۳ پاسخ

پسر منم یه مدت می‌ترسید میگفت از بیرون صدا میاد میترسم منم بهش میگفتم من و بابا پیشت هستیم نترس مواظبت هستیم .
هروقت میگفت میترسم اینجوری میگفتم کم کم ترسش ریخت بعضی مواقع میزاشتمش تو پنجره میگفتم ببین بیرون خبری نیست تو کوچه رو نگاه کن اینم خیلی تاثیر داشت

والا رادمان هم یه مدته اینجوری شده لاً تو کل ۲۴ ساعت ۶یا ۷ ساعت می‌خوابه بیرون نمیاد همش گریه می‌کنه بهونه‌گیری می‌کنه اعصاب منم خورد شده

منم ازاین هوا متنفرم دوست دارم فقط زیرپتو کناربخاری باشم

سوال های مرتبط