۶ پاسخ

منم همینجورم شبا فقط وقتی میرم دستشویی میام تا تو سالن قلبم پاره میشه

منم قبلا هی احساس میکردم وقتی میرم تو آشپزخونه یکی نگام میکنه هرکاری میکردم این حس باهام بود و یادم نمی‌رفت یه قسمت آشپزخونه یه در داشت که راه داشت بری پشت بوم همیشه از همون جا میترسیدم و درو قفل میکردم آخر سرم به همسایمون گفتم گفتش قبلی کع شما بیاین تو این خونه دوتا برادر بودن که سر حرص و میراث یکی از داداش ها اون یکی رو با چاقو دقیقا روی همین پله ها میزنه میکشه.....ای وای اینو که گفت دیکه ماهم سریع بلند شدیم از خونه ترسیدم پرید خداروشکر

تو هم نگاش کن
باهاش حرف بزن

ترسویی نیس
ی نوع افسردگیه
منم تو بارداری اینجوری شده بودم

منم شوهرم رفت سرکار خوابم نبرد خودمو تو اینستا اینور اونور سرگرم میکنم روشن شه بخوابم🤣

حس نکن خوب همش چرته هیچ کس نیست این افکار و ذهنیت خودمونه هیچ وقت تلقین نکن هیچ وقت

سوال های مرتبط