نمیدونم شاغل بودن خانمها تا چه اندازه با فرهنگ ما ایرانیا همخونی داره ولی من واقعا بریدم و خسته ام!

دروغ چرا گاهی حسودیم میشه به خانمای خونه دار، حتی به اونایی که تا دیپلمم به زور خوندن و صبح مجبور نیستن ساعت ۶ صبح بیدار بشن و سرپا صبحونه بخورن و تخت رو مرتب نکرده بچه رو تو خواب کاپشن و کلاه بپوشن و بدو بدو بزنن بیرون! اونایی که نهار فردارو شب قبل نمیپزن! همونا که دغدغه اشون اینه که کدوم ارایشگاه برن برای رنگ مو و ترمیم ناخنشون کی میرسه! همونا که تو روز از شدت بیکاری فقط گوشی دستشونه و مشغول غیبت با اینو اونن! همونا که درامدی ندارن ولی همیشه جیبشون پر از پوله!

همیشه احساس گناه دارم نسبت به پسرم و خودمو سرزنش میکنم بخاطر همه ی لحظاتی که باید پیشش باشم ولی نیستم، وقتی میزارمش پیش مامانم و مجبورم وایستم تا حواسش پرت شه و فرار کنم بیرون، همون لحظه یه تیکه از وجودم کنده میشه؛ بغض میکنم، ناراحت میشم، حتی گاهی گریه میکنم اما مجبورم احساساتم رو تو وجودم فروکش کنم و خیلی عادی برم سرکار!

تصویر
۱۳ پاسخ

جایگاه شما آرزوی خیلیاس
من به بچه کوچیک خونه زندگی رو ول کردم دارم درس میخونم برا آزمون دبیری ماده ۲۸
قدر بدون خسته نشو قوی باش
اگر شاغل نبودی و خونه دار بودی هم میخاستی بگی خسته شدم همش تو خونه بشور و بساب و بچه داری

خب اگر خیلی ازاین شرایط ناراضی هستیدچرا انصراف نمیدین🥺

زندگیم شده دویدن، واقعا حس میکنم میدوام

هرروز از ۷ و نیم صبح تا ۱ شب سرپا!!!!

شیفتای صبحی. که از ۶ صبح سرپااااا

نصف روز سرکار سرویس میشم، ما بقی هم با کارای خونه و بچه داری و امورات مربوط به بچه!

خدایا شکرت بابت شغلی که دارم ولی با این حجم کار دهنم سرویس شده دارم له میشم خسته اممممممم.

دلم برای روزایی که بیکار میشدم یا از خواب خسته میشدم یا کار خونه ای نداشتم چون همشو انجام داده بودم و تلوزیون میدیم تنگ شده! دلم برای رقصیدن، برای خیاطی کردن، برای کیک پختن، برای کتاب خوندن، برای خونه تکونی و... تنگ شده!

من حتی اینستاگرامم رو پاک کردم تا اگر بر فرض محال بیکار شدم گوشی دستم نگیرم و اون ۶ ساعت خوابی که دارم رو با اینستاگرام اتیش نزنم...

نمیدونم واقعا شاغل بودن خانم خوبه یا من خیلی لوسم؟ شما بگید موافقید یا نه؟!

خدایا !

دلم یه کلبه میخواد تو طبیعیت بدون هیچ صدایی برم و یک هفته هیچی نشنوم جز صدای طبیعت!کاش میشد! کاش تعطیل بشیم حداقل یه روز!

خسته ام خسسسسسسته...

چقدر من همه این حس تورو هر روز زندگی میکنم😢چقدر همیشه خستم همیشه خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم منم کادر درمانم و بخاطر پسرم شیفت شب میرم سرکار که پسرم خونه خودش باشه و اذیت نشه ولی خودم داغونم شب سرکارم و روز بچه داری و خونه داری میکنم خیلی وقتا کم میارم کاملا درکت میکنم دوست عزیز

دقیقاااا
منم گاهی خسته میشم
سر صبح سرما بجای این ک بچه تو‌جای گرم و نرم خودش خواب باشه باید بپوشونی ببری بیرون و بزاری بری😓 بدخواب شدنش هم ب کنار😣

کاش من جای شما بودم. افسردگی گرفتم تو خونه

کاملا حق داری و واقعا سخته من دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم ولی برای اینکه کنار دخترم باشم نرفتم مگه چندبار کوچیکهههه و ۱ سالشه
من دلش و نداشتم تبریک میگم تونستی تا اینجا پیش بری

منم فرهنگی ام
دقیقا حرف دلمو گفتییی🥲🥲🥲

ولی من میگم خداقوت بهت عزیزدلم😍😍😍

عزیزم خداقوت بهت بده. شغلتون چیه؟

همین که مامانت نزدیکته و بچه ات رو میزاری پیشش و خیالت راحته خیلی شاکر باش . منم معلمم و تو شهر غریب پسر کوچیکم ۴ ماهشه و سال دیگه بخاطر اینکه بیشتر پیشش باشم رو میخوام پاره وقت بگیرم . شما هم خوب بود اگر این کاررو میکردی

من مامایی خواندم دوتا بچه پشت سرهم دارم نمیتونم برم سرکار همش غصه دوستانم میخورم که سر کارن ولی همه از سختیاش بهم میگن یکی سه سالشه یکی یک سال

متنفرم از اینکه کارای خونه رو تند تند انجام بدم با استرس اینکه ای وای دیر شد سریعتر باش دختر! امروز طوری جارو برقی کشیدم که خودمم باورم نمیشد همچین سرعت عملی داشته باشم و در زمانی که داشتم جارو برقی میکشیدم به این فکر میکردم سریعتر برم ظرفارو بشورم چون اگر بمونه تا برگردم خیلی چندش میشه! موقع ظرف شستن به این فکر میکردم کاش میشد یه دبل اسپرسو درست میکردم برا خودم و میریختم تو تراول ماگم و میبردم سرکار( که هیچوقت نمیرسم) و ....

میدونید؟ زندگیم شده تصمیم گیری فقط! تصمیم بین دوتا کار,بین بد و بدتر، بین استراحت نکردن و حمالی کردن!

مثلا دارم ظرف میشورم به این فکر میکنم بعد این لباسای کیان رو بشورم یا مثلا گردگیری کنم؟! خب لباسای کیان واجبه!

موقع شستن لباسا میگم بعد این غذا بزارم یا درس بخونم؟! خب غذا چون از سرکار بیام کتاب سیرم نمیکنه!

اوج تصمیم گیری های من برمیگرده به زمانی که کیان خوابه! ببین اصلا دنیااااااا برای منه اونموقع حالا بخوابم یا درس بخونم؟ خب درس واجبه نمیخوای که دوباره بمونی پشت کنکور؟

در حالی که کلی کار از صبح انجام دادی و داری میپاشی از خستگی کتاب رو برمیداری و به زور میخوای بیدار بمونی تا بخونی ولی دو صفحه بعد خواب غلبه میکنه، میخوابی ولی عذاب وجدان داری چرا نتونسی درس بخونی

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۴ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان هانا مامان هانا ۱۶ ماهگی