۱۴ پاسخ

مردای پاییزی خیلی جذابن😍😍
تولدش مبارک

تولد گل پسری مبارک عزیزم

تولدش مبارک ان شاالله ۱۲۰ساله بشه زیرسایه پدرومادربزرگ بشه جشن عروسیش ودانشگاهش ♥️🌷🤩🥰😘⚘🌹

تولدش پر تکرار امیدوارم شکوفا شدنش رو ببینی😍😘 چه متن قشنگی اشک من رو درآوردی دختر 🥹

تولدش مبارک پسر ناز🧿♥️

تولد اهورا جونم مبارک عزیزم ،موفقیتاش رو ببینی ، همیشه خوشبخت و سلامت باشه ، زیر سایه پدر و مادر بزرگشه الهی😍♥️😘🥳🥳🌹

اخر نوشتت خیلی قشنگ بود مرسی واسه دعای خوبت .تولد پسرت مبارک😍

تولدش مبارک عزیزم🥰♥

تولدش مبارک عزیزم💫💫💫

خدا نگهدارش باشه گل پسر😘

چه نازه ماشالا تولدش مبارک😍

تولدش مبارک عزیزم🩵💙

تولدش پرتکرار امیدوارم عاقبت بخیر باشه وبهترینها برسه

چ متن قشنگی😍
تولدش مبارکتون باشه🥰😍

سوال های مرتبط

مامان سید اهورا..آیه مامان سید اهورا..آیه ۵ سالگی
حالم خیلی بده دیشب خواب دیدم تو یه صحرا خونه گرفته بودیم نمیدونم پسرم تصادف کرده بود یا چی مرده بود 😭😭 من جیغ میکشیدم تو بغلم محکم فشارش میدادم😭 هیجا مسجد نبود که خاکش کنیم خودم تو صحرا براش قبر کنده بودم خودم بچمو شسته بودم 😭😭 یه پارچه سفید داشتم پسرمو گذاشتم توش گذاشتمش داخل قبر روش چنتا چوب بلوک گذاشتم کاری کردم از بالا قبر پاهاش صورتش دید داشته باشه😭دارم تعریف میکنم قلبم درد گرفته سه روز بالای قبرش نستم فقط داد بیداد میکردم میزدم تو سر خودم در حدی که تمام بدنم همه خونی بود انقد خودمو زده بودم داشتم به پاهای پسرم نگاه میکردم دیدم انگشتش تکوم میخوره😭 نمیدونم چوب بلوکارو چجوری از روش برداشتم جیغ میکشیدم آب بیارین بچم زندس آب بیارین بچم زندس😭 خالم شوهرم بدو بدو آب آوردن خالم گفت از قبر بیرونش نیارررر انقد داد زدی روحش برگشته من خالمو فوش بارون کردم گفتم ساکت شو دهنتو ببند بچم زندس شوهرم گریه میکرد آب ریخت تو لیوان بچم دنبال آب میگشت😭 یک لیوان آب سر کشید انقدر تشنش بود سریع با بارچه سفید بغلش کردم دوییدم به سمت ماشینا تا یکی بیاد منو ببره بیمارستان بچمو ببرم پیش دکتر خالم با صدای بلند گفت اگه تا ۳روز دیگه زنده بمونه زنده میمونه خانوما حالم خیلی بده تپش قلب دارم از استرس بالا آوردم زنگ زدم شوهرم از سر کار اومد پسرمو اصلا نمیزارم از بغلم تکوم بخوره ترسیدم لرزش دارم
مامان اهورااااا مامان اهورااااا ۵ سالگی
ب والله تو دنیا اگه دوتا خر وجود داشته باشه یکیش این شوهره منه پریروز بعد ظهر اهورا رو بردم حموم منو اهورا باهم رفتیم حموم من اهورا رو حموم کردم ب باباش گفتم تن پوششو بیار در هارم بسته بودم بهش گفتم باز نکنی هوا سردو باد میومد تن پوششو ک آورد اهورا پوشید من فک کردم این احمق برده اتاق سرشو سشوار بگیره لباس تنش نگو بسکه خره در حالو کار ستون باز کرده اهوراهم از موهاش آب شره می‌کنه تو بالکن ی لحظه از حموم نیگا کردم داشتم روانی میشدم بهش گفتم سرده هوا باد میاد هم در بازه هم بچه تو بالکن الان سرما میخوره ..گفت ن بابا چیزی نمیشه هوا خنکه ...وای داشتم از دسش سکته میکردم خودم ی دقیقه طول نکشید از حموم اومدم بیرون بچرو خشک کردم لباس گرم پوشوندمش داروی پلارژین دادم با پروفن اهورا رو خوابوندم وای از خاب ک بیدار شد دیدم دماغ کیپ از از بینیش شره می‌کنه با سرفه پشت هم از خاب بیدار شد گریه می‌کنه ...ینی سگ شدم الان سه روزه سرمای شدید خورده الان سرفه مجالش نمیده این از کاری ک ی بار ب این احمق سپردم 😔😔😔😔