پارت ۲۹ بدنم ضعیف شده بود نمی تونستم سر پا وایسم شیر خودم می خورد اصلا بچه ام سیر نمی کرد نمی گفتند بهم چه چیزهایی بخورم خوبه سر گیجه داشتم بی حال بودم سخت ام بود غذای من شده بود سرم فقط ضعف می کردم هر دقیقه فشارم پایین بود یه بار فشارم افتاد بچه ام دادم دست خواهرم اونم بچه شیر می داد گشنه اش شده بود من رفتم سرم وصل کردند برام خواهرم گفت سینه خودم گذاشتم دهن اش سیر سیر شیر خورده خواب اش برده 😭😭😭بچه ام عین خودم سختی زیاد کشیده طفلک هر روز غروب ها می آمدند بالا آسایش نداشتم از دست شان پدر شوهر مادر شوهرم میگم نمی زاشتند استراحت کنم می آمدند بالا تا موقع که می خوابیدم بالا بودند

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط