفتن
خلاصه اومد کنارم دیدم دوتا قرص مزو و سه تا نصفی امپول فشار تو‌ من اثر خاصی نزاشته گفت ی بارم قرص میدم تا ساعت پنج تکلیفتو‌مشخص میکنم
بازم قرص دادن منم همچنان درد میکشیدم ولی بی فایده بود دردام
ماما همراه دید پیشرفت ندارم با دکتر حرف زد ب زوووووور منو فرستاد عمل (بیمارستان های دولتی سخت قبول میکنن سزارین رو)ماما کلی حرف زد بلاخره دکتر راضی شد منم استرس داشتم شدید بعد اماده کردن واسه عمل
سوند گذاشتن (درد سوند مثل معاینه هست در همین حده)ولی برای منی که دم ب دیقه معاینه میشدم خیلی سخت بود چون احساس میکردم واژنم خمیر شده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فاطمه 🩷 مامان فاطمه 🩷 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی
#پارت دو
صبح که شد اومدن انقباضاتمو چک کردن که تقریبا هر چهار پنج دقیقه یکبار بود ولی من خیلی وقتا حسش نمیکردم،به خاطر همین ساعت 10و نیم منو بردن اتاق زایمان که آمپول فشار بزنن و دردام شروع بشه ،بعد به خاطر اینکه دهانه رحمم باز بشه تصمیم گرفتن که سوند فولی بزارن،و این کار رو هم یه دانشجو انجام میداد و خلاصه خیلی درد کشیدم ،بعد از گذاشتن سوند و آمپول فشار دردام شروع شد و انقباضاتم هر سه دقیقه منظم بود و من خیلی درد داشتم تا ساعت 12که حس کردم خیس شدم و مقدار زیادی آب خارج شد ،پرستارو که صدا کردم گفت به خاطر سونده و سوندو برداشتن و معاینه کرد و گفت سه چهار سانت باز شدی و سر بچه داره فشار میاره و گفت تماس بگیر ماما همراهت بیاد.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حلما جان ♥ مامان حلما جان ♥ روزهای ابتدایی تولد
دیروز که ماما معاینه ام کرد گفت سر بچه خیلی بالاست، یعنی چی چکار کنم؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 ۲ ماهگی
پارت دوم.
ساعت ۱۱ رفتم حموم نیم ساعت زیر آب داغ بود که دردام بیشتر شد اومدم بیرون ساعت ۱۲ بود که یهو درد گرفت نتونستم تحمل کنم به شوهرم گرفتم سریع رفتیم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن ۳ سانتی برو کاراتو انجام بده برای بستری خلاصه تا کارای بستریمو انجام دادیم شد ساعت ۲ونیم بود که بستری شدم نوار قلب ازم گرفتن همونجا گفتم ماما همراه میخام که سریع برام ماما همراه فرستادن دردام اونقدر تند شده بود که وقتی میگرفت فقط گریه میکردم ماماهمرام بهم ورزش داد و ماساژم میداد دردام کمتر میشد که بعد نیم ساعت معاینه ام کرد گفت شدی ۵ سانت همونطور ورزش میکردم بعد منو برد سرویس گفت اب ولرم بگیر رو خودت ده دقیقه اب ولرم گرفتم رو خودم که اومد منو دوباره برد رو تخت معاینه کرد گفت شدی ۷ سانت کیسه آبمو پاره کرد.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
دیگه من شب خوابیدم ولی چه خوابی همش جیغ بود
ساعت ۶ شد سرم فشار رو زدن تا ساعت ۱۰ شدم ۵ سانت و درد و داشتم دیگه زنگ زدن ماما همراه اومد و ایپیدورال رو زدن سرم فشار رو بیشتر کردن با اینکه بی حسی زده بودم ولی بازم درد داشتم به خودم میپیچیدم ولی جیغ و داد نمیکردم فقط نفس عمیق میکشیدم هیچی دیگه شدم ۶ سانت ولی ضربان قلب بچه افت کرد سوند وصل کردن و کیسه اب رو پاره کردن یه ماسک هم دادن من زدم ضربان قلبش که خوب شد منو نشوندن روی توپ گفتن قر بده منم قر میدادم دوباره معاینه شدم شده بود ۷ سانت من از درد داشتم میمردم ولی سر بچه هنوز بالا بود دکتر اومد گفت اتاق عمل رو آماده کنید برای سزارین من گریه میکردم چون درد طبیعی رو کشیده بودم حتی ماما ها هم گریه میکردن برام
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان السا💖 مامان السا💖 ۲ ماهگی
تجربه پارت۲

دو ظهر بستری شدم سه بهم امپول فشار زدن تا ساعت هف درد خاصی نداشتمو ورزش اینا کردم تا هفت دیگ اومدمعاینه کرد گف ۱و نیم سانتی خیلی روحیمو باختم خسته شده بودماز معاینه هم خیلی بدم میومد اذیت میشدم دیگ اومد کیسه ابمو پاره کرد دردام شرو شد منم تحمل میکردم و ورزش میکردم تا ساعت ده دیگ حیلی شدید شداومد معاینه کرد ۵ سانت بودم دردام خیلی پشت سرهم بودو قط نمیشد اومد سرمو جدا کرد و دید خیلی اذیتم زیر نوار قلب کلن تیک تیک گرفته بود گاز بی حسی اوردواقن اب رو اتیش بود خیلی چیز باحالیه ادم انگار خوابه ادم دردام ک میگرف حالیم میشد ولی شدتش خیل کم شده بودو قابل تحمل دیگ ماما رف بعد دوازده اومد معاینه کرد گف هشت سانتی من همچنان از اون گاز استفاده میکروم ولی دردام شدید شده بودو باز حس میکردم یاعت یک اومد فول شده بودمو حس زور داشتم خیلی بد بود چن تا زور زدم اما نمیومد دیگ رفتیم زایشگا اونجام چنتا زور زدم بهم بی حسی زد و برش داد بچه بدنیا اومد بعدم بهم بخیه زد دردش خیلی نبود ولی متوجه میشدم یکم شکمم اومد فشار داد اکنم خیلی درد داشت همین کلن چون طولانی شد خیلی برام سخت بود ولی اگه گاز بی حسی نبود واقن کم میاوردم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پناه💞 مامان پناه💞 روزهای ابتدایی تولد
خب خانما تجربه زایمان طبیعی من!!!
اول از همه بهتون میگم هر روشی که خودتون دوست دارید برای زایمان برید
من تا دقیقه نود سزارین میخواستم هیچکس قبول نکرد ولی خداروشکر الان از طبیعی هم راضیم
من از ۲۲ آبان درد داشتم ولی نرفتم
۲۴ م دردام خیلی خیلی ناجور شد‌
که رفتم بیمارستان ساعت ۲ و نیم ظهر چکم کرد گفت ۲ سانتی احتمالا ترخیص بشی معاینه تحریک انجام داد که درد نداره
دیگه نشستم توی سالن که شد پنج و نیم رفتم گفت چهار سانتی و نامه بستری داد
ساعت ۶ و نیم وارد زایشگاه شدم
دردام بیشتر و بیشتر شد
رفتم توی اتاق زایمان که ماما همراه هم هم اومد شروع کردم باهام صحبت و اینا یک ساعت بعد شدن ۵ سانت و برام سرم فشار زدن شروع کردم ورزش که بعد حدود یک ساعت و نیم دکتر اومد گفت باورت نمیشه هشت سانته و کیسه آبم و زد و منم دیگه دردام مداوم شد که بهم گفت زور بزن زمانی که دردا میااااد من یه کم همکاری بد بود چون واقعا ترس داشتممم از این قسمت و اما یهویی با کمک دکتر و فشار روی شکمم دخترم به دنیا اومد کههه من از لحظه تولد ترس داشتم اصلا بی درد ترین قسمت بود انگار اون لحظه تمام دنیا بهم دادن شکممم‌ یهویی خالی شد 🙂و اینم بگممممم اصلا برش و بخیه درد نداره اصلاااااااا من برای این موضوع هم ترس داشتم فقط بعد زایمان خوب بهشون رسیدگی کنید ❤️اینم از تجربه زایمان طبیعی من❤️
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان یاشار مامان یاشار ۴ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت ۲
از معاینه های پشت هم خسته شده بودم بچه توی کیسه آب نبود همون ماما ها و دکتر هم نگران شده بودن خیلی گریه میکردم خیلی درد داشتم
دکتر آمد گفت فایده نداره باید خودم با دست باز کنم دهانه رحمت رو
خیلی اصرار میکردم نمیخام ببرین سزارین کنین اما یه گوش در بود اون یکی دربازه شوهرم هی میومد پشت در و سروصدا می‌کرد صداش رو می‌شنیدم اونم صدام رو میشین اون گریه میکرد منم گریه میکردم اما واسه هیچکس مهم نبود که من ساعت هاست دارم درد میکشیم ساعت حدود ۸ شد دکتر باید تو دردات معاینت کنم وقتی درد داشتم خودشون دست رو میکردن داخل دکتر منو از دو کرد چهار انقدر درد داشت که از حال رفتم داد میزدم ولم کنین و بهشون بد و بیرا میگفتم دم به دقیقه میومد معاینه می‌کرد ساعت ده شد من هنوز چهار سانت بودم باز آمد اون دستش لعنتیش رو کرد داخل تا هنوز همون ۴ سانته دست و پام رو گرفتن تا تکون نخورم چهارتا ماما و یه دکتر بالا سرم بود منو از چهار به هشت رسوند ولی اینقدر درد داشت که قابل توصیف نیست خیلی اصرار کردم منو ببرید آب گرم نبردن اینقدر تو حال خودم نبودم رفتم تو دست شویی شیر آب گرم رو رو خودم باز کردم آمدن کلی باهام سروصدا کردن با هر بار معاینه کلی خون ازم میرفت و من هی بی حال تر میشدم
مشاهده ۲۱ پاسخ دیگر
مامان 💙میران💙 مامان 💙میران💙 ۶ ماهگی
امروز رفتم دکتر درد داشتم معاینه کرد گفت سر بچه قشنگ توی لگنته دهانه رحمم فقط یه سانت باز بود گفت لگنت خیلی خوبه سر بچه هم خیلی خوب قرار گرفته خوب زایمان میکنی توی چند روز آینده هم دهانه رحمم باز میشه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۵ ماهگی
پارت ۲
تجربه زایمان (طبیعی)
صبحش بیدار شدم برم خونه مادربزرگم طبق هرروز که تنها نباشم درد نداشتم رفتم صبحونه خوردم که دردام اوج گرفت راستی روز قبل یکم معاینه تحریکی شده بودم به خودم میپیچیدم عرق میکردم ولی قابل تحمل بود به ماما گفتم گفت تایم بگیر هیچ جا نرو دوساعت خونه درد کشیدم تا ساعت ۱۰بعد گفت بیا مطب معاینه شی رفتم گفت ۵سانتی عالیه با شوهرم و ماما تو همون مطب ورزش کردیم و ماساژ های مخصوص که دردام آروم بشه تا به حدی رسید که گریه کردم بعد معاینه کرد گفت ۶سانتی عالیه پاشو بریم رفتیم بیمارستان بستری شدم خیلی سریع بردن رو تخت منو اول نوار قلب گرفتن بعد کیسه ابمو زدن که بعد اون تازه دردام شروع شد ولی بازم برام قابل تحمل بود یکم اذیت داشت که بعد هی آروم میشد داشتم از حال میرفتم چشام بسته بود خوابم میومد گفتم تورو خدا بی دردی گفت باید معاینه شی که من ۸رو به۹بودم ماما هی دستام ماساژ میداد و ورزش میداد باهاش همکاری میکردم منم بعد گفت دراز بکش بچه داره میاد از زور زدن بگم که بهترین بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
دیگه دردام شدید شده بود ماماهمراهم اومد ورزش شروع کردم بی دردی دستگاه تنس هم برام گذاشت ولی دردام حدودا هر ۱ دقیقه یکبار شده بود و شدید و عملا تنس تاثیر نداشت. هربار خواهش میکردم اپیدورال بزنن ولی میگفتن نمیشه پیشرفت رحمت از بین میره و قلب بچه میفته.دیگه واقعا از تحملم خارج شذه بود چون کاملا با تصمیم به اپیدورال زایمان طبیعی انتخاب کرده بودم ولی همه چی بهم ریخته بود. دردام وحشتناک بود هر بار یه ماما میومد با سرعت تمام معاینه میکرد و میرفت. از یه جا به بعد پچ پچ ها شروع شد یکی میگفت بچه سیرکولاره یکی میگفت کیسه ابو بزنیم یکی میگفت اگه فلان بشه چی خلاصه همینو بگم که جو خیلی متشنج بود منم فقط درد میکشیدم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🌻صبرا🌻 مامان 🌻صبرا🌻 ۵ ماهگی
دیگه از ساعت یازده چهار بعدازظهر هی معاینه میکردن و منم سه سانت بودم هیچ تغییری نمی‌کردم و تو همون تایم خیلیا زایمان کردن رفتن دیگه روحیم از دست دادم نشسته بودم گریه می‌کردم که دکترم گفت زایمانت طول می‌کشه من میرم چند ساعت دیگه میام به ماماها هم گفت مریض منو معاینه نکنین دیگه تا خودم بیام همینجوری تا ساعت هفت و نیم نشستم دیگه همون دردای کمم تموم شده بود رفتم به یکی از ماما ها گفتم زنگ بزنن به شوهرم برام‌‌ ماما همراه بگیره و بی حسی دیگه تا ساعت هشت هم ماما همراهم اومد هم دکترم معاینه کردن دیدن هنوزم همون سه سانتم دیگه دکتر گفت کیسه آبشو پاره کنین و آمپول فشار بزنین ماما این کارارو برام‌‌ کرد و دردام‌ شروع شد خییییلی شدید بود دوتا آمپول فشار زدن ماما گفت از تخت بیام پایین شروع کرد باهام ورزش کردن تا جایی که دیگه نتونستم واستم گفت برم رو تخت و یه آمپول بی حسی زد آمپوله جوری بود که تا زد گیج شدم و خوابیدم باز تا دردم می‌گرفت از خواب بیدار میشدم از درد شدید ناله میکردم باز تا تموم میشد خوابم می‌برد آمپول بیهوشی بود بیشتر تا بی حسی 😂دردامو که اصلا کم‌نکرد ولی انقدر گیجم کرد که خیلی چیزی متوجه نمی‌شدم مخصوصا وقتی ماما کمرمو ماساژ میداد دردش قابل تحمل میشد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر