۶ پاسخ

چه لحظه های 😭😭😭
من هر روز به اون روزها فکر میکنم واقعا لحظه های دردناکیه

عزیزم تبریک میگم به شما
منم حدود ۴ ماه طول کشید
حالا باز میاد
من بعد ۱۰ روز باز اومد ۵ مین خورد
اون میخورد من اشک میریختم
بعد میرفت دنبال بازی
هنوزم دلش میخواد بچسبه بهش
این یعنی بچم فک نمیکنه به مامان آسیب زده
خدا رو شکر غذاشم عالی شد

پسر من وعده شیرشو به سه تا رسوندم حالا ی مدت گذشتم میخواستم کمترش کنم بدتر شده صبح چشمش باز می‌کنه شیر میخواد صبحانه هم نمیخوره فقط شیر😥

یه دفعه می‌گرفتی طفلی راحت تر بود

از شیر گرفتن سخته بخصوص سینه مادر
من تا الان نگرفتم اصلا دلم نمیاد بگیرم 😭
امروز که از خواب بیدار شدم دخترم خواب بود رفتم جایی کار داشتم تازه اومدم چقد دلم براش تنگ شده بود اومدم خواب بود بیدار شد بغلش کردم بهش شیر دادم خوابید
من فک میکنم از شیر بگیرم خودم بیشتر دلتنگ شیر دادنش میشم 🥲

منکه ۲۰ ماهگی شوهرم مرخصی گرفت چند روز از شیر گرفتیمش🙃ولی آدم دلش تنگ میشع

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه 🙂

پارت۱:

سلام به همه ی مامانا و خداقوت از بچه داری ،میخوام تجربه ی خودم از شیر گرفتن بچه رو باشماها هم در میون بزارم شاید مادری مثل من استرس از شیر گرفتن داشته باشه و یا اینکه ندونه از کجا و چجوری شروع کنه ، میخوام کامل از اولش براتون بگم🙂♥️

( بچه ی
من به سینه م به شدت وابسته بود طوری که هر نیم ساعت یه بار باید بهش شیر میدادم😕😏)
از یکماه بیشتره که تصمیم گرفتم بچه مو از شیر بگیرم روز اول تایم ظهر صبح تا ظهر رو یه وعده رو کم کردم ، روز دوم یه وعده ی دیگه رو تا یه هفته این روند کم کردن رو ادامه دادم پایان هفته که شد دیگه کامل تایم بعداز صبحانه تا ناهار بهش ندادم
هفته ی دیگه به همین روند تایم ناهار تا شام رو کم و سپس قطع کردم
این روند رو تا دو هفته ی دیگه ادامه دادم
یعنی تایم صبحانه( بعداز خواب)
ناهار قبل و بعداز خواب
شام (قبل از خواب)
اینجوری شده بود که بچه م فقط موقع خواب شیر میخواست و بدون شیر نمیتونست بخوابه!!!!
که
۴روز پیش تصمیم گرفتم اونم ترک بدم ، روز اول تایم صبح رو بهش دادم ولی ظهر نه( منظورم برای خواب ظهره) یه عالمه بی تابی کرد و خیلی خوابش میومد ولی بهش ندادم و ظهر نخوابید و خیلی گریه و بی تابی میکرد منم بردمش مغازه و براش خوراکی خریدم توی خیابون میچرخوندم ولی بچه م طفلک خسته ی خسته بود وخوابش میمومد😔🥺 ولی من مقاومت کردم
این روند تا شب ادامه دادم، شام خورد و الان موقع خوابش بود ولی نمیتونست بدون ممه بخوابه ساعت نزدیک ۱۲شب شده بود ولی از صبح نخوابیده بود و بلند بلند گریه و بی تابی میکرد منم براش با گوشی کارتونی که دوست داره گذاشتم هم نگاه میکرد و هم بی تاب بود و باز مقاومت کردم تا اینکه در حین کارتون دیدن خوابش برد🥺