۱۹ پاسخ

هشتاد درصد موارد همینطوره با بچه بیرون رفتن😢😢🤣🤣سرویس میشه ادم

حقیقتش منم اصلا دوست ندارم ،واینکه هروقت رفتم به غلط کردن افتادم
ولی خب اگرچه همسرم زیاد توخونه نیست که کمک کنه ولی بیرون رفتن فقط باهمسرم میرم وگرنه تنهایی حیلی وقته که توبه کردم باهاش برم
اینقدر گریه و جیغ میزنه که نمیدونم چجور خودمو برسونم خونه،اگه با ماشین باشم و روی لج بیفته دیگه واویلاست،یعنی یکارایی میکنه که نگو

من میزارم پیش پرستار چون ماخیلی مسافرت وبیرون میریم اینجوری نه خودمون اذیت میشیم نه زحمتی به خانواده هامیدیم جاییم بخوایم پرستارشم میاد باما

یه روزایی خوبه بیرون بودنی یه روزهایی هم توبه میکنم😆
ولی در کل راحت نیست با بچه بیرون رفتن

ازما غرنمیزنه ازشیطنت زیادنمیشینه پدر پاهامون ویدنمون درمیادههه

احتمال زیاد حالت درونی خودت و چهرت آشفته و عصبی بودی کا به بچه منتقل دلدی بچه اگر از اول صبح باهاش خوب تا کرده باشی اون روز آرومی براتون ولی انان از لینکه سر لج بیفتن خودشون عصبی مارو هم داغون میکن سخته با دلشون راه ببای ولی من تجربه کردم ‌نکته تو هنبن مسئله هس

والا دسشویی رفتن مونم با خیال راحت نیس!
ا

پسر منم همینه خیلی وابسته هست پیش کسی هم نمیمونه آنقدر اذیت میکنه یعنی خودم خجالت میکشم ب مامانم بدم ترجیح میدم با خودم ببرم بیرون دیگه چه کنیم منم خسته کرده بخدا

ما دائم با پسرم میریم بیرون
درسته دهنمون سرویس میشه ولی ب اون خوش میگذره
فقط خرید نمیتونیم بریم چون خوشش نمیاد
گاهی هم میزارمش پیش مامانم یا مادرشوهرم
میریم بیرون

ببین واقعیتش از دو سال و هفت ماهگی خیلی بهتر میشن. امیدوار باش. همممه بچه ها همینن.

ن به خاطر اذیت هاش جایی نمیرم

من فکر میکنم چون زیاد نبردی و با بچه های دیگه ارتباط نگرفته اینجوریه . بچه منم اذیت کن هست نمیگم نیست ،ولی از سه ماهگی کوله مسافرت پشتمونه عادت کرده به سفر .تو صندلیِ خودش میشینه آهنگ کودکانه میزاریم کیف میکنه

زیاد سخت نگیر. چندبار بروی عادت میکنیه

والا ما که خونه نشین شدیم نه من نه همسرم اهل بیرون رفتن نیستیم یعنی من دوست دارم برم ولی همسرم از بس بی ذوقه منم کرده شبیه خودش

من اگه نبرمش اصلا بهم‌خوش نمیگذره
با اینکه بچه من پیش مامانم میمونه ولی من همه جا با خودم میبرمش
یه ارایشگاه برم و برگردم‌همه اش ذهنم‌پیشش هست
تو ارایشگاه یه شکلات بدن بهم که بخورم‌همه اش میگم کاش دلوانم پیشم بود از این شکلات میخورد

جاهای تفریحی و مهمونی هرجا برم با خودم میبرمش

من بخوام برم خرید دخترمو میذارم پیش مادرشوهرم.ولی اگه بحث خوشگذرندون باشه دلم نمیاد دخترمو بزارم خودم برم.میبرمش

عزیزم من تاحموم ودسشویی میرم باهام میاد... بیرون از خونه هم همینطور کلا اذیت می‌کنه

خودت وقتی با بچت بهت خوش نمیگذره توقع داری دیگران با بچت بهشون خوش بگذره ؟؟

ببر مهد یکی دو ساعت در روز یا خانه بازی یا کارگاه مادر کودک تعاملش که بیشتر بشه با بچه ها و آدمای جدید ببینه وابستگی هم کمتر میشه

سوال های مرتبط

مامان كودك مامان كودك ۲ سالگی
سلام مامانا سيلوانا خيلي لجبازه با همه خوبه اما بغل كسي نميره همش منو ميزنه وسيله پرت ميكنه من بهش عشق ميدم محبت ميكنم ولي بجا . مثلا جاهايي كه واسه تربيتش هست سخت ميگيرم تا عادت نكنه اخه باباش همش طرفشو ميگيره لوسش كرده . تازه شروع كرده به جمله هاي دو كلمه اي . همه حرفارو متوجه ميشه تازه دارم به حرف زدنش اميدوار ميشم . اما اصلا دختر ارومي نيست تا يك چيز باب ميلش نباشه يا مثلا بهش ميگيم با ما راه برو دست مامان بابا رو بگير فرار نكن خيابونه خطر داره گم ميشي همش جيغ ميكشه خودشو پخش زمين ميكنه ميخاد ازاد باشه فرياد ميزنه يكي ندونه فك ميكنه ما كتك زديم . خيلي تلاش كردم كه تلوزيون نبينه تا شوهرم مياد خونه ميگه گناه داره دل سوزي بيجا ميكنه . اينقد دخترم اذيتم ميكنه كه بعضي وقتا ازش متنفر ميشم😞 همش ميگم خاك به سرم با اين بچه اوردنم . منم ادمم دوس دارم دستشو بگيرم باهاش برم بيرون خريد حتي تا سر كوچه هم ميگه دستمو نگير همش بايد توي خونه بشينم تا وقتي شوهرم باشه ما بتونيم بريم بيرون چون نميتونم كنترولش كنم . مهماني ميرم اينقد كاراي عجيب غريب ميكنه كه خجالت زده ميشم. همش با خودم ميگم كاش اروم بود كاش كنارم راه ميرفت ترس نبودن منو داشت يا اينكه كمي ازم حساب ميبرد 😞 بيشفعال نيست بردم چندين دكتر متخصص حتي كار درمانگر گفتن اصلا نياز نداره
ممنون ميشم شما هم از تجربياتتون برام بنويسيد
مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
شما هم با بچه های بین ۲ تا ۳ سال جایی میرین مکافات دارید؟ یا فقط من اینجوریم؟ از زمانی که تو مهمونی هستیم باید دنبالش بدوییم تا اخرشب میوه رو میریزه تخمه رو میریزه کیک رو دستمالی کرد برنج خیس کرده رو ریخت بیرون. از همه بدتر یسر با کله میفتاد رو شکم پای عمو و زنعموش هرچقدر بهش میگفتم بیا بغلش کردم جیغ میزد که نمیام اون بدبختا هم هیچی نمیگفتن اومد بره بالا از میز پاشو فشار تو شکم اون یکی عموش اون بیچاره هم هیچی نگفت شوهر نفهمم نشسته یا گوشی بازی یا غیبت اینو اون. منم با کارای بچه داشتم روانی میشدم از ی طرفی هم پسرم هرکی میاد طرفش جیغ میزنه عاشقه زنعموشه هی میگفتم بیا بریم دستشویی چسبیده بود ب اون هی بوسش میکرد ما داشتیم میرفتیم خونه چسبیده بود ب اون بنده خدا رو کلافه کرده بود محل به مادربزرگ و عمش نمیداد خواهرشوهرم اومد بغلش کنه بوسش کنه یه ربع جیغ زد و گریه کرد چرا این دست ب من زده. یعمی فقط باعث ابرو ادم میشه این بچه. به شوهرم میگم تو که میبینی بچت چیه چرا پانمیشی؟ بنظرتون زیادی شیطون نیست؟ تا چه سنی طبیعی اینکارا؟ هیچی هم نمیخوره فقط تو خونه مردم همه چیو پخش و پلا میکنه