پارت ۱
خب بسم الله الرحمن الرحیم بعداز یکماه تونستم الان تجربه زایمانمو بنویسم
همانطور که از زایمان طبیعی میترسیدم مجبور شدم سزارین اختیاری انجام بدم تو خرم‌آباد بیمارستان دولتی سزارین اختیاری شکم اول انجام نمیده فقط بیمارستان خصوصی ۲ آبان وفتی رفتم ناممو از دکتر بگیرم گفت ۱۴ ام باید بری واسه تشکیل پرونده که ۱۵ ام بیام عملت کنم خلاصه منم خیلی خوشحال وقتی که شد ۱۰ آبان رفتم بیمارستانی که خودش گفت اسمش شجاع بود رفتم واسه هزینه سوال بپرسم گفتن دوروزه که بیمارستان سزارین اختیاری ممنون ع شده دیگه انجام نمیدیم خیلی حالم بد شد کلی استرس داشتم
رفتم پیش دکتر نامه داد واسه یه بیمارستان دیگه
خلاصه تحمل نداشتم تا ۱۵ ام خودم تاریخ نامه رو عوض کردم زدم ۱۳ ام
وقتی ۱۳ ام رفتم واسه تشکیل پرونده گفت بعداظهر انجام میدیم خوشحال شدم که انجام میدن ولی خب بازم استرس گرفتم که نکنه بعداظهر انجام ندن خلاصه اومدم خونه خونه رو تر تمیز کردم وسایل نی نی آماده کردم یه گوشه گزاشتم گفتم بعداظهر برم تشکیل پرونده بدم بعدش بیام باخیال راحت دوش بگیرم شیو کنم
زهی خیال باطل

۲ پاسخ

خب عزیزم

منو لایک کن بقیه اشو بخونم🫠

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۴ ماهگی
سلام مامانیا،من بالاخره ب خودم اومدم و تونستم تقریبا خودمو وقف بدم با شرایط و یجورایی به شب بیداریا و..عادت کردم و اومدم راجب زایمانم بگم:
خب همون‌طور که میدونید من زایمان طبیعی رو انتخاب کردم و کلی ورزش و پیاده روی هم رفتم حتی شیاف گل مغربی هم استفاده کردم ولی تا ۴۰هفته و ۳روز دریغ از یه سانت باز شدن ،دکتر بهم گفت برو سونو بیوفیزیکال انجام بده انجام دادم و وزن بچه رو گفت ۳۹۰۰ بقیه چیزا هم عالی،من بخاطر وزن بچه یکم دلهره گرفتم که شاید نتونم طبیعی و ی عالمه درد بکشم آخرم سز شم یه عالمه آشنا گرفتم که بیمارستان دولتی زایمان کنم بخاطر وزن ولی گفتن نه باید بستری شی دو روز نگهت میدارن تمام دارو ها رو میزنن در آخر سزارین(یعنی ی جورایی زجرت میدن بعد )خلاصه که من ۲۹م صب رفتم بیمارستان دولتی دیدم نشد رفتم پیش دکتر خودم گفتم نامه بزنه برا بیمارستان خصوصی بعدظهرش رفتم نوار قلب و دکتر بیهوشی منو دید پرونده هم ساختم تو بیمارستان و گفتن فردا ۷تا۷:۳۰ صبح بیمارستان باش راستی اینم بگم دکترم هیچ زیر میزی نگرفت و دستمزدش تو بیمارستان از رو همون پول داده شد ..... ادامه رو تاپیک بعدی میگم
مامان ILIYA مامان ILIYA ۷ ماهگی
از شنبه شب حرکات بچم کم شده بود یکشنبه شب نوبت دکتر داشتم رفتم پیش دکتر نوار قلب گرفت گفت حرکاتش خیلی کمه هفتت بالاست سزارین اختیاری هم هستی رشد بچه هم خوب بوده وزن گرفته به نظر من ریسک نکن همین امشب برو بیمارستان بستری شو صبح میام عملت میکنم منم که استرس داشتم اخه تاریخم 13 خرداد بود گفتم امشب میرم خونه صبح میرم بیمارستان دکتر گفت باشه فقط امشب تا صبح به پهلو بخواب خلاصه که رفتم خونه کارامو انجام دادم با همسرم و مدارک و ساک لوازم گذاشتم دم دست دوش گرفتم و خوابیدم صبح ساعت شش و نیم پاشدیم راه افتادیم سمت بیمارستان ساعت هفت رسیدیم اونجا رفتم اتاق مامایی اورژانس که پرونده تشکیل بدم ماما نوار قلب گرفت و فشارمم گرفت و یک دست لباس داد گفت اماده شو تا بریم بخش زنان همسرمم رفت سراغ تشکیل پرونده، گوشیمو وسایلامو تحویل دادن به همسرم و من رفتم بخش زنان ادنجا ازمایش و اینا ازم گرفتن گفتن روی تخت بخوابم تا دکتر بیاد ساعت هشت و نیم بود دکتر ساعت 14 بود اومد بالای سرم گفت سوند و وصل کنن و ببرنم اتاق عمل
مامان لیام🩵 مامان لیام🩵 ۴ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمانم(سزارین) بگم تو دوتا پارت میگم به طور خلاصه بخوام بگم من دکترم و انتخاب کردم و از اول رفتم تحت نظرش از همون اول هم گفتم سزارین می‌خوام کل شرایط منو دکترم میدونست و از بابت دکتر و بیمارستان خیالم راحت بود چون خیلی تعریفشو شنیده بودم بهم تاریخ داد اما خودش رفت سفر و یه روز قبل از تاریخم از سفر میومد خب استرس زیاد داشتم که نکنه تو تایمی که نیس چیزی بشه که مجبور باشم زودتر زایمان کنم دکترم گفت خیالت راحت همون تاریخی که دادم خودم میام و زایمان میکنم با اینکه استرس داشتم اما دکتر تا حدودی آرومم میکرد و کلا دکترم اهل استرس دادن نبود هزینه خود دکتر رو پرداخت کردم و آخرین ویزیت هم پیشش رفتم و یه سونو نوشت برام سونو رو انجام دادم و فهمیدیم که دو هفته رشد جنین عقبه و رشد شکمش صدکش رو پنج بود خب استرسای من بیشتر شد چون دکترم نبودش البته هفتمم کامل بود خلاصه به دکتر پیام دادم گفت صلاح من اینه زایمان کنی فردا با پزشک جایگزینم اسم پزشک جایگزینش هم خیلی شنیده بودم یکم خیالم راحت شد هرطور شد شب رو سر کردیم و شد صبح زایمانم ادامش پارت بعد
مامان کوچولو مامان کوچولو ۵ ماهگی
سلام مامانا
اومدم تجربه زایمانم و بگم 😍
اوایل بارداری قصد داشتم برم سزارین بعد دوباره جاریم زایمان کرد تعریف کرد که خوبه و اینا وسوسه شدم برم برای طبیعی ولی تو ۳۸هفته تصمیمم برگشت و رفتم نامه بستری گرفتم از دکترم که برم سزارین اختیاری (یخورده زور بزنید اکثر دکترا با زیر میزی تو بیمارستان دولتی ام سز اختیاری انجام میدن )پیش دکتر خودم رفتم گفت ۱۲ام میتونم عملت کنم پیش کس دیگه اولین بار رفتم گفت ۱۳ام میتونم عملت کنم تصمیم بر این شد برم پیش دکتر دیگ که تو شهرمون بود و روز ۱۳ام عمل کنم
شب عمل :از ساعت ۱۲شب به بعد هیچی نخوردم حتی آب دوش گرفتم و کارای شخصیمو کردم خونه رو مرتب کردم تا ساعت ۷خودمو سرگرم خونه و تلویزیون و بقیع کارا کردم ساعت ۷ونیم رسیدم بیمارستان نامه بستریمو دادم بعد از کارای اداری رفتم سمت بلوک زایمان بعد از دیدن پروندم همونجا خوابوندنم فشارمو گرفتم دو تا سرم بهم وصل کردن nst انجام دادن و بعد از نیم ساعت اومدن سون رو وصل کنن که اصلا درد نداشت ولی چون من رو تخت خوابیدنی ادرارم گرفت تا نیم ساعت خیلی سوختم و احساس سوزش شدید داشتم بعد اون بلند شدم رو یه تخت دیگ خوابوندنم با کمک همسرم و خانوادم فرستادنم اتاق عمل داخل اتاق عمل همسرمم اومد داخل با کمک بک مرد دیگه منو خوابوندم رو یه تخت دیگ بعد از اون فشارمو باز گرفتن منو رو تخت نشوندن برای تزریق بی حسی
بقیه اش و تو تایپیک بعدی میزارم 😍❤️
مامان مهدیار👼🏻 مامان مهدیار👼🏻 ۳ ماهگی
خب بعداز دو هفته اومدم تجربه سزارین رو بگم:

پارت اول

اول از همه بگم که من اوایل همش میگفتم طبیعی، ولی هرچی به اخراش نزدیک میشدم استرس میگرفتم، بعد میدیدم تو گهواره و مطب از سزارین چقدر راضین، و خب میدیم خیلی طبیعی ها هم چقدر زیاد بخیه خوردن و … ، دیگه تصمیم رو گرفتم رو سزارین، با اینکه معاینه نیمه تحریکی هم شدم تو ۳۸ هفتگی و دکترم گفت لگنت خوبه ولی سر بچه خیلی تو لگن نیست، هفته بعدشم چون کاهش حرکت و لکه صورتی داشتم رفتم بلوک زایمان، معاینه شدم و گفتن باز نیستی، همون یه فینگری که هفته پیش بود همونه… تاریخ زایمانمو دوست داشتم ۷/۷ باشه ولی بیمارستان نیکان سزارینی قبول نمیکنه تاریخ های رند ، دیگه گفتم ۷/۸ که لااقل با تاریخ تولد همسرم که ۸/۸ هست و خودم که ۳/۲۸ یکم همخونی داشته باشه😁
خلاصه شب قبلش رفتم حموم ، کاملا موهامو خشک کردم چون اتاق عمل سرده، از استرس فقط ۱ ساعت خوابیدم، بلند شدم ساعت ۴ نماز خوندم کارامو کردم با مامانمو همسرم رفتیم ، من رفتم بلوک زایمان کارامو انجام بدن
مامان روشا گلی😋 مامان روشا گلی😋 ۱ ماهگی
#پارت اول
سلام مامانا من بعد از ۲۸ روز که یه کم سر و سامان گرفتم اومدم تجربه زایمانم و بگم
با توجه به تاپیک های قبلی که به خاطر سنگ کلیه بستری بودم و مشخص شد سنگ دارم دکترم هر دردی و میچسبوند به سنگ کلیه
دکترم عظیمی نژاد بود و تو بیمارستان قدس بود اما من شرایط زایمان تو قدس و نداشتم اول بارداری گفت که بهت نامه میدم برای بیمارستان
۳۶ هفته رفتم گفت قرار دادم تموم شده میخای جای به غیر از قدس زایمان کنی برو دکتر پیدا کن
خلاصه کنیم هفته می‌گشتم تا دکتر پیدا کنم اما چون هفتم بالا بود و سزارین اجباری بود . کسی پرونده مو قبول نمی‌کرد اومدم رفتم بهداشت
دکتر بهداشت بهم نامه داد
رفتم پیش دکتر بیمارستان سینا آشتیانی. خانم دکتر صدری تا نامه رو دید قبولم کرد معاینم کردو قرار شد ۳۷ هفته برم بهم نامه بده
دوشنبه بعد که میخاستمب رم از دوشبه قبلش کمر درد شدید داشتم و شکمم سنگ بود ولی نی نی تکونای خودش و داشت
صبح زود رفتم کلینیک نوبت گرفتم تا ساعت۱۲ که سیستم باز شد
نوبت سیستمی ثبت شد . خانم دکتر اومد ده نفر جلوم بود
کم کم داشت دردم بیشتر میشد
رفتم داخل گفت احتمالا سنگت تکون خورده نامه میدم برو یه سونو گرافی بده صدای قلب بچه رو دیگه گوش نکرد خیلی درد داشتم
تک و تنها ساعت ۲ پاشدم رفتم بیمارستان سینا اشتیانی
#تحربه سزارین
مامان اهورا مامان اهورا ۱ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی